پاورپوینت کامل داستان هایی از تفاسیر قرآن ۲۳ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل داستان هایی از تفاسیر قرآن ۲۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان هایی از تفاسیر قرآن ۲۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان هایی از تفاسیر قرآن ۲۳ اسلاید در PowerPoint :

>

۳۸

ظالم و مظلوم در پیشگاه حق

آورده اند که فردا ملک تعالی، چون میان خلق قضا کند و اهل سعادت را از اهل شقاوت جدا
کند، مظلوم را گوید: راه بهشت گیر و در آن مستقر سعادت فرود آی، که تو بسیار محنت
چشیده ای و جور و ظلم ستمکاران کشیده ای.

آن مظلوم آواز بر آرد و گوید: مَلِکا! به جلالِ قدر تو [سوگند] که من در بهشت نروم تا نخست
آن ظالم را نگویی تا من چه کردم که مالِ من برداشت و آفتِ جور را بر من گماشت.

فردا که مظلوم، آن خصومت کند، همه ظالمان، به بلای حق مبتلا شوند.

پناه به خدا از نفس اماره

بزرگی گفت: ده سال مجاهدت کردم و کوشیدم تا آن نفسِ اَمّاره را که در نهادِ من مرکّب بود،
بشناختم. هزار سر دیدم از آن بِرَسته، بر هر سری، هزار آفت از آفاتِ دینِ حق، پیوسته. چهل سال
به تیغ مجاهدت زدم تا یک سر از او بیفکندم. چون به دیگر سر مشغول شدم، آن سرِ [اول] باز
رسته بود و آن آفت ها بدو پیوسته بود. عجز خود را در راه جهد بدیدم، پشت بر جهد کردم و
آهنگ درگاه حق کردم و گفتم: «یا غیاثَ المستَغیثین اَغِثنی» (ای فریاد رس فریاد خواهان! به
فریادم رس).

پس عاجز شدم در جهاد نفس خود و گفتم: ملکا! به فضل خود، به فریادم رس. خطاب آمد که:
اگر تا روز قیامت به او بکوشی، به آخر هم عاجز باشی در مهارِ آن. اکنون که به من پناه کردی و
آهنگ این درگاه نمودی، ما، آن نفس اماره را به سهام (تیر) قهر، از تو رهانیدیم و رمانیدیم و تو را
از آفت و مکر او جهانیدیم. تو نیز به زور و قوّت خود منگر و پناه، به حضرت حق بَر، تا به واسطه
توفیق حق، در هر دو جهان، از او (نفس اماره) رسته شوی و از جورِ آفتِ او گسسته شوی.

شناخت نفس، شناخت خد

بزرگی گفت: هزار پیر را پرسیدم که این نفس امّاره چیست که در نهاد آدمی مرکب است؟ هیچ
کس مرا از ذات و صفات او خبر نداد. گفتند: دانیم که هست و لکن ندانیم که چیست و چون باشد.
گفتم: چرا؟ گفتند: زیرا که شناختن نفسْ و تن، شناختنِ حق است که: «مَن عَرَفَ نَفسهُ فَقَد عَرَفَ
رَبَّهُ» و ما هنوز از شناختن حق، نپرداخته ایم پس حقیقت نفسِ خود نشناخته ایم.

حرمت موی سپید

بزرگی را بعد از وفات به خواب دیدند. از او پرسیدند که: حق تعالی با تو چه کرد؟ گفت:
خدای مرا در مقام سؤال بداشت و گفت: درگاهِ مرا تُحفه، چه آورده ای؟ گفتم: مرا کرداری نیست
تا درگاهِ قبولِ تو را شاید و لکن این مویِ خود را با کلمه توحیدِ تو سپید کردم و از رسول به ما
رسیده است که تو گفته ای: هر آن بنده ای که موی سیاهِ خود را در گفتن کلمه توحید سپید کند، من
که آفریدگارم، از کَرَم خود شرم دارم که او را به دوزخ در بسوزم و عذاب کنم.

در این حال از حضرتِ جَلّ و عَلا خطاب آمد که: راست گفتی و راست گفت رسول من و
راست گفتم من.

شفاعت و رحمت

در خبر است که فردا (روز قیامت) نام بنده ای از جریده اهل عصیان برآید و او را به آتش
فرمایند. آن بنده در راه، سه بار از پس نِگرَد. از حضرتِ جبروت به ملائکه ملکوت خطاب آید که:
آن بنده را باز آرید.

ملک تعالی گوید: آن سه نظرت که باز پس نگرستی به چه امید نگریدی؟

گوید: بار خدایا! اول بار که باز نگریستم، گفتم مگر از خویشانِ من، کسی مرا ببیند تا به فریادم
رسند. چون مرا بدیدند، همه از من روی بگردانیدند. باری دیگر به امید شفاعتِ مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم
باز نگریستم، چون مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم بر من اثر عصیان دید، روی مبارک از من بگردانید. سوم بار از
همه نومید گشتم، اعتمادْ جمله بر تو کردم که خداوندی که گفته بودی که مشرک و شرک را
نیامرزم، دیگر همه را بیامرزَم. و من به تو شرک نیاورده بودم، گفتم مگر رحمت کنی و به من
شفقتی نمایی.

از حضرت جل