پاورپوینت کامل تفسیر فلسفی از معراجِ نبی صلی الله علیه و آله وسلم ۳۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تفسیر فلسفی از معراجِ نبی صلی الله علیه و آله وسلم ۳۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تفسیر فلسفی از معراجِ نبی صلی الله علیه و آله وسلم ۳۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تفسیر فلسفی از معراجِ نبی صلی الله علیه و آله وسلم ۳۳ اسلاید در PowerPoint :
>
۹۷
آغاز معراج
چنین گوید مهترِ کاینات علیه الصلوه و السلام که:
شبی خفته بودم اندر خانه، شبی بود با رعد و برق و هیچ حیوانی آواز نمی داد و هیچ پرنده صفیر
نمی کرد و هیچ کس بیدار نبود، من اندر خواب نبودم، میان خواب و بیداری موقوف بودم.
یعنی که مدّتی دراز بود تا آروزمندِ ادراکِ حقایق بودم به بصیرت و شب، مردم فارغ تر باشند
که مشغله هایِ بدنی و موانع حسّی منقطع باشد پس شبی اتفاق اوفتاد که میان بیداری و خواب
بودم، یعنی میان حس و عقل بودم، به بحر علم اندر اوفتادم.
ناگاه جبرئیل فرود آمد اندر صورت خویش، با چندان بهاء و فرّ و عظمت که خانه روشن شد و
او را دیدم سپیدتر از برف و روی نیکو و موی جعد و بر پیشانی او نوشته بود: لا اِلهَ اِلاَّ اللّه محمدٌ
رسولُ اللّه به نور.
و مقصود از آنکه لا اله الاَّ اللّه بر پیشانی او نوشته بود به نور، یعنی هر کسی را چشم بر جمال او
اوفتد، ظلمتِ شک و شرک از پیش او برخیزد و چنان شود اندر اثبات صانع به یقین و تصدیق که
بر درجه آن رسد که بعد از آن اندر هر مصنوع که نگرد توحید او افزون شود.
چون به من رسید مرا اندر برگرفت و میان هر دو چشم من بوسه داد و گفت: ای خفته! برخیز،
چند خُسبی.
یعنی که چون این قوت قدسی به من رسید مرا بنواخت و به کشف خودم راه داد و اعزاز نمود،
چندان شوق اندر دل من پدید آمد که وصف نتوان کرد. پس گفت: چند خسبی؟ یعنی به مخیّلات
مُزوّر چرا تابع باشی، عالم ها است ورای اینکه تو اندر اویی و جز اندر بیداری علم بدان نتوان
رسید و من از سر شفقت تو را راهبری خواهم کرد، برخیز.
ترسیدم و از آن ترس از جای برجستم.
یعنی از هیبت او هیچ اندیشه بنماند.
مرا گفت: ساکن باش که من برادر تواَم، جبرئیل.
یعنی به لطف کشف خرد، خوف اندر من ساکن شد و او آشنایی فراز داد، تا مرا از وهم
باز سِتد.
آشفته شدم و بر اثر جبرئیل روان شدم
یعنی که از عالم محسوسات اعراض کردم و به مدد عقل غریزی بر اثر فیض قدسی
روان شدم.
بر اثر جبرئیل براق را دیدم بداشته، روی او چون رویِ آدمیان بود. خواستم برو نشینم، سرکشی کرد،
جبرئیل یاری داد مرا تا رام شد. چون اندر راه روان شدم و از کوه های مکه اندر گذشتم، رونده ای بر
اثر من می آمد و آواز می داد که بایست. جبرئیل گفت: حدیث مکن و اندر گذر، گذشتم.
بدین قوت وهم را خواهد، یعنی چون از مطالعه اعضا و اطراف ظاهر فارغ شدم و تأملِ
حواس نکردم و اندر گذشتم، قوّت وهم بر اثر او آواز می داد که مرو، زیرا که قوّت وهمی
متصرّف است و غلبه ای دارد عظیم و اندر همه احوال کار کن است. جمله حیوانات را ساز و آلت
اوست و به جای خرد است اندر قبول موافق و دفع مخالف. آدمی را هم ساز است و آدمی روا
نباشد که متابع وهم گردد که آنکه با حیوانات متساوی شود، خلل اندر شرف او پدید آید. پس هر
که را توفیق ایزدی یاری کند، اندر همه مواضع اقتدا به وهم نکند.
فریب قوه خیال
بر اثر من زنی آواز داد ـ فریبنده با جمال ـ که بایست تا به تو رسم، هم جبرئیل گفت: اندر گذر
و مَایِست.
یعنی قوْت خیال که او فریبنده است و مزخرف است و به زن ماننده از آن کرد که بیشترِ طبع ها
بدو مایل بُوَد و بیشتر مردمان اندر بند او باشند و دیگر آنکه هر چه او کند بی اصل بود و به مکر و
فریب آلوده بود و این کار زنان باشد که حیلت و دستان زنان معلوم است. پس قوّت خیالیّه نیز
فریبنده است و دروغزن و بَدْ عهد است، چندان بفریبد که مردم را صید کند به نمایشِ خود، پس
وفا نکند که زود آن نموده باطل گردد.
عالم روحانی
چون از کوه ها اندر گذشتم و این دو کس را باز پس کردم، رفتم با بیت المقدّس و بدو دررفتم، یکی
پیش آمد و سه قدح به من داد یکی خمر، یکی آب و یکی شیر، خواستم که خمر بستانم، جبرئیل
نگذاشت و اشارت کرد به شیر تا بستدم و بخوردم.
یعنی که چون از حواس اندر گذشتم و حال خیال و وهم بدانستم و به اندرون خود تأمل کردم،
به عالم روحانی اندر شدم، سه روح دیدم: یکی حیوانی و یکی طبیعی و یکی ناطقه. خواستم بر
اثرِ حیوانی بروم و او را به خمر، از آن ماننده کرده که قوّت های او فریبنده است و پوشنده و جهل
افزاست، چون شهوت و غضب و خمر تیز کننده این دو قوّت است. طبیعی را مانند به آب از آن
کرد که قوام بدن بدواست و بقای شخص به تربیت شاگردان او است که اندر بدن کار می کند و
آب، سبب حیات حیوان است و مدد نشو و نماست. ناطقه را به شیر مانند از آن کرد که غذایی مفید
است و لطیف و مصلحت افزای است.
آنجای رسیدم و به مسجد در شدم، مؤذّن بانگ نماز کرد و من اندر پیش شدم و جماعت ملایکه و
انبیاء را دیدم بر راست و چپ ایستاده و یکی یکی بر من سلام می کردند و عهد تازه می کردند…
چون فارغ شدم، روی به بالا نهادم، نردبانی یافتم یکی پایه از سیم و یکی پایه از زر.
یعنی از حواس ظاهر به حواس باطن و مقصود از سیم و زر شرفِ یکی است بر دیگری
به مرتبه.
در آسمان ها
چون رسیدم به آسمان اول، در باز کردند اندرشدم، اسماعیل را دیدم بر کرسی نشسته و جماعتی
اندر پیش دیده او روی در وی نهاده، سلام کردم و اندرگذشتم. چون به آسمان دوم رسیدم
اندرشدم، فرشته ای دیدم با جمالی تمام و خلقتی عجب د
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 