خانه / دانلود / پاورپوینت کامل گوهر ثنا ; ثنایِ حق تعالی ۵۰ اسلاید در PowerPoint
پاورپوینت کامل گوهر ثنا ; ثنایِ حق تعالی ۵۰ اسلاید در PowerPoint
در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل گوهر ثنا ; ثنایِ حق تعالی ۵۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گوهر ثنا ; ثنایِ حق تعالی ۵۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل گوهر ثنا ; ثنایِ حق تعالی ۵۰ اسلاید در PowerPoint :
>
۵
زلال رحمت
;خداوندا دری از غیب بگشای
;جمال شاهد لا ریب بنمای
;به حمد خویش گویا کن زبانم
;پر از شهد شهادت کن زبانم
;بده شرمی بدین چشم گنه کار
;که رویم را سیه کرد این سیه کار
;بکش خار موانع را ز پایم
;که بی مانع روان سوی تو آیم
;دلم از گرد ظلمت پاک گردان
;تنم در راه پاکان خاک گردان
;ز خاکم چون برانگیزی که: برخیز
;زلال رحمتی بر کام من ریز
نام الهی
;به نامش کردم آغاز این چه نام است
;کز او دایم زبان من به کام است
;به نامش چون زبان بگشود لاله
;دهانش را پر از دُر کرد ژاله
;صدف را چیست دانی دَر دهن؟ دُرّ
;بود از نکته توحید، او پر
;به شاخ نیشکر بین کز ارادت
;برآورده است انگشت شهادت
;بود هر غنچه بر گُلبن دهانی
;در او هر برگ گل باشد زبانی
;به وقت صبح بگشاید دهان را
;به شکرِ او بجنباند زبان را
;زهی شاه عَطا بخش خطا پوش
;رفیق هر صفا کیش وفا کوش
;جمال آرای معشوقان زیبا
;شکیبایی ده هر ناشکیبا
;صلاح روزگار نیک نامان
;حلاوت بخش کام تلخ کامان
دریاهای رحمت می زند جوش
;به نامش کردم آغاز این چه نام است
;کز او دایم زبان من به کام است
;فرخ بخش بهار زندگانی
;نشاط افزای نوروز جوانی
;صباحِ فرّخ شب زنده داران
;شبِ عیش پریشان روزگاران
;چراغ افروز بزم می پرستان
;نشاط افزای می در طبع مستان
;مشو مغرورِ حُسنِ طاعت خویش
;ز طوق لعنت شیطان بیندیش
;دل از بیم گنه مخراش و مخروش
;که دریاهای رحمت می زند جوش
;خوش است از لطف و قهر اندیشه کردن
;به هم خوف و رجا را پیشه کردن
;الهی گر چه از خود بیم داریم
;ولی از رحمتت امیدواریم
;بشارت ده به رحمت های جاوید
;که بیم ما بدل گردد به امید
خداوندا
;خداوندا به ذات کامل خویش
;به دریاهای لطف شامل خویش
;به آن ذاتی که مانندی ندارد
;جهان جز وی خداوندی ندارد
;به بانگ هی هیِ رند خرابات
;به یا رب یا رب پیر مناجات
;به روز کوته ایّام شادی
;به شب های دراز نامرادی
;به مشتاقی که بی معشوق، زار است
;به معشوقی که با عشّاق، یار است
;به بیماری که رفت از دست کارش
;گریبان چاک زد بیمار دارش
;به دردی کز دوا سودی ندارد
;ز کس امّید بهبودی ندارد
;به رنجوری که دل بر کنده از خویش
;طبیب او سری افکنده در پیش
;به طفلی کاو ز مادر دور مانده
;یتیمی کز پدر مهجور مانده
;به سوز مادری کز داغ فرزند
;گریبان چاک کرد و سینه بر کند
;به شب های دراز ناامیدی
;که در وی نیست امید سفیدی
;به آه دردناک صبحگاهی
;به فیض رحمت و نور الهی
;که فیضی بخش از نور حضورم
;کنی مستغرق دریای نورم
باده عشق
;با بخشش تو، من از گنه نندیشم
;با توشه تو ز رنج ره نندیشم
;گر رحم تواَم سپید رویْ انگیزد
;من هیچ ز نامه سیه نندیشم
(خیام)
;تا باده عشق در قدح ریخته اند
;وندر پی عشق، عاشق انگیخته اند
;با جان و روان بوعلی، مهر علی
;چون شیر و شکر به هم برآمیخته اند
(ابن سینا)
;مائیم به عفو تو تولاّ کرده
;وز طاعت و معصیت تبرّا کرده
;آنجا که عنایت تو باشد، باشد
;ناکرده چو کرده کرده چون ناکرده
(ابن سینا)
;در وی زده ایم دست، او داند و ما
;وز جام وی ایم مست، او داند و ما
;گر زاهد و عابدیم و گر فاسق و رند
;هستیم چنانکه هستیم، او داند و ما
(ابن یمین)
;ای خالق ذوالجلال و ای بار خدای
;بیشم مَدَوان در بدر و جای به جای
;یا خانه امّید مرا در بر بند
;یا قفل مهمّات مرا در بگشای
(اثیرالدین اخسیکتی)
;ما را رقم خطا پرستی همه هست
;ناکامی عشق و تنگدستی همه هست
;با این همه در میانه مقصود توئی
;جای گله نیست چون تو هستی همه هست
(اثیرالدین اخسیکتی)
;من دل به غم تو بسته دارم ای دوست
;درد تو به جان خسته دارم ای دوست
;گفتی که به دل شکسته ما نزدیکیم
;من نیز دلی شکسته دارم ای دوست
(مرشد زواره ای)
;ای در دل هر ذرّه ز تو سودائی
;از مهر جمال تو جهان شیدائی
;مست از میِ وصل تو چنانم که دگر
;از هستی خویش، نیستم پروائی
(اسیری لاهیجی)
;وه وه که دل اَر ز خویش خالی گردد
;چون قابلِ نور لا یزالی گردد
;هی هی که ز دل چو نقش دل برخیزد
;آئینه ذات ذوالجلالی گردد
(صدرالدین اُشنهی)
;ای قافله سالار دلی را دریاب
;افتاده جدا ز منزلی را دریاب
;ای پیشرو قافله از سیل سرشک
;پس مانده پای در گلی را دریاب
(رفیق اصفهانی)
;شد دور چو از نظر غبار من و ما
;آن یکّه سوار ناگهان شد پیدا
;یعنی که شدیم نیست و اندر همه جا
;دیدیم خدا هست خدا هست خدا
(صغیر اصفهانی)
;خرم دل آن کس که ز خود آگاه است
;نفی اش سوی اثبات، دلیل راه است
;بر هر چه نظر کند خدا بیند و بس
;این معنی لا اله الا اللّه است
(صغیر اصفهانی)
;رو سوی حقیقت کن و بگذر زِ مجاز
;یعنی که مبر به سوی کس دست نیاز
;با غیر خدا مگوی راز دل خویش
;چون نیست به غیر او کسی محرم راز
(صغیر اصفهانی)
;گر مهر علی به سینه داری خوش باش
;ویرانه صفت دفینه داری خوش باش
;روزی که شوند غرق یم، ناخلفان
;تو نوح صفت، سفینه داری خویش باش
(صغیر اصفهانی)
;ای با همه تو بی همه تو ای همه تو
;ای با همه تو بوده ای و ای همه تو
;ای بی همه در ازل معنی همه
;ای با همه در دنیا و عقبی همه تو
(مریدالدین اعور)
;ای گشته ز ذات خود هویدا چون نور
;ذرّات جهان ز نور تو یافت ظهور
;کُنه تو ز دانش خردها مستور
;وجه تو ز ادراک نظرها همه دور
(ملاحسین اردبیلی)
;بی خویش و تبار و بی قرینم کردی
;با فاقه و فقر همنشینم کردی
;این مرتبه مقربان دَرِ توست
;یارب به چه خدمت این چنینم کردی
(سیف الدین باخرزی)
;ای کوی تو کعبه سعادتْ ما را
;وی روی تو قبله عبادتْ ما را
;خوش آنکه به جذبه عنایت سازی
;وارسته ز قید رسم و عادتْ ما را
(بیرام خان بدخشانی)
;ای واقف اسرار نهان همه کس
;وی در همه حال رازدان همه کس
;بی یاد تو من نی ام زمانی هرگز
;ای ذکر تو بر سر زبان همه کس
(بیرام خان بدخشانی)
;ای در دلم از هر خم زلفت بندی
;هر بند را به جان من پیوندی
;در هر چه نظر کنیم مانند تو نیست
;مانند تو کس نیست تو بی مانندی
(بیرام خان بدخشانی)
;ای آنکه به رای توست رای همه کس
;وی آنکه توئی مرا به جای همه کس
;در پای تو اوفتاده ام دستم گیر
;کوتاه کن از میانه پای همه کس
(ملا رجبعلی تبریزی)
;ای چشم من از نور رخت چشمه نور
;سرّ من از اسرار غمت جام سرور
;ظاهر به تو گشت جمله ذرات و تو را
;خورشید صفت در همه ذرات ظهور
(عبدالرحمن جامی)
;ای فضل تو دستگیر من، دستم گیر
;سیر آمده ام ز خویشتن، دستم گیر
;تا چند کنم توبه و تا کی شکنم
;ای توبه ده و توبه شکن، دستم گیر
(عبدالرحمن جامی)
;یا رب زدو کَوْن بی نیازم گردان
;وز افسر فقر سرفرازم گردان
;در راه طلب، محرم رازم گردان
;زان ره که نه سوی توست بازم گردان
(عبدالرحمن جامی)
;ای خاک رهت سرمه روشن بصران
;سوی تو روان به دیده، صاحب نظران
;ناید از ما شکسته پا بسته پران
;جز سوی تو پرواز به بال دگران
(عبدالرحمن جامی)
;آنجا که کمال کبریای تو بود
;عالم نَمی از بحر عطای تو بود
;ما را چه حد حمد و ثنای تو بود
;هم حمد و ثنای تو سزای تو بود
(عبدالرحمن جامی)
;ای در دل من مهر و تمنا همه تو
;وی در سر من مایه سودا همه تو
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی، به دوستانتان معرفی کنید.
راهنمای خرید:
همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.