پاورپوینت کامل فصولی از کتاب عشق ۳۳ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فصولی از کتاب عشق ۳۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فصولی از کتاب عشق ۳۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل فصولی از کتاب عشق ۳۳ اسلاید در PowerPoint :

>

۴۰

تماشای حق

«تفکروا فی آلاء الله و لا تتفکروا فی ذات اللّه»

اگر خواهید که تماشای حق کنید در عین ذات او تفکر مکنید که تاب آن نتوانید داشتن و از آن
نظر، منقبض و بسته گردید و هیچ برون شویی نیابید از آن بستگی، بل تفکر در صنع و کردار
خدا
کنید تا منبسط و با گشاد شوید؛ هم چنانکه اگر کسی در عین بهار تفکر کند و در آن چشم دوزد که
البته خواهم که نفس بهار را و چگونگیش را که چونست و چیست ببینم و بدانم از دیدار بهار
محروم بماند و نتواند دیدن، خیره و تاریک و بی حاصل بماند و چندان که کوشد، قبض و
تاریکیش افزون تر گردد، و لیکن چون در صحرا و مرغزار و باغ ها و گلزارها نظر کند و در اشجار
و اثمار و ازهار و غنچه ها و رنگ های گوناگون و سبزی و آب های روان نگرد، جمال و حسن و
لطف بهار را در این مظهر ببیند و بسط و گشاد یابد و از قبض و ملال و غم خلاص یابد و چندان که
درین بیش نظر کند، بسط و گشاد او بیش گرد د و حس و لطافت بهار را بیش داند.

و هم چنین ذات حق را بر مثل فصل بهار تصور کنید و آسمان و زمین و ماه و آفتاب و
استارگان و کوه ها و دریاها و خلقان گوناگون و خوبان در اینها نظر کنید و در تماشای این مشغول
گردید و مست این جمال ها و صفت ها شوید و از صنع به صانع روید تا خدا را دیده باشید و
شناخته.

مصطفی می فرماید:

مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید که: هرکه دو روزش یکسان بگذرد و فایده دوم روز از روز اول زیاد
نباشد، درین بازار دنیا میانِ تاجران آخرت که به متاع دنیا کاله های آخرت می خرند، مغبون است
به اندکی. دم به دم و لحظه به لحظه در ترقی و ازدیاد باشید و اگر آدمی خود را درین حالت ببیند
حقیقت داند که زیانمند است و مغبون و مردود است از حضرت بی چون، پس اگر بایدتان که
جمال بهار بینید در مرغزارها و درختان ها نظر می کنید و در گلزارها و ریاحین و سمن زارها و
غنچه ها و برگ های رنگین و میوه های پخته شیرین تا همواره در گشاد و بسط باشید و غرق دیدار که:

نهان و پید

«آمد نهان و پیدا» چنانکه گفتیم از روی ذات پنهان است و امکان دیدن نیست، اما از روی صنع و
صفات پیداست و دیدار آن ظاهر است و روشن، پس نهان و پیدا آمده باشد چنانکه جان در تن هم
پیداست و روشن، زیرا که جنبش تن و رفتار پا و گیرایی دست و روشنی چشم و روی و شنوایی
و دانایی و گویایی همه آثار جان است، چون بدین ها نظر کنند جمال جان را آشکار ببینند و قدر
جان را بدانند و عاشق جان شوند و اگر کسی به گور پنهان رود که من بی واسطه قالب زندگانی
خواهم که نفس جان را می بینم از دیدن جان دور ماند، پس جان در تن جهت آن آمد که خود را
بنماید زیرا که دیدن جان بی تن ممکن نبود.

گنج پنهان

هم چنین حق تعالی می فرماید که: «کنت کنزا مخفیا فَاْحَبَبْتُ أن أعرف» گنجی بودم بی چون و پنهان،
خواستم تا پیدا گردم و مرا ببینند، عالم را آفریدم تا از این آفرینش مرا ببینند و بدانند. آن شخصی
که خواهد تا خود را بنماید چیزی بگوید و یا چیزی بکند یا هُنری بنماید تا او را بدانند و ببینند.
آن شخص را پیش از نمود آن صنعت ها مردم صورتش را می دیدند، اما می گفتند که این شخص
را نمی شناسیم نمی دانیم که چه کس است، اگر چه صورت ظاهرش را هر روز می دیدند، لیکن
چون از او گفتاری و کرداری و خلقی و لطفی و هنری و صنعتی دیدند همه گویند که: او را
دانستیم که چه کس است و چگونه آدمی است، آخر این چه دانستند بعد از این کردار غیر صورت
ظاهر اوست، زیرا صورت ظاهر او را همیشه می دیدند و می گفتند به یک زبان که او را نمی دانیم
که چه کس و چه آدمی است، پس از کردار و گفتار و افعال و اقوال و صنعت و هنر او را
دانستند.

* * *

پس حق تعالی که آفریدگار آن شخص است و کردارش و آفریدگار صد هزاران خلایق بی حد
وعد و آسمان ها و زمین ها و کوه ها و دریاها و کان ها و خلقان آسمان و زمین از انس و جن و دیو و
پری و حیوانات از پلنگ و شیر و گرگ و مار و اژدرها و جانوران دریا از نهنگ و ماهی و مرغان
آبی و ماه و آفتاب و ستارگان و بروج و عروج و عرش و کرسی و لوح و قلم و بهشت و دوزخ و
اشقیا و اتقیا و انبیا و اولیاءِ و ملایک با این همه کردارها و صنع ها و صفت ها چرا باید که از آن
بیشتر که دیگر را می دانند و می شناسند حق را هزار طبقه و درجه افزون تر از آن ندانند و نبینند و
نشناسند. چنانکه همدیگر را به اندک کردار می گویند که نیکش دیدیم و به وی دانستیم و
شناختیم که چه کس است و چه مرد است و چند مرده حلاج است؛ چرا در دید و شناخت حق
خود را کور و نادان و ابله کرده اند و از جهل و غفلت می گویند که: ای عجب! خدایی هست و اگر
هست او را که دید و کی بیند و دیدن او محال است و امکان ندارد و هرکه دعوی کند که دیده ام و یا
می بینم لاف می زند و دروغ و محال می گوید.

ای ابله! آخر آن شخص را به اندک هنر و اندک کردار می گویی که نیکش دیدم و خوبش
دانستم و آنچه دانستی او غیر صورت او بود. چون او را پیش از این نمی دیدی و نمی دانستی که
چه کس است، پس به چندین کردار و هنرها و عمل های بی حد و بی پایان، خدا را چون نمی بینی و
نمی دانی و مثل تو چنان باشد که شخصی در باغی درآمده است و می گوید که درین باغ این یک
برگ کوچک را می بینم و باغ را نمی بینم.