پاورپوینت کامل خصالِ نیک ۴۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل خصالِ نیک ۴۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خصالِ نیک ۴۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل خصالِ نیک ۴۲ اسلاید در PowerPoint :

>

۸۳

روایتی از رسول اللّه صلی الله علیه و آله

روایت است از آن پیشوای مقتدا و رهنما، خواجه هر دو سرا مصطفای معلّی که: ای امّتان من!
اگر می خواهید که از عذاب الیم و درد جَحیم خلاص یابید و به نعیم مقیم برسید، از سه خصلت
هلاک کننده حذر کنید و به سه خصلت نجات دهنده قیام نمایید:

آن چه هلاک کننده است: یکی بخل است. خواجه فرمود که از بخل بپرهیزید که بخل هلاک
کرد آنان را که پیش از شما بودند.

آورده اند که کسری از وزیران خود پرسید که چه چیز است که فرزند آدم را از آن زیان کارتر
چیزی نیست؟ گفتند: درویشی. گفت: نه، بخل است. درویش چون مال یابد فراخ دست شود و
بخیل هرگز فراخ دل نشود.

آورده اند که مردی بود بخیل، نام وی شدّاد بود و یک لقمه به خوشدلی نمی خورد. چون
وفات کرد، زنش شوهری کرد. آن شوهر دست در نهاد و مال شدّاد به اسراف خرج می کرد.
روزی زن آب در چشم بگردانید و گفت: شدّاد، این مال جمع کرده بود و یک لقمه به خوشدلی
نخورد. شوهرش گفت: نوشش مباد آن چه خورد. کاشکی آن چه خورد، نخوردی و از برای ما
بگذاشتی. شدّاد را شریکی بود. او نیز بخیل بود. خبر به وی رسید. دست در نهاد و مال را صرف
می کرد و هر روز دعوتی می ساخت و می گفت: بخورید پیش از آن که شوهر زنِ شدّاد بخورد.

شاه مردان فرمود که: بشارت ده مال بخیل را به حادثی و یا وارثی. یعنی بخیل مال را صرف
نکند تا حادثه ای افتد که بدان حادثه از دست برود یا بمیرد و وارث آن را بردارد و صرف کند.

متابعتِ هوایِ نفس

دویم، از آن سه خصلت هلاک کننده متابعت هوای نفس است.

شاه مردان گفت که: بر شما از هیچ نمی ترسم مگر از هوای نفس و درازی امید. فرمود که:
متابعت هوا مؤمن را از حقّ باز می دارد و درازی امید، آخرت را فراموش کند.

بزرگی گفته است که هرگاه تو را دو کار پیش آید و ندانی که کدام بهتر است، بنگر تا کدام از
هوا دورتر است آن را اختیار کن.

عُجب

سوم، عجب است. عجب، طاعت را باطل گرداند.

امام اعظم جعفر صادق علیه السلام گفت که معصیت با عذر بهتر است از طاعت با عُجب. نبینی که
ابلیس به طاعت خود مُعجَب گشت، گفت: طاعت کردم، خطاب آمد که لعنت کردم. و آدم ترک
سنّت کرد، گفت: خداوندا! بد کردم، خطاب آمد که عفو کردم.

آورده اند که در زمان پیشین زاهدی بود که ششصد سال بر سر کوهی عبادت کرده و به طرفه
العینی عاصی شد. و حقّ تعالی او را درختی انار داده بود و چشمه ای آب. از آن انار می خورد و از
آن آب می آشامید و طهارت می کرد. از حقّ تعالی درخواست تا قبض روح او در سجده کند تا
فردای قیامت از سجده برخیزد. حقّ تعالی اجابت کرد. و جبرئیل رسول صلی الله علیه و آله را خبر داد و گفت: در
لوح محفوظ دیدم که فردای قیامت چون از سجده برخیزد، پادشاه عالم فرماید که به رحمت من
در بهشت رو.

گوید: خداوندا! ششصد سال عبادت من کجا شد که مرا به رحمت در بهشت باید شد؟ پادشاه
عالم فرماید که فرشتگان حساب وی بکنید. چون حسابش بکنند، ششصد سال عبادت وی در
مقابل اناری نیاید که خورده باشد. پادشاه عالم گوید: شکر نعمت های دیگر کو؟ او از خجالت سر
در پیش افکند، خطاب عزّت در رسد که او را به دوزخ برید. آن بنده فریاد برآرد: خداوندا! بد
کردم، با من فضل کن و مرا به رحمت خود در بهشت بر. پادشاه عالم بر وی رحمت کند و وی را به
بهشت فرماید.

ترس از حق

اما از آن سه نجات دهنده، یکی ترس حق است در نهان و آشکارا که هیچ عبادتی و طاعتی
چون ترس حق نیست. شکسته درگاه او باش، سوخته راه او گَرد که جز شکسته بودن در این راه
درست نیاید. کارِ شکستگان دارند، کارِ سوختگان دارند، کار خایفان دارند.

اعتدال

دوم از آن سه خصلت نجات دهنده، میانه نگاه داشتن است در درویشی و توانگری. این
صفت مؤمنان است، چون نفقه کنند، اسراف نکنند و عیال را نیز گرسنه و برهنه ندارند.

بزرگی گفته که اگر به مقدار کوه احد زر در راه حق صرف کنی، اسراف نباشد و اگر کمی طعام
در معصیت صرف کنی، اسراف باشد.

عدل

سوم عدل است در حالت غضب و رضا. آنان که عدل کردند، نام نیک ایشان در دنیا باقی ماند و
در عُقبی از دوزخ خلاص یافتند و به نعیم مقیم برسیدند و آنان که برای دنیا ظلم کردند، دنیا
برایشان نماند و در عقبی به عذاب الیم و آتش جحیم گرفتار شوند.

آورده اند که حجّاج بن یوسف، سعید جبیر را بر دار کرده بود. گفت: ای شقیّ! خود را چگونه
می بینی در این دار؟ گفت: شقی تویی نه من. من در چهار نعمتم که شکر آن بر من واجب است:
اوّل آن که شکر می کنم که ظالم تویی و مظلوم من. دوم آن که تو را بر جان من دست است و بر
ایمان من دست نیست. سوم آن که یک بارت بر حال من دست بیش نیست (فقط یک بار قادر به
کشتن من هستی)، چهارم آن که چون روحم مفارقت کند به بهشت روم. حجّاج چون به دوزخ
رفت، وی را به خواب دیدند. گفتند: خدا با تو چه کرد؟ گفت: هرکسی را که بکشتم، [به هر کدامِ
آن] یک بار مرا بکشتند.

رساله اصول دین

میرزای قمی

صانعِ کامل

هر عاقلی به چشم بصیرت نظر کند در عالم و آنچه در او هست از آسمان ها و زمین و ستاره ها
و آفتاب و ماه و حرکت شبانه روزی آنها و حرکات مختلفه آفتاب و ماه و انواع آنچه در زمین
است از حیوانات و گیاه ها و انهار و روییدن آنها و اختلافات چهار فصل و در خلقت انسان از
اعضا و جوارح و قوای ظاهره و باطنه و قوه هایی که باعث نمو بدن می شود و غذا را به همه اعضا
می رساند و به سبب آن نمو حاصل می شود و گوشت و پوست و سایر اجزای بدن و اخلاط از آن
حاصل می شود، یقین می کند که این خود بی صانعی نیست و یقین می کند که چنین صانعی باید
کامل از هر حیثیت باشد و نقص در او نباشد.

اعتقاد به خدا

این معلوم است که از زمان حضرت آدم تا به حال، پیغمبران و اوصیای ایشان و علما و صلحا
در هر عصر و زمان گفته اند که عالم را خدایی هست یگانه، مُتّصف به همه کمالات و مبرّا از هر
عِجز و نقص و بلکه یقین می کند که عین حق و صدق و ثواب است.

بلکه وجود صانع فطری است به این معنی که حق تعالی خلقت انسان را چنان کرده است که
بالضروره یقین به وجود خدای خود داشته باشد بلکه حیوانات نیز این معنی را فهمیده اند، چنان
که از آثار و اخبار و علامات بسیار ظاهر می شود.

توانایِ مطلق

خدا توانا است و هر کاری خواهد بکند می کند و هر چه خواهد ترک می کند و در افعال خود
مجبور نیست مثل آتش که نتواند نسوزاند و مجبور باشد بر سوزاندن، و از هر چه خواهد بکند
عذری ندارد. اگر حکمتش اقتضا کند