پاورپوینت کامل اندر حکایت خلفای اموی ۱۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اندر حکایت خلفای اموی ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اندر حکایت خلفای اموی ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل اندر حکایت خلفای اموی ۱۲ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۱۳

جنایت یزید در کربلا

به دستور یزید، لشکر کوفه امام حسین علیه السلام را در فاصله دو نهر کربلا منزل داد و آن ها آب را بر
حسین و یارانش بستند و آن ها را از نوشیدن آن ممانعت کردند تا آن که روز عاشورا که جمعه بود
فرا رسید، پیکار خونینی بین آنان در گرفت، با حسین نوزده نفر از اهل بیت بودند که کشته شدند
و خود وی لب تشنه کشته شد و نیز هفت نفر از فرزندان علی بن ابی طالب و سه نفر از فرزندان
خود وی کشته شدند، علی بن حسین علیه السلام را به دلیل بیماری نکشتند. فرزندان حسین تا امروز از
نسل او می باشند.

نقش معلم

چون یزید مُرد، خلافت به پسرش معاویه انتقال یافت، چون مردم با او بیعت کردند به معلم خود،
عمر مقصوص، گفت: نظر تو چیست؟ او گفت: یا عدالت پیشه ساز و خلافت کن یا کناره گیری
نما. پس از آن معاویه به مسجد آمد و خطبه خواند و گفت: پدر بزرگ من معاویه در مسأله
خلافت با کسی که از خود او شایسته تر بود جنگید و پس از او پدرم از جدم پیروی کرد در
صورتی که پدرم شایسته خلافت نبود، من دوست ندارم که خدا را ملاقات کنم در حالی که وزر و
وبال و شرّ و بدی شما به گردان من باشد، پس از آن از منبر فرو آمد. در را به روی خود بست و به
عبادت پرداخت تا با مرض طاعون مُرد.

بنی امیه تقصیر را به گردن معلم او، عمر مقصوص، انداخته که او را چنین تربیت کرده، پس او
را پیچیدند و زنده زنده به خاک سپردند.

بلای آسمانی

گروهی معتقد بودند حجاج بلائی است که خدا آن را بر سر مردم عراق فرو ریخته است، حجاج
هنگامی که وارد کوفه شد به مسجد رفت و بر بالای منبر قرار گرفت، پس از لحظه ای درنگ به پا
خاست و گفت: ای مردم عراق! من سرهائی را می بینم که مانند میوه رسیده، موقع چیدن آن فرا
رسیده و من هستم که باید آن میوه ها را بچینم و گویا من هم اکنون خون هایی را می ب