پاورپوینت کامل حکایات اخلاقی ۱۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حکایات اخلاقی ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حکایات اخلاقی ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل حکایات اخلاقی ۱۲ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۰۷

صفت فرعون

حق عزوجل موسی علیه السلام را با چندان معجزات و کرامات به فرعون فرستاد و هر روز همه اهل مصر
و لشکریان بر خوان فرعون طعام خوردندی و او چهار صد سال دعوی خدایی می کرد و این
خوان بر این قاعده می نهاد.

چون موسی علیه السلام دعا کرد و گفت: یا ربّ فرعون را هلاک کن. حق تعالی دعای موسی مستجاب
کرد و گفت او را در آب غرق کنم.

چند سال بر این وعده بر آمد و فرعون روزگار می گذاشت. موسی علیه السلام را شتاب گرفته بود تا
هرچه زودتر خدای تعالی فرعون را هلاک کند، به خدا عرض داشت: وعده دادی که فرعون را
هلاک کنی، او را کی هلاک خواهی کرد.

ندا آمد: ای موسی! به عزّت من تا او نان و نعمت بر خلق فراخ می دارد او را هلاک نکنم، هرگاه
نان دادن او کم شود، بدان که اجلش رسید. چند سال بعد نان دادن او به نصف رسید و اجلش رسید.

ارزش نان

ابراهیم علیه السلام را ایزد تعالی می ستاید از جهت نان دادن و مهمان دوستی؛ و حاتم طائی را از جهت
سخا و مهمان دوستی تن او را خدای عز و جل بر آتش دوزخ حرام گردانیده تا جهان باشد از
جوانمردی او گویند.

و انگشتری که امیرالمؤمنین علیه السلام در نماز به سائل داد گرسنه را سیر کرد و چند جایْ خدای
تعالی او را در قرآن یاد کرد و بستود و تا قیامت از شجاعت و جوانمردی او خواهند گفت. و
هیچ کاری بِه از جوانمردی و نیکوکاری و نان دادن نیست و نان دادن سرِ همه مردمی هاست و مایه
همه جوانمردی ها.

عفو پدر

پسری هاشمی بر گروهی مردمان عربده کرد، پیش پدرش آمدند و از او بنالیدند. پدر خواست که
او را عقوبت کند، پسر گفت. یا پدر! من گناهی کردم و خرد با من نبود، تو مرا عقوبت مکن و خرد
با تو است، پدر را این خوش آمد و او را عفو کرد.

کِشتند و خوردیم

پادشاهی با خاصگان به شکار می رفت، بر کنار دیهی گذر کرد پیری را دید نود ساله، که گردو در
زمین می نشانَد، حاکم را عجب آمد زیرا که بیست سال گردو کِشته بر می دهد. گفت: ای پیر گ