پاورپوینت کامل صور اسرافیل ۲۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل صور اسرافیل ۲۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل صور اسرافیل ۲۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل صور اسرافیل ۲۹ اسلاید در PowerPoint :
>
۳۷
نفخه اول
چون اسرافیل به صور اندر دَمَد، آن دمیدن مرگ، هر که اندر آسمان ها و زمین ها که جانور باشد،
همه بمیرند، مگر آن که خدای خواهد یعنی اهل بهشت، از حوران و مرکبان و مرغان بهشت؛ زیرا
که خدای عزوجل ایشان را از بهر بقا آفریده است. و دیگر از اهل دوزخ از ماران و کژدُمان و… که
خدای عزوجل ایشان را از بهر بقا آفریده است نه از بهر مرگ.
و آنْ چنان باشد که چون اسرافیل به صور اندر بدمد گوید: «ای جان های عاریتی! از تن ها
بیرون آیید». هم اندر ساعت هر چه اندر هفت آسمان و زمینْ خَلق است همه بیوفتند و همه
جان هاشان بر آید. و هم در آن ساعت، خواب را بر اهل بهشت برافکند تا رضوان [و نگهبان
بهشت] و فرشتگان جنّت و مرغان و کنیزکان و غلامان را همه خواب ببرد؛ و خواب بر اهل دوزخ
برافکند تا مالک دوزخ و پاسبانان جحیم و ماران و کژدُمان را همه خواب ببرد تا چنان شوند چون
مردگان؛ تا از عرش تا به زمین، هیچ جانداری زنده نماند جز جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و
عزرائیل ملک الموت.
آن گاه خدای تعالی گوید: یا ملک الموت! که زنده مانده است؟ گوید: یا رب! تو خود داناتری
که اندر عالم کسی نمانده است جز جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و من مانده ام، بنده ضعیف و تو!
ای بار خدای! زنده ای که مرگ را بر تو گذر نباشد.
جبرئیل و میکائیل
پس او را گوید که جان جبرئیل بستان. جبرئیل گوید: یا رب! ملک الموت به طلب جان من آمده
است و تو مرا طاعت ها و عبادت ها فرموده ای، مرا چه فرمایی تا چه کنم؟ خدای عز وجل گوید:
من مرگ را بر تو قضا کرده ام، عبادت ها را رها کن و جان باز ده. و آن گاه ملک الموت، جان
جبرئیل را بستاند.
آنگه خدای عزوجل گوید: یا ملک الموت! که ماند زنده؟ گوید: یا رب! تو داناتری که جز من
و میکائیل و اسرافیل از مخلوقاتْ کسی زنده نمانده است! خدای گوید: برو جان میکائیل را
بستان!
چون ملک الموت سوی میکائیل شود، میکائیل گوید: یا رب! تو مرا بیافریدی و این کیل [و
میزان] را به دست من نهادی، هرگز من از آن روز باز این کیل را از دست ننهاده ام ـ و به دست
میکائیل کیلی است که هرگز قطره ای باران نبارد و نبات از زمین بر نیاید و میوه از درختان بیرون
نیاید و… الا که همه به پیمانه ای میکائیل پیموده است و شمرده است و سنجیده است به سنگِ او.
زیرا که او بر روزی بندگان موکّل است ـ آنگاه میکائیل گوید: یا رب! من این پیمانه را چه کنم؟
خدای گوید: یا میکائیل! پیمانه به من سپار و جان بده که من مرگ را بر تو قضا کرده ام. آنگاه
ملک الموت جان میکائیل بستاند.
اسرافیل
آن گاه خدای عزوجل گوید: یا ملک الموت! که ماند از خلق من زنده؟ ملک الموت گوید: یا رب!
تو همی دانی که اندر عالم جز اسرافیل و جز من بنده ضعیف هیچ کس نمانده است زنده! پس
خدای گوید: برو جان اسرافیل بستان.
چون ملک الموت سوی اسرافیل آید، اسرافیل گوید: یا رب! آن گاه که تو مرا بیافریدی، این
صور را به دست من اندر نهادی، از آن روز باز، من به طَرفَه العینی به تو عاصی نشده ام، و این
صور از دهان برنداشته ام و دو چشم از زیر عرش تو نگردانیده ام از بهر امر تو؛ اکنون ملک الموت
از من جان همی خواهد! من این صور را چه کنم؟ خدا می گوید: صور را به من بسپار و جان بده که
من مرگ را بر تو قضا کرده ام. آن گاه ملک الموت جان اسرافیل را بستاند.
عزرائیل
آن گاه فرمان آید که: یا ملک الموت! از خلق من که ماند؟ ملک الموت گوید: یا رب! تو داناتری که
از عرش تا ثری جز من بنده ضعیف کسی دیگر نمانده است. آن گاه خدای عز وجل جان ملک
الموت بستاند.
اندر خبر چنان است که ملک الموت یکی بانگی بکند و یکی بخروشد که اگر خلق هفت
آسمان و هفت زمین زنده باشندی از آن بانگ او همه بمیرندی. ملک الموت گوید: یا رب! اگر من
بدانستمی که اندر جان کندن، هزار یکی از این تلخی باشد هرگز من جان هیچ مؤمنی نستِدَمی.
حیات دوباره
آن گاه خدای عز وجل ابر برآرد از زیر عرش تا چهل سال باران بارانَد. باز پسِ چهل سال، جبرئیل
را و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل را زنده کند، و رضوان از خواب بیدار کند. پس آن گاه چهارتن
را به سوی گور محمد صلی الله علیه و آله فرستد.
جبرئیل با بُراق، و میکائیل بیاید با تاج و اسرافیل بیاید با قضیب و رضوان بیاید با حُلّه های
بهشت. آن گاه بنگرند. نوری ببینند که از زمین همی برآید تا به عرش اندر همی شود. جبرئیل چو
مر آن نور را ببیند بگرید. میکائیل گوید که چرا همی گریی یا جبرئیل؟ که خدای عزّ وجلّ تو را
مگریاناد! جبرئیل گوید: چرا نگریم یا م
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 