پاورپوینت کامل حکایت تفسیری ۲۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حکایت تفسیری ۲۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حکایت تفسیری ۲۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حکایت تفسیری ۲۶ اسلاید در PowerPoint :

>

۲۷

نصیب عقبی

در ایام حج، در میقات، یکی دست امام جعفر صادق علیه السلام بگرفت و گفت: هزار دینار از من
برده ای. او گفت: اکنون بیا تا به منزل رویم تا آن هزار دینار تو به تو دهم.

دستش گرفت و به مقام خودش آورد و هزار دینار بدو داد. مرد چون آن هزار دینار ببرد، دیگر
روز زَرِ خود باز یافت. باز آمد و طلب جعفر صادق علیه السلام کرد تا از او بحِلّی (حلالیّت) خواهد. چون
به او رسید، دست و پایِ او را بوسه داد و گفت: مرا بِحِلّ کن یا سبط رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم که من زر
خویش یافتم و تو را به ظلم گرفته بودم و ندانستم که تو که ای. اینک زر تو باز آوردم. امام
جعفر علیه السلام گفت: تو را بحلّ کردم و این هزار دینار در کار تو کردم. گفت: چرا؟ گفت: زیرا که چون
زر از کیسه بیرون کردم، از مِلک خود بیرون کردم و آن چه از مِلک ما بیرون شد، باز در ملک ما
نیاید و در دلِ ما جای ندارد.

آن مرد بسی اصرار کرد. باز نپذیرفت. [به امام] گفتند: مالِ خود باز چرا نپذیری؟ گفت: در آن
ساعت که او مرا به دزدی تهمت کرد، ملک تعالی بدان تهمت او به ما رحمت کرد. چون ما به عقبی
از تهمت او نصیبی یافته ایم، باید که او نیز به دنیا از نعمت ما نصیبی یابد.

در محضر دوست

روزی بزرگی گفت: کاشکی کلّ لذّت های دنیا در چنگ من بودی. او را گفتند: یا شیخ! تو را در
هیچ حال، آرزوی عُقبی نیز نبوده است، اکنون این آرزوی دنیا از بهر چه خواستی؟ گفت:
می خواهم که آن لذّت های او را جمع کنم و در دهانِ کافری نهم. گفتند: چرا؟ گفت: زیرا که دنیا
دشمن است و کافر نیز دشمن است. خواهم که دشمن را به دشمن مشغول کنم تا دوست با
دوست در عالم خلوتِ عاشقی از آفتِ دشمن مُسلم بماند.

خلوت با حق

یک روز بزرگی سوره یاسین می خواند. بدینجا رسید که: «اهل بهشت امروز در کاری باشند
خُرَّم». نعره ای بزد و بی هوش شد. چون به هوش باز آمد، روی سوی آسمان کرد و گفت: بار
خدایا! در دنیا شغل و در آخرت شُغل؛ پس هنگامِ فراغت کی خواهد بودن و عاشقان را با معشوقِ
خود، خلوت کی خواهد بودن؟

عشق الهی

عارفی گفت در مناجات خویش: الهی! اگر در دوزخم کنی، یک ذرّه از نور جمالِ تو پیدا کنم تا
[از آن نور] دوزخ بر دوزخیان بر شکل فردوس برین شود. و اگر مرا در بهشت فرود آری یک
شرر از آتشکده عشقِ تو رها کنم تا [از آن آتش] بهشت بر بهشتیان بر مثال دوزخ و سجّین شود.

او را گفتند: ای شیخ! دوزخ می نخواهی و با بهشت که محل استقرار اهل سعادت است، می
نسازی، پس چه می خواهی؟ گفت: در دنیا عشقِ او می خواهم و در عقبی وصل او. دوزخیان را گو
[تا] در دوزخ می سوزید و بهشتیان را گو در بهشت می سازید و می نازید، که ما را از آتش دوزخ،
آتشِ مهر و عشقِ او تمام است و از نعمت بهشت، ما را وصالِ او تمام.

میهمانان آسمانی

چند بار جبرئیل به نزد بعضی پیامبران رفت در حالی که در یک آستین بشارت داشت و در
یک آستین مصیبت. اول جبرئیل بود با جماعتی از فرشتگان به نزدیک ابراهیم علیه السلام آمدند. گفت: یا
ابراهیم! مهمان خواهی؟ گفت: بلی خواهم.

دست ایشان گرفت و در خیمه برد. چنان پنداشت که آدمیانند. گوسفندانِ او از خانه دور
بودند در وقت، گوساله ای را بکشت و در پیش ایشان برد. ایشان دست بدان نکردند. پرسید که:
چرا طعام نخورید؟ گفتند: عادتِ ما آن است که طعام آنگه خوریم که بها داده باشیم. ابراهیم گفت:
بها بدهید و بخورید. گفتند: بهای این طعام چیست؟ گفت: آن است که چون دست فراز کنید،
بگویید: «بسم اللّه الرحمن الرحیم» و چون خورده باشید بگویید: «الحمدلِلّه» و در بدایت و نهایت
نامِ دوست برید تا بهاء طعام داده باشید، آنگه طعام، شما را حلال است. آن فرشتگان در یکدیگر
نگریستند. گفتند: به غلط برنگزیده است پادشاه عالم این بنده را به دوستی خویش. پس گفت
جبرئیل: یا ابراهیم! بشارت باد تو را که تو خلیلِ پادشاهی و تقدیر او آن است که هجده هزار
پیغمبر از نسل تو پدید آید.

این بگفتند و از جای بر پریدند. ابراهیم علیه السلام بدانست که فرشتگانند.

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.