پاورپوینت کامل داستان هایی از ائمه ۱۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل داستان هایی از ائمه ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان هایی از ائمه ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان هایی از ائمه ۱۳ اسلاید در PowerPoint :

>

۹۱

آگاه بر اسرار

شهاب بن عبد ربّه گوید که: به خدمت صادق علیه السلام رفتم تا از وی مسأله ای بپرسم. مرا گفت: اگر
خواهی بپرس و اگر خواهی تا من بگویم که به چه کار آمدی.

شهاب گوید که من گفتم: خبر ده مرا یابن رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم امام فرمود که: آمدی تا سئوال کنی که
مردی جُنب است و آب از چاه بر می دارد و دست و پای به آب می رسد، آن آب پاک بود یا نه؟ من
گفتم: بلی. جواب داد که: باکی نیست.

آگاه بر درون فرد

عمر بن یزید گوید که: صادق علیه السلام رنجور بود و من به نزدیک وی حاضر بودم. و وی پشت بر
من کرده بود و روی به دیوار. مرا در خاطر آمد که گویی بدین مرض وی را اجل رسد و مرا حیا
می باشد از امام بعد از وی پرسیدن. در حالْ امام روی به من کرد و گفت: چنان نیست که تو
می گویی. مرا بدین رنجوری هیچ باکی نبود به هیچ حال، سؤال خود بپرس.

در راه حج

داوود رَقّی [یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام ] گوید: با صادق علیه السلام به راه حج می رفتم در راه
شوره. وقت نماز در آمد. امام علیه السلام گفت: یا داوود! بدین جانب میل کن تا وضو بسازم. من گفتم:
اینجا شوره است و آب نیست. گفت: دنبالم بیا، پاره ای راه برفتیم به چشمه ای رسیدیم شیرین و
سرد، وضو ساختیم و بخوردیم وخیک ها پر کردیم و از آنجا نماز گزارد. برفتیم و گرد بر گرد
چشمه درختان سبز دیدیم که از آن لطیف تر نباشد.

چون از آنجا برفتیم نه راهی بسیار، امام مرا گفت: یا داوود! آن موضع شناسی؟ من گفتم: بلی.
گفت: شمشیر، آنجا فراموش کرده ام بر سر چشمه بر درختی آویخته. باز گرد و بر گیر و زود بیا.
آنجا رفتم، درختان دیدم و شمشیر یافتم، اما چشمه هیچ ظاهر نبود و درختان سبز هیچ ظاهر نه،
همان شوره یافتم.

دستگیری از فقیر

مردی با امام رضا علیه السلام آمد و گفت: یابن رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم من مردی فقیرم و مرا پدری بود توانگر
متوفّا شد و مال وی مدفون است وصیت نکرد و ندانم که در کدام موض

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.