پاورپوینت کامل گوهر اندیشه ; خاطراتی از سقراط حکیم ۲۷ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گوهر اندیشه ; خاطراتی از سقراط حکیم ۲۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گوهر اندیشه ; خاطراتی از سقراط حکیم ۲۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل گوهر اندیشه ; خاطراتی از سقراط حکیم ۲۷ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۱۶

در کمالِ آرامش

نفس و تن خود را به چنین زندگی ای عادت داده بود که اگر پیش آمدی غیر عادی روی نمی نمود
همواره در کمال آرامی و خرسندی، بی هیچ نگرانی روزگار می گذراند. با چنان قناعتی زندگی
می کرد که گمان می کنم هر کس می تواند با کار خود مبلغی را که او برای زندگی روزانه لازم داشت
به آسانی به دست آورد. غذا چندان به کار می برد که خوردن برایش مایه لذت باشد و تا گرسنه
نمی شد دست به طعام نمی برد و از این رو نان خورشش، اشتهایش بود.

از همه آشامیدنی ها لذّت می برد، زیرا تا تشنه نمی شد چیزی نمی نوشید. اگر به مهمانی
خوانده می شد از خوردن و نوشیدن چیزی، جز برای رفع گرسنگی و تشنگی خودداری می کرد و
به کسانی که از خودداری ناتوان بودند، پند می داد که از چیزهای محرک اشتها دست باز دارند و
معتقد بود که زیاده روی در خوردن و نوشیدن، معده و دماغ و نفس را تباه می کند.

لطف حق

سقراط گفت: نخستین لطفی که خدا در حقّ آدمی کرد این بود که تنها او را چنان آفرید که بتواند
برد و پا راست بایستد. این وضع ما را توانا ساخت که روبه رو و بالای سر خود را به آسانی ببینیم و
بهتر از جانوران دیگر از آسیب مصون بمانیم. دیگر آن که به همه جانوران فقط پا داد تا بتوانند
حرکت کنند؛ ولی به ما دو دست نیز عطا فرمود تا به یاری آنها همه چیزهایی را که مایه آسایش ما
است بسازیم. سوم آن که هرچند همه جانوران زبان دارند، ولی فقط زبان ما را چنان آفرید که با
جنباندن آن می توانیم سخن بگوییم و آنچه می خواهیم، به یکدیگر خبر دهیم.

از این گذشته تنها به تن ما نپرداخت بلکه به ما روح نیز داد که بسی ارجمندتر از تن است و از
این رو ما بر خلاف دیگر جانوران می توانیم به هستی اش پی ببریم و او را بستاییم و بهتر از همه
جانداران می توانیم خود را از گرسنگی و تشنگی و گرما و سرما حفظ کنیم و بیماری هایی را که به
ما روی می آورد علاج کنیم و در طلب دانش بکوشیم و آنچه دیده و شنیده و آموخته ایم در حافظه
خود نگاه داریم.

گفتارهای سقراط

خرد که در وجود تو جای دارد، تن تو را بر حسب اراده اش رهبری می کند و بدان که خرد کل
جهان نیز همه چیز را بدان گونه که صلاح می داند سامان می دهد. آیا گمان می کنی در حالی که
چشم تو از فاصله ای دور بسی چیزها را می بیند، چشم خدا قادر نیست که همه جهان را در یک
نظر بنگرد؟

یا می پنداری در حالی که نفس تو می تواند درباره چیزهایی که در این جا یا در مصر یا در
سیسیل است بیندیشد، خرد الهی توانا نیست که در آنِ واحد در اندیشه تمام هستی باشد؟

اگر تو هم چنان که از طریق خدمت به آدمیان درمی یابی که کدام کس آماده است در برابر آن
خدمتی به تو بکند و از طریق مهرورزی می فهمی که کدام کسان حاضراند که به تو مهر بورزند؛ و
هم چنان که از راه بحث و گفت وگو درمی یابی که کدام کس داناست و کدام نادان، اگر در صدد
برآیی که از راه طاعت و پرستش دریابی که آیا خدایان در اموری که از دیده آدمیان پنهان است تو
را راهنمایی می کنند یا نه؟ زود پی خواهی برد که ذات الهی چنان بزرگ و تواناست که در آن واحد
همه را می بیند و همه چیز را می شنود و در همه جا حاضر است و سایه لطف خود را بر همه
موجودات می افکند.

* * *

دوستان من! اگر ما در حال جنگ بودیم و می خواستیم مردی انتخاب کنیم که دشمن را سر
بکوبد و ما را برهاند، آیا به دنبال کسی می گشتیم که بنده شکم و شهوت و خواب باشد؟

از چنین کسی چگونه چشم داشتیم که بر دشمن پیروز گردد و از آسیبش ما را مصون دارد؟

اگر عمرمان به سر آمده بود و می خواستیم کسی بیابیم که پس از ما پسرانمان را تربیت کند و
مراقب دخترانمان باشد و دارایی ما را حفظ کند، آیا می توانستیم به مردی که عاری از
خویشتن داری است اعتماد کنیم؟ آیا آماده ایم گله یا انبار خود را به بنده ای لگام گسیخته بسپاریم
که از خویشتن داری بهره ندارد؟

و آیا یکی از شما میل دارد چنان خادمی را، ولو بی مزد، به خدمت بپذیرد؟

اگر آماده نیستیم بنده ای لگام گسیخته و لاابالی داشته باشیم، آیا نباید همواره بکوشیم تا خود
لاابالی و لگام گسیخته نشویم؟ لگام گسیختگی به مراتب بدتر از حرص مال است، مال دیگران را
می رباید و خود توانگر می شود؛ ولی مرد لگام گسیخته به خود بیش از دیگران