پاورپوینت کامل داستان ذوالقرنین ۲۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل داستان ذوالقرنین ۲۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان ذوالقرنین ۲۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان ذوالقرنین ۲۳ اسلاید در PowerPoint :
>
۲۷
آیه
«و یَسألونَکَ عَن ذی القَرنَینِ قُل سَأتلوا عَلَیکُم مِنهُ ذِکرا» یعنی (ای پیامبر! تو را می پرسند از قصه
ذوالقرنین. پس بگو به زودی برایتان از آن ذکر خواهم کرد.)
خدای عزّ و جلّ گفت که، ما مَر او را دستگاه داده بودیم اندر روی زمین از مشرق تا مغرب و
بداده بودیم مر او را از هر چیزی که بخواستی که بکند، بسیار چیز.
پس خدای عزّوجلّ، مر ذوالقرنین را به هر سویی که رفت خواستی، سببی ساخته بود و مر او
را الهام آن داده تا بدان سبب بِدان جا رسیدی و بدان سبب، بدان مراد رسیدی.
ذوالقرنین کیست؟
اندرین ذوالقرنین، مردان علم را اختلاف است که وی را چرا ذوالقرنین خواندندی. بعضی گفتند،
نام وی اسکندر بن قیصر بود.
و از علی علیه السلام روایت آید که او گفت: او را بدان ذوالقرنین خواندندی که بر دو جانب سرش
زخم یافته بود از راست و از چپ.
و گویند که: پدر ذوالقرنین، مَلِکی بود جبار نامش فیلاسون. چون پدر بمرد، مُلک به اسکندر
رسید. هم بر طریق پدر برفت اندر متکبری و ستم کاری. ایزد تعالی بر وی رحمت کرد و مر او را
ندیمی پارسا روزی کرد. این ندیم وی را گفت: ای مَلِک! توبه کن و به خدای عزّوجلّ ببازگرد،
پیش از آن که بمیری و بی عذر و حجت پیش خدای تعالی رَوی.
اسکندر بر وی خشم بگرفت. بفرمود تا وی را به زندان بازداشتند. سه روز اندر آن زندان
بماند. شب سوم ایزد تعالی فریشته ای را بفرستاد تا وی را گفت: خیز از زندان بیرون رو. گفت:
چگونه روم که درها بسته است. فریشته گفت: بَر نِگر. برنگریست. آسمانِ خانه دید، باز شده،
فریشته مر او را برداشت و از آنجا بیرون آورد و به خانه اش آورد. و چون روز شد، وی را در
زندان نیافتند و بام زندان گشاده دیدند.
خبر به اسکندر رسید. بر نشست بر خاصگان خود، بیامد. بدید بامِ زندان بر آن گونه. شگفت
بماند و بترسید. دانست که قدرتِ خدایْ راست تعالی. پس بجست آن ندیم را، در خانه نیافت.
کسان فرستاد به طلب وی، درنیافتندش. خبر یافت که او در کوهی شده است و نماز می خواند.
* * *
ذوالقرنین بر نشست بر جماعتی و قصد وی کرد. چون از دور وی را بدیدند، آواز داد که یا
اسکندر! از خدای بترس که تو اندر قبضه قدرت حق کم[تر] از پشه ای. توبه کن و به خدای
بازگرد. اسکندر بفرمود که بگیریدش. چون قصد وی کردند، ایزد تعالی آتشی پدید آورد تا همه
را بسوخت. ذوالقرنین به سجده اندر افتاد و به خدای عزّ و جلّ بازگشت و پارسایی پیشه گرفت.
پس حق تعالی او را کرامت ها داد و اسباب ها بر وی آسان گردانید تا به مشرق و مغرب برسید
و جنگ های بسیار کرد. اول مَلِکی که بر وی بیرون آمد از کافران، داریوشِ مَلِک گفتندی، مَلِک
پارس بود. ایزد تعالی او را هلاک کرد. از آن پس، به سوی ملک هند رفت. مر او را، پور مَلِک
گفتندی. این پور ملک قصد وی کرد. او را ایزد تعالی نیز مقهور گردانید.
هیبت ذوالقرنین
گویند که: ایزد تعالی وحدَه، هیبتی از ذوالقرنین به دل خلق نهاد و اسباب ها و راه ها بر وی آسان
کرد. و نام وی در میان خلق، بزرگ شد. [هم چنین] ایزد تعالی، نور و ظلمت را فرمان بردار وی
کرد و هر دو را از جمله لشکر وی کرد تا هر کجا که خواستی می رفتی و به هر شهری که رسیدی،
ایشان را به خدای عزّ و جلّ می خواند و به مسلمانی. اگر اجابتش نکردندی، تاریکی بر ایشان
گماشتی تا همه، حیران شدندی.
هم بر این گونه می رفت تا به مغرب رسید. یافت آنجا قومی که عده ایشان، خداوند تعالی
دانست. تا اینکه به کوه قاف رسید. فریشته ای دید دست بر آن کوه نهاده و همی گفت: سبحان ربی
مِن مُنتَهی الظُّلمَهِ الی النور. چون ذوالقرنین آن بدید، از هیبت به سجده ا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 