پاورپوینت کامل اصلاح نفس، شروعی برای ترک اختلاف­ها ۴۰ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اصلاح نفس، شروعی برای ترک اختلاف­ها ۴۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اصلاح نفس، شروعی برای ترک اختلاف­ها ۴۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل اصلاح نفس، شروعی برای ترک اختلاف­ها ۴۰ اسلاید در PowerPoint :

>

۵۶

° «إنَّما أنتمُ اِخوانٌ علی دینِ اللهِ، ما فَرَّقَ بینَکم الّا خُبثُ السَّرائِر
وَ سوءُ الضّمائرِ، فلا تُوازِرونَ و لا تُناطِحُونَ وَ لا تُباذِلُونَ و لا
تُوادُّونَ.» ترجمه: شما برادران یکدیگر بر دین خدا، میان شما تفرق نیفکند الا خبث
باطن ها و بدی ضمیرها. با یکدیگر یاری نمی­کنید و به یکدیگر نیک نمی­خواهید. و
نصیحت و بخشش و دوستی نمی­کنید با یکدیگر.[۲۶۱]

° فضیلت دوستان خود را بر محبت جمع کند، و رذیلت دوستان خود را بر دشمنی و نفرت از
یکدیگر جمع کند.[۲۶۲]

° بدانکه دل های نیک مردان چون به هم رسند زود با یکدیگر الفت گیرند، چنانکه آب
باران با جوی­ها و دریاها زود بیامیزد. و دل های بد مردان از الفت دور باشد اگر چه
بسیار با هم بوده باشند، چنانکه ستوران از مهربانی بر یکدیگر دور باشند اگرچه بسیار
با هم بوده و با یکدیگر علف خورده باشند. [۲۶۳]

° عاقل موافق عاقل بود، و جاهل نه موافق عاقل بود و نه موافق جاهل، زیرا که خط راست
بر همه خط های راست منطبق شود، و خط کج بر هیچ خط مستقیم منطبق نشود، و باشد نیز که
بر هیچ خط معوج منطبق نگردد.[۲۶۴]

° حسد و تکبر و نفاق سه پایه خواری اند. [۲۶۵]

° هیچ قوم بعد از عزت خوار نشوند تا ضعیف نشوند، و ضعیف نشوند تا متفرق نشوند، و
متفرق نشوند تا یکدیگر را دشمن ندارند، و یکدیگر را دشمن ندارند تا بر یکدیگر حسد
نبرند، و حسد نبرند تا بعضی مستبد نشوند و خویشتن را بر ایشان نگزینند. [۲۶۶]

بدان ای رونده راه خدای عزّوجلّ که هر که خواهد که همه آن بود که وی خواهد، جبّار
بود. و جبّار مر خدمت جبّار را نشاید [که] بامداد برخیزی، باید که دعوی خدایی نکنی
و دعوی پیغامبری را ترک گویی که هر که بامداد برخیزد و بایدش که هر چه خواهد، بشود،
درین دعوی خدایی باشد. و هر که را باید هر چه بگوید خلق قبول کنند، این دعوی
پیغامبری باشد. و این علّت از دید خیریت خود ـ که کبر است ـ خیزد.[۲۶۷]

جامع تر چیزی یافت آخرت را، ناخواست مرتبت دنیا است. و نشانی ناخواست مرتبت دنیا آن
است که چون سبک دارندش، نیازارد. هر که خواهد که نه دنیا بودش، نه عقبی، گو فزونی
دنیا طلب کن. و هر که خواهد که نی با خالق بود و نی با خلق، گو مهتری طلب کن.
خداوند عزّ و جلّ ریاست آن را دهد که از وی گریزان تر بود. و آن کس زود هلاک شود که
به وی آویزان تر بود. ریاست مر بهتر خلق را آید و لیکن طالب ریاست از بدتر خلق
آید.[۲۶۸]

نزاع با نفس خود کردن نه با دیگران (ترک خصومت با دیگران): «بزرگی را پرسیدم در
معنی این حدیث که: «اَعدی عدوِّکَ نفسُکَ التی بَینَ جَنبَیکَ»[۲۶۹] گفت: به حکم
آنکه هر آن دشمنی را که با وی احسان کنی دوست گردد مگر نفس را، چندانکه مدارا بیش
کنی، مخالفت زیادت کند.

فرشته خوی شود آدمی به کم خوردن
وگر خورد چو بهایم، بیوفتد چو جماد

مرادِ هر که برآری مطیعِ امر تو گشت
خلافِ نفس که فرمان دهد چو یافت مراد[۲۷۰]

جهاد با نفس: جهاد قتال باشد، و قتال دو است: قتال نفس است، و قتال غیر است؛ قتل
نفس از قتل غیر فاضل­تر است، زیرا که همه کس غیر را تواند کشت، اما هر کس خویش را
نتواند کشت؛ از آن بود که رسول علیه السلام گفت: اَفْضَلُ الجِهادِ مُجاهِدَهُ
النَّفْسِ»[۲۷۱]. پس چون فقر و جهاد هر دو یکی است، و هر دو قهر نفس است و نامرادی،
وبنیاد مسلمانی و راه شریعت بر مجاهدت است، و بهترین مجاهدت ها آن است که با خود
کنی، و نجات درین است، و خدای عزوجل ما را بدین فرمود، «کما قال الله تعالی:
وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ»[۲۷۲]، و دیگر گفت: «و نَهی النّفسَ عن
الهوی فاِنّ الجنهَََ هی المَاوی[۲۷۳]».[۲۷۴]

برتری جهاد با نفس بر جهاد با دیگران: و روایت کردند که پیغمبر علیه­السّلام از
غزوی باز گشته بود. فرمود بازگشتیم از جهاد خردتر به جهاد بزرگ­تر. جهاد با کافران
خردتر نام نهاد، و جهاد با شیطان و نفس را بزرگتر نام نهاد. زیرا که کافر را بینی و
شیطان را نبینی، و شیطان دشمن ایمان است و کافر دشمن جان، و جهاد کافران به شمار
بود و جهاد با تن و شیطان تا به مرگ بود. اگر تو کافر را بکشی یا کافر تو را بکشد
توراست بهشت. اگر شیطان تو را بکشد توراست دوزخ. و باشد که کافر صلح کند یا بگرود،
و شیطان نه صلح کند و نه بگرود. [۲۷۵]

سلاح جهاد با نفس: روایت کردند که عیسی علیه السّلام در بیابانی شبانی را دید. گفت:
ای پیر به لب گور رسیده ای! چرا رباط[۲۷۶] بانی نکنی؟ گفتا: هفتاد سال است که رباط
بانی همی کنم با دو دزد، یکی درونی و یکی بیرونی ـ تا یار نگردند و رباط من خراب
نکنند! گفت این چگونه است؟ گفتا رباط دل من است و دزد بیرونی شیطان است و دزد درونی
هوای تن من است. گفت: سلاحت چیست؟ گفتا: مرکبم صبرست و جوشنم یقین است و سپرم توکّل
است و عَلَمم بسندکاری است و شمشیرم اخلاص است و کمانم ترس خدای است و تیرم یاد کرد
خدای عزّوجلّ .[۲۷۷]

شر خود را از دیگران باز داشتن: و چون خواهی که شَرِّ کسی از تو مصروف بود، تو
شرِّ خود از دیگران مصروف دار و هیچ اندیشه مدار. و این راهی عظیم است که تو را
وانمودم. اگر توانی و دانی که چه می شنوی. و یقین دان که چون تو شَرِّ خود را از
دیگران وا داشتی، شَرِّ هیچ کس به تو نرسد. در آن کوش که شرِّ خود از خود کفایت کنی
که چون شَر از تو برخیزد همه عالم را دوستِ خود بینی.[۲۷۸]

عیب خود دیدن قبل از دیدن عیوب دیگران: و نشان بصیرت آن است که اوّل عیب حال خود
ببیند آن­گه عیب دیگران تا در دیدن عیب خود از عیوب مسلمانان باز ماند. [۲۷۹]

دوش آیینه خویش به صیقل دادم
روشن کردن به پیش خود بنهادم

در آینه عیب خویش چندان دیدم
عیب دگران هیچ نیامد یادم[۲۸۰]

خشنودی از نفس خویش؛ سر آغاز جنگ با دیگران: ابوالقاسم حکیم گوید: نفس را آن کس
شناسد که گمانش به نفس نیک نباشد و علامت آن کس که گمانش به نفس نیک نباشد، آن است
که پیوسته با نفس در جنگ بُوَد و علامت آن که وی را با نفس جنگ بود آن است که وی را
با کس جنگ نبود. هر که از نفس خشنود بود بسیار کس از وی ناخشنود بُوَد….چون
دانستی که نفس تو دشمن توست کمتر علامت آن بود که خوارش داری و علامت خوار داشت، آن
بود که اگر کسی وی را