پاورپوینت کامل فصل دوّم; در زلالِ نیایش(برگزیده متون تفسیری) ۲۸ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فصل دوّم; در زلالِ نیایش(برگزیده متون تفسیری) ۲۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فصل دوّم; در زلالِ نیایش(برگزیده متون تفسیری) ۲۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل فصل دوّم; در زلالِ نیایش(برگزیده متون تفسیری) ۲۸ اسلاید در PowerPoint :

>

۱

خداشناسی

نام اللّه

درویشی را پرسیدند که از کجا می آیی؟ گفت: «هُو». گفتند: چه می خواهی؟ گفت: «هو». گفتند: مگر به آن چه
می گویی اللّه را می خواهی؟ درویش که نام اللّه شنید، جان خویش نثار این نام کرد و از دنیا بیرون شد.

فضل و رحمت خد

پیری گفت از پیران طریقت که: زَهْرهایِ روهروان و اصحاب طاعات، آب گشت از بیم این آیت که: «و قدمنا
الی ما عملوا من عملٍ فجعلناهُ هباءً منثورا» و مرا از همه قرآن با این آیت خوش افتادی هست. گفتند: این چه
معنی دارد؟ گفت: تا از این اعمال ناپسندیده و طاعات ناشایسته بازرهیم و یکبارگی دل درفضل و رحمت او
بندیم.

رحمت الهی

وهب ابن منبه گفت که در زَبور داود خوانده ام که: یا داود! بشنو از من که من حقّ ام و حق می گویم. اگربنده ای از
بندگان من به پُریِ دنیا گناه دارد، پس پشیمان شود به اندازه یک دوشش پستان، و از من که خدایم آمرزش خواهد
یک بار، راست، و من دانم از دلِ وی که صدق است و نمی خواهد که با سرِ گناه رود، یا داود! من آن گناهان از وی
زودتر از آن بیفکنم که قطرات باران که از هوا به زمین افتد.

دانا بر همه چیز

او خداوندی است که هر چه در آسمان ها و زمین است می داند، و جزای هر کس از مغفرت و عذاب تواند، پس
بدانید که ضمائر دلِ شما هم داند و آن کس که همه داند و جزای همه تواند، سزاست که از وی بترسند و ازعذاب و
خشم وی برحذر باشند.

یاد خدای

حضرت زکریا این گونه موعظه می کرد:

خدای را یاد کنید و در طاعت و خدمت وی روزگار سر آرید.

همه او را باشید و در همه حال و همه کار او را خوانید و او را دانید.

اگر آسایید، با ذکر و پیغام او آسایید و اگر نازید، به نام و نشان وی نازید.

ذکر خدا

ذکر خدا را سه درجه است:

اول، ذکرِ ظاهر به زبان از ثنا و دعا؛

دیگر، ذکرِ خفی به دل؛

و دیگر ذکرِ حقیقی است و آن شهودِ ذکرِ حق است تو را.

وصال حق

بزرگی را پرسیدند که بنده به مولی کی رسید؟

گفت: آن گه که در خود برسد.

پرسیدند که در خود چون برسد؟ گفت: طلب، در سرِ مطلوب شود و معرفت در سرِ معروف.

گفت: شرحی بیفزای. گفت: ازتن، زبان ماند و بس. از دل، نشان ماند و بس. و ز جان، عیان ماند و بس. سَمْعْ
برود شنوده ماند و بس.

دل برود، نموده ماند و بس. جان برود، بوده ماند وبس.

از سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله

ثواب سبحان اللّه گفتن

روزی مصطفی صلی الله علیه و آله درمدینه با یاران نشسته بود، یاران به کوهی نگریستند و گفتند: یا رسول اللّه ! چه عظیم است
این کوه؟ رسول صلی الله علیه و آله گفت: هیچ کس از شما دربهشت نشود تا چندان که این کوه است، وی را عمل نَبوُد.

یاران همه دلتنگ شدند و سر در پیش افکندند و از آن گفتِ خویش پشیمان شدند که ما چرا آن گفتیم تا این
شنیدیم؟

رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: چه بوده است مرا که شما را دلتنگ می بینم؟

ایشان گفتند: کاشکی ما را این نظر و این گفت نبودی. یعنی که این دشوار کاری است. عملِ فراوان بایدتا
چندان که به این کوه برآید.

رسول صلی الله علیه و آله گفت: دلتنگی مکنید، این کار آسان تر از آن است که شما پندارید. نه شما می گویید: «سبحان اللّه »؟ این
گفتِ شما از آن عظیم تر است و تمام تر.

سعادت آخرت

مصطفی گفت: در آنچه تو را داد از این جهان، آن جهان به دست آر، و سعادت آخرت طلب کن واین سعادت
آخرت درمعرفت خدای است، و معرفت از نورِ دل است و نورِ دل از چراغ توحید و اصل این چراغ موهبت الهی
است.

نکات اخلاقی و عرفانی

نهایت تقوی

نهایت تقوی این است که هر چه داغِ حدوث و نشانِ آفرینش دارد، همه را دشمن خود داند، [مانند] خلیل که از
همه روی برگرداند تا به دلی فارغ با غم عشق حقیقت پردازد و یقین داند که با غم عشقِ او زحمتِ اغیار در نگنجد،
و ز همه دل و جان خود بُرد.

توکّل

شیخ ابوالقاسم گرگانی را ضیعتی (قطعه زمین کشاورزی) بود حلال، که ازآن کفایت وی درآمدی. یک روز
غلّه ی آن ضیعه آورده بودند. شیخ یک کف از آن برگرفت و گفت: این با توکّل همه ی متوکّلان عوض نکنم و سرِّ
این کسی بشناسد که به مراقبت دل مشغول بود و داند که فراغت از کفایت چه مدد دهد رفتن راه را.

ناتوانی عقل

دل خود را به عقل در مبندکه عقل پاسبان