پاورپوینت کامل در پرتوِ وحی ۳۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل در پرتوِ وحی ۳۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در پرتوِ وحی ۳۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل در پرتوِ وحی ۳۱ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۹

حبل متین

هر که به جز قرآن، طلب هدایت کند، گمراه شود، او حبل متین (ریسمان استوار) است و ذکر حکیم
است و صراط مستقیم است، آن است که به زمان ها پوشیده نشود، هواها او را کژ نکند و از بسیار خواندن،
کُهن نشود، علما از او سیر نشوند و به عجایب او نرسند. هر که آن گوید راست گوید و هر که به آن حکم
کند، عادل باشد و هر که دست در او آویزد، هدایت کند بر رَهِ راست.

حمد و استغفار

[دانشمندی] گفت: حمالی را دیدم، باری گران بر پشت گرفته و می رفت و همه ی راه می گفت: «الحمدُللّه ،
اَستَغفراللّه » من او را گفتم: تو چیزی دیگر ندانی جز این دو کلمه؟ گفت: دانم و قرآن نیز دانم. گفتم: چرا جز
این دو کلمه نگویی؟ گفت: برای آن که من از دو حالت خارج نیستم. [زیرا] هر وقتی نعمتی از خدای تعالی
به من فرو می آید و گناهی از من به آسمان می شود، شکر آن نعمت را کلمه ی «الحمد» می گویم و جبران گناه
را استغفار می کنم تا مگر خدای تعالی رحمت کند. گفتم: سبحان اللّه ، این حمال از من فقیه تر است.

بنده ی راستینه

گویند: یکی از صالحان به بازار رفت تا بنده ای خَرَد. غلامی را نزد او آوردند. گفت: یا غلام! چه نامی؟
گفت: فلان. گفت: چه کار کنی؟ گفت: فلان کار. گفت: نخواهم این را، دیگری را بیاورید غلامی دیگر
بیاوردند. گفت: یا غلام! چه نامی؟ گفت: آن که توأم خوانی. گفت: چه خوری؟ گفت: آن چه تو دهی. گفت:
چه پوشی؟ گفت: آن چه توأم پوشانی. گفت: چه کنی؟ گفت: آن چه توأم فرمایی. گفت: چه اختیار کنی؟
گفت: من بنده ام، بنده را با اختیار و فرمان چه کار؟! گفت: این بنده راستینه است، او را بخرید.

یاری فرشتگان

ابوطلحه روایت کند که گفت: با رسول صلی الله علیه و آله بودیم در بعضی غزوات چون کار سخت شد و کارزار گرم
شد، رسول صلی الله علیه و آله سر برداشت و گفت: «یا مالکِ یومَ الدین! ایّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَستعینُ». گفت: سَرها دیدم از
تن های کافران می افتاد و کس ندیدم که می زد. و باقی هزیمت شدند (فرار کردند). گفتم: یا رسول اللّه ! این
سرها که از تن ها می افتاد چه بود؟ گفت: فرشتگان می زدند، ایشان را و شما نمی دیدید، فرشتگان را.

برنای حق بین

یک روز رسول صلی الله علیه و آله می رفت، برنایی (جوانی) پیش او برافتاد (او را ملاقات کرد) رسول صلی الله علیه و آله او را گفت:
چگونه در روز آمدی ای حارثه؟ گفت: در روز آمدم مومن به حق. رسول صلی الله علیه و آله گفت: بنگر تا چه می گویی؟ هر
حقی را حقیقتی هست، حقیقت ایمان تو چیست؟ گفت: یا رسول اللّه ! خویشتن از دنیا باز گرفته ام، شب
نمی خسبم و روز نمی خورم و پنداری که در عرش خدای می نگرم که ظاهر شده است خلقانی را و پنداری
که در اهل بهشت می نگرم که به زیارت یکدیگر می شوند و در اهل دوزخ می نگرم که بانگ می دارند
رسول صلی الله علیه و آله گفت: تو مستبصر (با بصیرت) شده ای، بر این ملازمت کن. تو بنده ای که خدای، دلت را به ایمان
منور بکرده است.

مومن و منافق

حاتم اصمّ گفت: مومن از همه کس آیس (ناامید و مأیوس) بُوَد مگر از خدای تعالی و منافق به همه کس
امید دارد مگر به خدای تعالی. و مؤمن عمل صالح می کند و می ترسد و منافق معصیت می کند و ایمن باشد و
مؤمن مال را سپر دین کند و منافق دین را سپر مال کند. مومن طلب می کند مستحقّی را که چیزی به او دهد و
منافق تعلُّل می کند تا چیزی به کسی ندهد. مؤمن طاعت می کند و می گرید و منافق معصیت می کند و
می خندد. مؤمن را خورد و خُفت عبادتی باشد و منافق را خورد و گفت، عادتی باشد. مؤمن زلّتی (لغزش)
کند به خطا، از آن استغفار کند، منافق گناه، قصد کند و اصرار کند. مؤمن طالب سیاست (مجازات) خود بُوَد
و منافق طالب ریاست [بَر] غیر بُود. مومن همه کرد (کردار) باشد بی گفت (بدون سخن و حرف)، منافق همه
گفت باشد بی کِرد (حرف می زند و عمل نمی کند). سعی این در فکاک (آزادی) نفس خود بُوَد و سعی او در
هلاک نفس خود بود. مومن آن چه کند، خواهد که باز نگویند و منافق آن چه نکند، خواهد تا بگویند.

صدقه ی پنهان

انس مالک روایت کند که چون خدای تعالی کوه ها بیافرید، فریشتگان از سختی و عِظَمِ (عظمت) کوه ها
تعجب نمودند. گفتند: بار خدایا! از این سخت تر و عظیم تر هیچ آفریده ای؟ گفت: یکی آهن که غالب است
سنگ را. گفتند: بار خدایا! از آهن سخت تر هیچ آفریده ای؟ گفت: بلی، آتش که غالب است آهن را گفتند: بار
خدایا! از آتش عظیم تر هیچ آفریده ای؟ گفت: بلی! آب که غالب است آتش را. گفتند: بار خدایا! آیا از آب
عظیم تر هیچ آفریده ای؟ گفت: بلی خاک که غالب است آب را. گفتند: بار خدایا! از خاک هیچ عظیم تر
آفریده ای؟ گفت: باد که غالب است خاک را. گفتند: از آن عظیم تر هیچ نیست در خلق تو؟ گفت: بنده ای که
صدقه ای به دست راست بدهد، [و] ازدست چپ پوشیده دارد.

پرسش قیامت

عبداللّه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.