پاورپوینت کامل داستان هایی از تفسیر کشف الاسرار ۳۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل داستان هایی از تفسیر کشف الاسرار ۳۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان هایی از تفسیر کشف الاسرار ۳۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان هایی از تفسیر کشف الاسرار ۳۷ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۳

رحمت خداوند

در آثار آورده اند که رب العزَّه گفت: ای موسی! چون قارون، به عذاب ما که در اثر دعای تو بر او نازل شد
به زمین فرو می رفت، هفتاد مرتبه تو را خواند و التماس کرد ولی به فریادش نرسیدی و بر رفع عذاب از وی
دعا نکردی. به عزت و جلال من که اگر یک بار از من فریاد خواستی و التماس بر من کردی، او را پاسخ
دادمی و فریاد رسیدمی.

فقیر ثروتمند

فقیری از روزگار نامساعد، پیش شخصی بنالید. آن شخص گفت: ای درویش! دوست داری تا تو را
چشم نبود و ده هزار درهم در دستت بود؟ درویش گفت: نه. گفت: خواهی که عقلت نبود و ده هزار درهم
بود؟ گفت: نه. آن عارف گفت: ای مسکین! به دو حرف، تو را بیست هزار درهم حاصل است، تو را چه
جای شکایت است؟!

فتوای فرعون

آورده اند که فرعون چون دعوی خدایی کرد و گفت: اَنا ربُّکم الاعلی ، جبرئیل آمد به راه وی به صورت
بشر و از وی پرسید که چه گویی [درباره ی] مولا و خواجه ای را که غلام خود را مال و جاه و نعمت دهد و او
را بر دیگران سرور و مهتر گرداند، آن گه غلام خواهد که بر خواجه ی خویش نیز مهتر باشد، جزای وی چه
بُود؟ فرعون گفت: جزای وی آن است که او را به آب غرق کنند تا دیگران به وی عبرت گیرند. از حضرت
حق فرمان آمد که ای جبرئیل! این فتوی، یاد دار تا آن روز که او را به دریا در کشیم و به حکم فتوای وی، او
را غرق کنیم.

دام های رنگارنگ شیطان

یحیی بن زکریا علیه السلام بر ابلیس رسید و بر دست او بندها دید، از هر جنس و هر رنگ. گفت: ای شقی! این
بندها چیست که در دست تو می بینم؟ گفت: این انواع شهوات فرزند آدم است که ایشان را به این وسیله در
بندآوَرم. گفت: مرا هم هیچ بندی داری که به آن در حکم خود آوری؟ گفت: نه، زیرا دست من به آن ها که
معصوم هستند نرسد. گفت: در من چیزی شناسی که به آن در من طمع کنی؟ گفت: یک چیز در تو هست و
آن این که هر وقت که طعام، سیر خوری، گرانیِ طعام، تو را ساعتی از نماز و ذکر خدا مشغول دارد. یحیی
علیه السلام گفت: با خدای عزَّوجلّ عهد بستم که هرگز طعام سیر نخورم.

دوست یا فرزند خدا

ترسایی (یک مسیحی) از شیخ ابو بکر ورّاق سؤال کرد که چرا جایز است، خدای را جلَّ جلالَه، ابراهیم
را دوست گیرد؟ و جایز نمی دارید که عیسی را فرزند گیرد؟ ابوبکر وَرّاق جواب داد که: فرزند اقتضای
جنسیت کند و خدای را جنس نیست! ولی دوستی، اقتضای جنسیت نکند. مگر نمی بینی که کسی اسبی یا
جواهری یا لباس و ساختمانی را دوست دارد ولی آن ها را به فرزندی نگیرد. تا بدانی که فرزند اقتضای
تجانس کند و خداوند جنس ندارد. ترسا چون این سخن بشنید، مسلمان گشت و به دین اسلام درآمد.

سردار خیبر

در روز نبرد خیبر، مصطفی صلی الله علیه و آله گفت: فردا این رایت (پرچم) نصرت اسلام، به دست مردی دهم که خدا
و رسول را دوست دارد و خدا و رسول او را دوست دارند.

همه ی شب، صحابه در این اندیشه بودند که فردا عَلَم (پرچم) اسلام و رایت نصرت لااله الا اللّه به کدام
صدیق خواهد سپرد. دیگر روز، مصطفی صلی الله علیه و آله گفت: علی بن ابی طالب کجاست؟ گفتند: چشمش به درد
است. گفت: او را بیاورید. بیاوردند. زبان مبارک خویش بر چشم او بیرون آورد، شفا یافت و نوری نو در
بینایی وی حاصل شد و رایت نصرت به وی داد [و] گفت: یا علی! با ایشان بر اندازه ی ناکسی و بی قدری
ایشان کن نه بر قَدر قُوَّت و هیبت خویش. آن ها را به اسلام بخوان که اگر یک نفر به وسیله ی تو هدایت
شود، برای تو بهتر از آن است که انواع نعمت ها را داشته باشی.

پاسداری از پیامبر صلی الله علیه و آله

رسول خدا صلی الله علیه و آله را روزگاری پاسبانی می کردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: مرد صالحی هست که امشب مرا
پاسبانی کند؟ در این هنگام آواز سلاح شنیده شد. رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: اینان کیستند که سلاح دارند؟
جواب دادند که ما سعدبن ابی وقّاص و حُذَیفه هستیم، آمده ایم تا تو را پاسبانی کنیم.

رسول خدا صلی الله علیه و آله بخفت و در آن حال این آیه آمد «و اللّه ُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ» رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن خیمه
بود از ادیم (چرم) ساخته، سر به در فرا کرد و گفت: ای نگهبانان! بروید که خدا مرا حفظ می نماید.

فقر

عبدالرحمن عوف مهتری بود از بزرگان صحابه، اما جمال فقر از وی روی پوشیده بود. روزی به
حضرت مصطفی صلی الله علیه و آله درآمد و سعدمعاذ، درویش صحابه آن جا حاضر بود. از عبدالرحمن سخنی بیامد که
آن درویش دلتنگ گشت و رنجور شد. پس از آن عبدالرحمن یک نیمه ی مال خویش فدای آن رنجِ دل وی
می کرد و وی نمی پذیرفت. رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: ای سعد! چرا نمی پذیری؟ گفت: یا رسول اللّه صلی الله علیه و آله گوهر
فقر، عزیزتر از آن است که به همه ی دنیا بتوان فروخت.

عذاب برای منافق

عبداللّه اُبَّی (سر کرده ی منافقان مدینه) در بیماری مرگ، کسی فرستاد به مصطفی صلی الله علیه و آله و او را بخواند.
چون آمد فرمود: ای بیچاره! دوستی یهود تو را هلاک کرد. گفت: مرا سرزنش مکن، تو را خواسته ام تا بگویم
که برای من استغفار کنی و لباس و پیراهنت را بر بدن من بپوشان و بر من نماز کن و بر سر گور من بایست و
مرا دعا کن. رسول خدا صلی الله علیه و آله پیراهن خویش به وی داد، مؤمنان گفتند: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله ، چرا پیراهن خود را
به این کافر دادی تا کفن خود سازد؟ حضرت فرمود: پیراهن من مشکل او را حل نمی کند (جلوی عذاب او
را نمی گیرد).

عبادات ما و فضل الهی

در بنی اسرائیل زاهدی بود، هفتاد سال در صومعه نشسته و خدای را عبادت کرد. بعد از هفتاد سال به
پیغامبر آن روزگار وحی آمد که زاهد را گوی، نیکو روزگار به سر آوردی و عمر گذاشتی در عبادت من.
وعده دادم تو را که به فضل و

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.