پاورپوینت کامل فصل ششم; در سایه سار اخلاق(برگزیده متون اخلاقی) ۶۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فصل ششم; در سایه سار اخلاق(برگزیده متون اخلاقی) ۶۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فصل ششم; در سایه سار اخلاق(برگزیده متون اخلاقی) ۶۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فصل ششم; در سایه سار اخلاق(برگزیده متون اخلاقی) ۶۷ اسلاید در PowerPoint :

>

۱

کیمیایِ کمال

کیمیای سعادت از نمونه های عالی و کم نظیر کتب اخلاقی است که امام محمدغزالی، آن را پس از سال ها
گوشه گیری و انزوا، در آخرین سال های قرن پنجم به زبان فارسی نگاشته است.

کیمیای سعادت مهم ترین اثر فارسی غزالی است که با گذشت سالیانی بی شمار از نگارش آن، نثر لطیف و روان آن
هنوز مشتاقان بسیاری دارد. از نگاهی دیگر نیز به جرأت می توان گفت که این کتاب، دایره المعارفی از مطالب اخلاقی
و عرفانی است که در نوع خود کم نظیر می باشد.

غزالی مقدمه ی این کتاب را با عنوان «مسلمانی» و در چهار مبحث «شناخت نفس»، «شناخت حق تعالی»، «معرفی
دنیا» و «معرفت آخرت» آغاز می کند و سپس به شرح ارکان مسلمانی می پردازد.

بخش اول: پیدا کردن عنوان مسلمانی

گوهر آدمی

بدان که آدمی را به بازی و هرزه نیافریده اند، بلکه کار وی عظیم و خطر وی بزرگ است: که گرچه وی ازلی نیست،
ابدی است و اگرچه کالبد وی خاکی و سفلی است، حقیقت روح وی علوی ور بّانی است و گوهر وی اگرچه در ابتدا
آمیخته و آویخته به صفات بهیمی و شیطانی است، چون در بوته ی مجاهدت نهی، از این آمیزش و آلایش پاک گردد و
شایسته ی جوار حضرت ربوبیّت شود.

لذّت اُنس

اسفل السافلینِ انسان آن است که در مقام بهایم و سباع فرود آید و اسیر شهوت و غضب شود و اعلی علیینِ وی آن
است که به درجه ی مَلک رسد، چنان که از دست شهوت و غضب خلاص یابد و هردو اسیر وی گردند و وی پادشاه
ایشان شود و چون بدین پادشاهی رسد، شایسته ی بندگی حضرت الوهیّت گردد… و چون وی را لذّتِ انس به جمال
حضرت الوهیّت حاصل شد، از مطالعه ی آن جمال حضرت، یک لحظه صبر نتواند و نظاره کردن در آن جمال، بهشت
وی شود.

کلید معرفت

بدان که کلید معرفت خدای تعالی، معرف نفس خویش است و برای این گفته اند: «من عرف نفسه فقد عرف ربه»…
خلاصه هیچ چیز به تو نزدیک تر از تو نیست؛ چون خود را نشناسی، دیگران را چون شناسی؟ و همانا گویی: «من
خویشتن را شناسم» و غلط می کنی؛ که چنین شناختن کلید معرفت حق را نشاید که ستوران از خویشتن همین شناسند
که تو از خویشتن.

این سر و روی و دست و پای و گوشت و پوست ظاهر بیش نشناسی و از باطن خود این قدرشناسی که چون گرسنه
باشی، نان خوری و چون خشمت آید، در کسی افتی و چون شهوت غلبه کند، قصد نکاح کنی و همه ی ستوران اندر
این با تو برابرند.

شناخت صفات باطنی

این صفات که در باطن تو جمع کرده اند، بعضی صفات ستوران و بعضی صفات ددگان و بعضی صفات دیوان و
بعضی صفات فرشتگان است. تو از این جمله کدامی و کدام است که آن حقیقتِ گوهر توست و دیگران غریب و
عاریت اند؟ که چون این ندانی سعادت خود طلب نتوانی کرد.

حقیقت دل

اگر خواهی که خود را بشناسی، بدان که تو را آفریده اند از دو چیز… یکی این کالبد ظاهر است که آن را تن گویند و
وی را به چشم ظاهر بتوان دید و دیگر، معنی باطن که آن را نفس گویند و جان گویند. و دل گویند و آن را به بصیرت
باطن بتوان شناخت و به چشم ظاهر نتوان دید و حقیقت تو، آن معنی باطن است و هرچه جز این است، همه تبعِ
اوست و لشکر و خدمتگار اوست و ما آن را دل نام خواهیم نهادن.

شناخت دل

جهد کن تا دل را بشناسی که آن گوهری عزیز است و از جنس گوهر فرشتگان است و معدن اصلی وی، حضرت
الوهیت است. از آنجا آمده است و بدان جای باز خواهد رفت و این جا به غربت آمده است به تجارت و حراثت.

دشواری شناخت دل

اما این روح که ما آن را دل می گوییم، محل معرفت خدای ـ عزّ و جل ـ است و بهایم را این نباشد و این نه جسم
است و نه عرض، بلکه گوهری است از جنس فرشتگان و حقیقت وی شناختن، دشوار است.

مملکت دل

بدان که تن، مملکت دل است و اندر این مملکت، دل را لشکرهای مختلف است و دل را که آفریده اند، برای
آخرت آفریده اند و کار وی، طلب سعادت است و سعادت وی در معرفت خدای تعالی است و معرفت خدای تعالی
وی را به معرفت صنع خدای تعالی حاصل آید و آن جمله ی عالم است و معرفت عجایب عالم از راه حواس حاصل
آید و این حواس را قوام به کالبد است.

لشکرِ دل

بدان که مثال تن چون شهری است و دست و پای و اعضا چون پیشه وران شهرند و شهوت چون عامل خراج است
و غضب چون شحنه ی شهر است و دل، پادشاه شهر است و عقل، وزیر پادشاه است و پادشاه را بدین همه حاجت
است تا مملکت راست کند… پادشاهِ دل چون کار به اشارتِ عقل کند و شهوت و غضب را زیر دست و به فرمان عقل
دارد و عقل را مسخّر ایشان نگرداند، کار مملکتِ تن راست بود و راه سعادت و رسیدن به حضرت الوهیت بر وی
بریده نشود و اگر عقل را اسیر شهوت و غضب گرداند، مملکت ویران شود و پادشاه بدبخت گردد و هلاک شود.

فرمان روایی دل

از این جمله که رفت، بدانستی که شهوت و غضب را برای طعام و شراب و نگاه داشتن تن آفریده اند. پس این هردو
خادم تن اند و طعام و شراب، علف تن است و تن را برای حمّالی حواس آفریده اند. پس تن، خادم حواس است و
حواس را آفریده اند تا دامی باشد در دست عقل… و عقل را برای دل آفریده اند تا شمع و چراغ وی باشد که به نور وی،
حضرت الوهیّت را ببیند که بهشتِ وی آن است. پس عقل، خادم دل است و دل را برای نظاره ی حضرت الوهیت
آفریده اند؛ پس چون بدین مشغول باشد، بنده و خادم درگاه حضرت الوهیت است.

سفر دل

پس دل را بیافریدند و این مملکت و لشکر به وی دادند و این مرکبِ تن را به وی سپردند تا از عالم خاک سفری کند
به اعلی علیّین. اگر خواهد که حق این نعمت بگزارد و شرط بندگی به جای آورد، باید که پادشاه وار در صدر مملکت
بنشیند و از حضرت الوهیت قبله و مقصد سازد و از آخرت، وطن و قرارگاه سازد و از دنیا، منزل سازد و از تن، مرکب
سازد و از دست و پای و اعضای خود، شاگردان سازد و از عقل، وزیر سازد و از شهوت، کد خدای مال سازد و از
غضب، شحنه سازد و از حواس، جاسوس سازد و هر یکی را بر عالمی دیگر موکّل کند تا اخبار آن عالم همی
جمع کنند.

آیینه ی دل

دل هم چون آیینه ی روشن است و اخلاق زشت چون دود و ظلمتی است که به وی می رسد و وی را تاریک همی
گرداند تا حضرت الوهیت را نبیند و محجوب شود و اخلاق نیکو چون نوری است که به دل می رسد و وی را از ظلمت
معصیت می زداید و برای این گفت رسول صلی الله علیه و آله از پی هر زشتی، نیکویی بکن تا آن را محو کند.

زنگار دل

دل آدمی در ابتدای آفرینش چون آهن است که از وی آیینه ی روشن به دست آید که همه عالم در وی بنماید. اگر
وی را چنان که باید نگاه دارند، وگرنه، جمله زنگار خورد و چنان شود که دیگر از وی آینه نیاید.

روزن دل

گمان مبر که روزن دل به ملکوت، بی خواب و بی مرگ گشاده گردد که این چنین نیست. بلکه اگر کسی در بیداری
خویشتن را ریاضت کند و دل را از دست غضب و شهوت و اخلاق بد و نیازمندی این جهان بیرون کند و به جای خالی
نشیند و چشم فراز کند و حواس را معطل کند و دل را با عالم ملکوت مناسبت دهد. بدان که «الله الله» بر دوام گوید، به
دل، نه به زبان، تا چنان شود که از خویشتن بی خبر شود و از همه عالم و از همه چیز خبر ندارد مگر از خدای تعالی.

گوهر شریف

بدان که این گوهر عزیز [دل] را به تو داده اند و آن گاه وی را بر تو پوشیده اند. چون طلب وی نکنی و وی را ضایع
بکنی و از وی غافل باشی، خسرانی عظیم بود. جهد کن که دل خود را بازجویی و از میان مشغله ی دنیا بیرون آری و
وی را به کمال خویش برسانی که شرف و عزّ وی در آن جهان پیدا خواهد آمد که شادی ای بیند بی اندوه؛ و بقایی بیند
بی فنا؛ و قدرتی بی عجز؛ و معرفتی بی شبهت؛ و جمال حضرتی بی کدورت.

غذای دل

غذای دل معرفت است و هرچند بیش باشد، عقبتر. و غذای تن، طعام است و اگر زیادت از حدّ خویش بود، سبب
هلاک گردد.

جامع معرفت الهیت

اکنون وقت آن است که معنی «سبحان اللّه» و «الحمداللّه» و «لا اله الا اللّه» و «الله اکبر» را بشناسی که این چهار کلمه
مختصر است و جامع معرفت الهیت را. چون از تنزیه خود تنزیه ی وی بشناختی، سبحان اللّه بشناختی.

و چون از پادشاهی خود، تفصیل پادشاهی وی بشناختی که همه اسباب و وسایط مسخر اویند. چون قلم در دست
کاتب، معنی الحمدللّه بشناختی؛ چون منعم جز وی نبود، حمد و شکر جز وی را نبود. چون بشناختی که جز وی هیچ
کس را از سر خویش فرمان نیست، «لا اله الا الله» بشناختی.

معنی اللّه اکبر

معنی الله اکبر آن است که گویی که خدای بزرگ تر است و حقیقت این، آن باشد که بزرگ تر از آن است که خلق را به
قیاس خویش بتوانند شناخت، نه معنی آن است که وی از دیگر چیزها بزرگ تر است که با وی هیچ چیز دیگر نیست تا
وی از آن بزرگ تر بود؛ که همه ی موجودات از نور وجود اوست و نور آفتاب چیز دیگری نباشد جز آفتاب تا بتوان گفت
که آفتاب از نور خویش بزرگ تر است. بلکه معنی اللّه اکبر آن است که وی بزرگ تر از آن است که آدمی به قیاس عقل،
وی را بتواند شناخت.

معنای لااله الااللّه

بدان که هرکه مسلمان شود، اول واجب بر وی آن است که معنی کلمه ی «لااله الااللّه» و «محمّد صلی الله علیه و آله رسول اللّه» را که
به زبان گفت، به دل بداند و باور کند: چنان که هیچ شک را به وی راه نبود و چون باور کرد و دل وی بر آن قرار گرفت ـ
چنان که شک را بدان راه نبود ـ این کفایت بود در اصل مسلمانی و بدانستن آن به دلیل و برهان، فرض عین نیست بر هر
مسلمانی.

زنده به ذات

حقیقت توییِ تو، این قالب چون باشد؟ که اگر اندیشه کنی، دانی که این اجزایِ تو، نه آن اَجزاست که در کودکی
بوده است که آن همه متحلل شده است و از غذا، بدل آن باز آمده است. پس قالب همان نیست و تو همانی. پس توییِ
تو نه بدین قالب است. قالب اگر تباه شود، گو تباه شو؛ تو هم چنان زنده ای به ذات خویش.

یادکرد خدای تعالی

بدان که مقصود همه ی عبادت ها، یاد کرد خدای تعالی است؛ که عماد مسلمانی نماز است و مقصود از وی، ذکر
حق تعالی است… و خواندن قرآن، فاضل ترین عبادات است به سبب آن که سخن خدای تعالی است و ذکر وی است
وهرچه در وی است؛ همه سبب تازه گردانیدن ذکر حق سبحانه و تعالی است و مقصود از روزه، کسر شهرت است تا
چون دل از زحمت شهوات خلاص یابد، صافی گردد و قرارگاه ذکر شود.

ذکراللّه

رسول صلی الله علیه و آله را پرسیدند که: «از کارها چه فاضل تر؟» گفت: «آن که بمیری وز بان تو تَر بُود به ذکر حق تعالی». و گفت:
«شما را آگاه نکنم از بهترین اعمال شما و پذیرفته ترین آن نزدیک پادشاه جل جلاله؟ و بزرگ ترین درجات شما و آن چه
بهتر است از زر و سیم به صدقه دادن و بهتر است از خون ریختن در جهاد با دشمنان؟» گفتند: «آن چیست یا رسول
اللّه؟» گفت: «ذکراللّه؛ یاد کرد خدای

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.