پاورپوینت کامل فصل دوم; آفات اخلاص ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فصل دوم; آفات اخلاص ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فصل دوم; آفات اخلاص ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فصل دوم; آفات اخلاص ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

۹۰

الف) انواع آفات اخلاص

بدان آفاتی که اخلاص را مشوش می کند، بعضی جلی و برخی خفی است، پاره ای با آن که جلی و
آشکارند، ضعیف و برخی با آن که خفی می باشند، قوی هستند. فهم درجات این آفات از حیث خفا و
ظهور جز با آوردن مثالی دانسته نمی شود. اما درجه اول آفات اخلاص، ریا است و برای همین مثالی
می آوریم و می گوییم: هنگامی که نمازگزار نمازش را با اخلاص به جا آورد و جماعتی به او می نگرند و
یا کسی بر او داخل می شود، شیطان بر او وارد می گردد و به او می گوید: آوازت را نیکو کن تا اشخاص
حاضر به دیده احترام و صلاح به تو بنگرند و تو را حقیر نشمارند و غیبت نکنند. در نتیجه او حالت
خشوع به خود می گیرد و اعضایش را ساکن و آرام می گرداند و نمازش را نیکو به جای می آورد و این
همان ریای ظاهر است که حتی بر مریدهای مبتدی پوشیده نیست.

درجه دوم آن که مرید این آفت را می شناسد، و از آن پرهیز می کند، و در این مورد از اطاعت
شیطان سرباز می زند، و بر او توجه ندارد و نمازش را به همان گونه که بوده ادامه می دهد. در این
هنگام شیطان به عنوان خیرخواهی بر او وارد می شود و به وی می گوید: مردم از تو متابعت و به تو
اقتدا می کنند و به تو می نگرند و کردارت را نقل می کنند و به تو تأسی می جویند. اگر اعمالت را خوب
به جا آوری، ثواب اعمال آن ها از آن توست و اگر بد انجام دهی، وزر و بال آن ها بر عهده تو خواهد
بود، پس عمل خود را در پیش روی آن ها نیکو کن، شاید در خشوع خود و نیکو به جا آوردن عبادت
به تو اقتدا کنند.

این تلقینی دشوارتر از اول است و بسا کسی که به تلقین نخست فریفته نشده، در این جا فریب
خورد، چه این نیز عین ریا و باطل کننده اخلاص است، زیرا اگر او خشوع و حسن عبادت را خوب
می داند و ترک آن را برای غیر خود نمی پسندد، چرا در خلوت آن را برای خود سزاوار نمی داند و
ممکن نیست دیگری نزد او از خودش عزیزتر باشد، بلکه این صرف تلبیس و دگرگون کردن حقیقت
است. چه کسی که به او اقتدا می شود باید دارای استقامت نفس بوده و دلش روشنی یافته باشد تا
نورش به دیگران برسد و در نتیجه ثوابی عاید وی گردد. اما این پیشوا که تحت تأثیر شیطان قرار
گرفته، عمل او صرف نفاق و تلبیس است. کسی که به او اقتدا کند به ثواب عملش می رسد، لیکن خود
وی به سبب مشتبه کردن امر و اظهار خلاف باطن مورد مؤاخذه و کیفر قرار خواهد گرفت.

درجه سوم ـ این از درجات پیش دقیق تر است و عبارت از این است که بنده نفس خود را آزموده
و به مکرهای شیطان آگاه است و می داند که اختلاف عمل در حال خلوت و مشاهده غیر، صِرف
ریاست و اخلاص آن است که نماز او در خلوت، مانند نمازی باشد که آن را در انظار مردم به جا
می آورد و از خود و خدای خویش شرم کند که به سبب مشاهده مردم خشوعی بیش از آن چه عادت
اوست، در نمازش را به گونه ای که در پیش روی مردم می پسندد نیکو به جا آورد و در برابر مردم نیز
به همین نحو عمل کند.

این روش نیز ریایی دشوار و پیچیده است، زیرا نمازش را در خلوت نیکو ادا کرده تا در پیش مردم
آن را نیکو به جا آورد و میان آن ها تفاوتی نگذاشته است. لیکن او هم در خلوت و هم در پیش روی
خلق توجهش به مردم است، در حالی که اخلاص آن است که برای آدمی تفاوت نکند که بهایم
تماشاگر نماز او باشند یا خلایق و او همچنان بر یک روش باشد. اما گویا نفس این شخص به وی
اجازه نمی دهد که در پیش روی مردم نماز را بد بگزارد. آن گاه شرم می کند که در زمره ریا کنندگان
قرار گیرد و گمان می کند با یکسان خواندن نماز در خلوت و در پیش روی مردم، ریا را از عمل خود
زدوده است، لیکن هیهات! چه ریا زمانی زدوده می شود که او در نهان و آشکار به مردم توجهی
نداشته باشد، چنان که به جمادات توجه ندارد. در حالی که این شخص اندیشه اش هم در نهان و هم
در آشکار به خلق مشغول است و این خود از مکرهای پنهانی شیطان است.

درجه چهارم، که دقیق تر و پوشیده تر است، آن است که به هنگامی که مشغول نماز است، مردم
به او بنگرند و شیطان نتواند به او بگوید: به خاطر این مردم، در نماز خشوع کن؛ چه می داند که او این
حیله اش را دریافته است، لذا شیطان به او می گوید: در جلال و عظمت خداوند و کسی که در پیش
روی او ایستاده ای بیندیش و شرم کن از این که خداوند به دلت نظر کند و تو از او غافل باشی. از این
رو دلش را حاضر و اعضایش را خاشع می کند و گمان می کند این عمل اخلاص است در حالی که مکر
و فریب است. چه اگر خشوعش به سبب توجه به جلال الهی است، بایستی این توجه در خلوت نیز
ملازم حال او باشد و حضور آن در خاطرش به حالت حضور غیر او اختصاص نداشته باشد.

* * *

به جانم سوگند غشّی که با زر ناب آمیخته می شود، درجات مختلفی دارد. در بعضی غشّ غالب
و در برخی اندک است. لیکن درک آن آسان است و در پاره ای غش چنان دقیق و ناپیدا است که جز
نقّاد آگاه نمی تواند آن را تشخیص دهد. غش دل و دغلی شیطان و پلیدی نفس به مراتب از این نوع
ناپیداتر و بسیار دقیق تر است. از این رو گفته اند: دو رکعت نماز عالم از یک سال نماز نادان افضل
است مقصود از عالم کسی است که به دقایق آفات اعمال دانا باشد تا از آن ها رهایی یابد. زیرا نادان
به ظاهر عبادت می نگرد و بدان مغرور است و همچون روستایی است که تنها به سرخی دینار ناسره
و گردی آن نظر دارد، در حالی که ذات آن قلب و مغشوش است و بی شک قیراطی زر ناب که نقّاد
آگاه آن را بپسندد بهتر از دیناری است که فریب خورده ابله آن را پسند کند.

امر عبادات نیز به همین گونه، بلکه بسیار شدیدتر مختلف و متفاوت است و طرق آفاتی که
می تواند بر اقسام اعمال وارد شود، از حد شماره و حصر بیرون است و آن چه ما ذکر کردیم بر سبیل
مثال و ذکر نمونه بود. بی شک هشیار را اندکی از بسیار بس است و کودن را تطویل کافی نیست، لذا
تفصیل بیشتر سودی ندارد.

آفات [اخلاص که] تباه کننده عمل است، یا ریای خلق است یا عجب نفس است یا طمع عوض
است یا دیدن عمل است، که هر یکی از این طاعت هر دو کون را ویران کند؛ چون از این آفات بیرون
آید، آن گاه خالص باشد.

بنده چون خواهد که مخلص گردد یا عمل او به این صفت گردد که یاد کردیم، باید که به خدا
پیوندد و خویشتن را از غیر خدا ببرد؛ و هر فعلی که کند از آن فعل به خدا بازگردد.

عادت، آفت اخلاص است

اگر اعمال آمیخته به عادت و ریا و شرک و نفاق نکند، هرگز به کمال اویس و جنید و شبلی نرسد. چه
گویی اگر کودک هفت ساله را گویند: روزه دار و نماز کن، این به جز از راه عادت و بیم پدر نشود؛ لیکن
این را به کمال بود، بلی به یک شرط اگر پیری بود، این کودک را به تدریج به اخلاص رساند، و اگر پیر
نبود عادت درو مرض مزمن گردد و ازو هیچ نیاید الا ما شاء اللّه . نبینی اگر کسی خط بد نویسد از خود
بی استادی، اگر پنجاه سال نویسد ازو هیچ نیاید.

ریا؛ بزرگ ترین آفت اخلاص

آفاتی که سرچشمه اخلاص را تیره و مکدر می سازند و نیت را مشوب و آلوده می گردانند، درجات
مختلفه دارند. بعضی در نهایت ظهور و جلا هستند که اشتباهی در آن نیست، چون ریای ظاهر و
عمل به قصد خودنمایی در پیش مردمان و بعضی فی الجمله خفایی دارد. مثل این که در حضور
مردمان عبادت را نیکوتر از خلوت به جا آوری و بیشتر سعی در خضوع و خشوع کنی، به قصد این که
تو مرجع مردمانی و آن چه از تو مشاهده می کنند فرا می گیرند. در این عمل، مردم به تو اقتدا کنند و
ایشان نیز سعی نمایند و اگر این عمل از برای خدا بودی، در خلوت ترک نکردی، چون اگر این قدر
خضوع در عبادت را خوب می دانی، و از برای مردمان ترک آن را نمی پسندی، چگونه خود را در خلوت
ترک می کنی، و از برای خود ترک آن را می پسندی؟

نیز از هر کسی عبادت بسیار ترک می شود و معاصی بی شمار سر می زند، تو اصلا به فکر آن ها
نمی افتی و در صدد اصلاح ایشان بر نمی آیی. چگونه شد که در این وقت به محض احتمال این که
شاید مرا متابعت کنند، این قدر بر ایشان مشفق و مهربان شدی؟ و از این دقیق تر آن که، چون به این
تدلیس شیطان برخوردی، آن لعین، مکری لطیف تر سر کند و گوید: حال که به جهت اقتدای مردم به
تو، عبادت را در حضور ایشان در نهایت خشوع به جا می آوری، باید در خلوت نیز چنین نمایی، تا
حالت خلوت و حضور یکسان باشد و نیت تو مشوب نباشد. پس در خلوت نیز به تحسین
عبادت پردازی و اگر دیده بینا داشته باشی، می بینی که این نیز از فریب شیطان لعین است. و در
مجمع و خلوت، هر دو قصد تو خالص نیست و خواهی گفت:

دزد می آید نهان در مسکنم گویدم که پاسبانی می کنم

چون هنوز تو ملتفت خلقی و خضوع خلوتی تو به جهتت خضوع مجمع است و خضوع مجمع، نه
به جهت قربت است و هنگامی نیت تو خالص است که اصلا ملتفت به خلق نباشی، و وجود و عدم
جمیع مخلوقات در حال عبادت، نزد تو یکسان باشد. و تفاوتی میان اطلاع بهایم بر طاعت تو، و
اطلاع انسان بر آن نبوده باشد.

آن را روا بود که زند لاف مهر دوست کز دل به در کند همه مهری و کینه ای

پس مادامی که از برای بنده در احوال و اعمال او، به جهت مشاهده کسی تفاوت حاصل می شود،
از ملاحظه چهارپایی از اخلاص خالص خالی است. و باطن او به شوائب آلوده است.

و بدان که آن قصدی که با قربت ممزوج و غرضی که با اخلاص مخلوط است، اگر ریا باشد، یعنی
از غرض های دنیویّه باشد، که راجع به حب جاه یا طمع به مال است، عبادت را فاسد می کند. خواه آن
قصد، غالب بر قربت باشد یا مساوی آن، یا از آن ضعیف تر باشد. و علاوه بر این که عمل باطل
می شود به جهت ریا، عذاب علیحده بر آن مترتب می گردد. و اگر آن عبادت از واجبات باشد، عذابی
دیگر به جهت ترک آن عبادت نیز ثابت می شود. مگر این که قضایی باشد [قابل قضا کردن باشد [که
آن را قضا کند. و اگر از مقاصد صحیحه شرعیه باشد که به حسب شریعت مقدسه رجحانی داشته
باشد، مثل تعلیم غیر، یا اقتدای غیر به او و امثال این ها، عبادت را فاسد نمی کند، و از اجر و ثواب،
چیزی کم نمی گردد.

مذمت ریا در قرآن و حدیث

در مذمت ریا و بدی آن همین قدر کافی است که دلالت می کند بر این که آن شخص مرایی، حضرت
آفریدگار جل جلاله را پست تر و حقیرتر شمرده از بندگان ضعیف او که نه نفعی از ایشان منتشر
می گردد، و نه ضرری. چون شکی نیست که هر که در یکی از عبادات پروردگار قصد ستایش و
پسندیدن بنده ای از بندگان او را کند، چنین گمان دارد که قدرت این بنده به برآوردن مطالب او از خدا
بیشتر است. و رضاجویی او از خشنودی خدا بهتر است و کدام استخفاف به پروردگار عالم از این
بالاتر است (نعوذ باللّه منه).

و نیز نقل شده که درباره آیه: «فَمَنْ کانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ…» فرموده است: «انسان عملی را که متضمن
ثواب است به جا می آورد و مقصودش از آن طلب رضای خدا نیست، بلکه برای آن است که مردم او
را بستایند و میل دارد آن را به گوش مردم برساند و این همان کسی است که به عبادت خدا شرک
ورزیده است.» سپس فرموده: «هر بنده ای در پنهانی عمل خیری انجام دهد روزگار نمی گذرد جز
این که خداوند خیری را برای او ظاهر می کند، و هر بنده ای عمل شری در پنهانی مرتکب شود، روزگار
نمی گذرد، جز این که خداوند شری را برایش ظاهر می کند».

از طریق خاصه (شیعه) کافی از امام صادق علیه السلام روایت کرده که آن حضرت در مسجد به «عُبّاد بن
کثیر بصری» فرمود: «ای عُباد! وای بر تو بپرهیز از ریا چه هر کس برای غیر خدا کار کند، خداوند او را
به همان کس وامی گذارد که او برایش کار کرده است».

و نیز از آن حضرت روایت شده که فرموده است: «هر ریایی شرک است، هر کس برای مردم کار
کند پاداش او بر مردم است، و آن که برای خدا کار کند پاداش او برخداست».

و نیز از آن حضرت نقل شده که: «خداوند فرموده است: من بهترین شریک هستم هر کس در عملی که
انجام می دهد دیگری را با من شریک کند، من آن را نمی پذیرم جز آن چه برایم خالص باشد».

پروردگار عظیم در کتاب کریم می فرماید:

«فَوَیْلٌ لِلْمُصَلّینَ الَّذین هُمْ عَنْ صَلوتِهِمْ ساهُونَ الَّذینَ هَمُ یُراوُنَ».

یعنی: «وای بر نمازگزارانی که در نماز خود مسامحه و سهل انگاری می کنند. آن چنان کسانی که ریا
می کنند و طاعت خود را به جهت ثنا یا فایده دیگر از فواید دنیا به جا می آورند».

و در مقام مذمت جمعی می فرماید:

«یُراوُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللّه َ اِلاّ قَلیلاً».

یعنی: «می نمایند اعمال خود را به مردم و یاد نمی کنند خدا را مگر اندک».

از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که در بیان قول خدای تعالی که: «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقَاءَ
رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لایُشْرِک بِعِبادِهِ رَبِّهِ أَحَدا» فرمود: مردی عمل خیری می کند که خالص از برای
خدا نیست، بلکه غرض او ستایش مردمان است و خواهش دارد که مردم آن را بشنوند. پس این است
آن چنان کسی که شرک آورده است در بندگی پروردگار خود پس فرمود: «هیچ بنده ای نیست که عمل
خیر خود را پنهان کند و روزگاری از آن بگذرد، مگر این که خدا آن را ظاهر می سازد و هیچ بنده ای
نیست که عمل بد خود را پنهان گرداند و روزگاری از آن بگذرد، مگر این که خدا آن را آشکار می کند».

و فرمود: «چه می کند یکی از شما که عمل خوب از برای خود ظاهر می سازد و فعل خود را پنهان
می کند، اما به باطن خود رجوع نمی کند تا بداند که چنین نیست».

و فرمود: «هر که عمل اندکی از برای خدا بکند، خدا آن را بیش از آن چه کرده ظاهر می سازد. و
هر که عمل بسیار از برای ریا و مردمان کند و در آن بدن خود را به تعب اندازد و شب ها به بیداری به
روز آورد، خدا نمی گذارد مگر این که اندک نماید در نزد هر که بر آن مطلع می گردد».

ب) چیستی و ماهیت ریا

تعریف ریا

آن عبارت است از طلب کردن اعتبار و منزلت در نزد مردم به وسیله افعال خیر و پسندیده، یا آثاری
که دلالت بر صفت نیک کند و مراد از آثار داله بر خیر، افعالی است که خود آن فعل، خیر نباشد و
لیکن از آن، پی به امور خیر توان برد. مثل: اظهار ضعف و بی حالی به جهت فهمانیدن کم خوراکی و
روزه بودن یا بیداری شب و مثل آه بی اختیار کشیدن به جهت اظهار این که به فکر خدا یا احوال روز
جزا افتاده است و امثال این ها.

و همه اقسام ریا شرعا مذموم، بلکه از جمله مهلکات عظیمه و گناهان کبیره است و بر حرمت آن،
اجماع امت منعقد و آیات و اخبار یکدیگر را متعاضد است.

پرسیدند که ریا چیست؟ شیخ ما می فرمودند که: «ریا را از رؤیت گرفته اند و رؤیت، نمودن بود.»
پس در وجودی که به آوردن عمل نیت او نمودن بود به مردمان از برای اعتبار نفس خود را، یا مراد از
عبادت مردمان را آن بود که تا وی را ثنا گویند و عزیز دارند، یا مراد آن بود که تا بدانند که وی مرد
عابد است، یا مراد آن بود تا خلق را در حقّ وی اعتقادی شود، وی را فتوح دنیوی دهند. پس هر که
با این معانی عمل می کند، به ریا عمل کرده باشد، و هر عملی که با ریا آورده شود مردود باشد و
قبولیّت حضرت عزت را نشاید و در آخرت به این عمل ثوابی نیاید.

اهل روش، ریا را شرک خفی گفته اند. یعنی در گزاردن عبادت به باطن، به غیر، التفات می کند و از
آن عبادت از غیر طمع می دارد و غیر را با حق در عبادت شریک می سازد.

تعریف سُمعه

پرسیدند که سُمعه چیست؟ شیخ ما فرمودند که: «سُمعه به قول تعلّق دارد و عجب و ریا در افعال
می رَوَد، اما سمعه در افعال نمی رود و در اقوال می رود.» و آن چنان بود که مرد عالم علم بیان می کند،
و از بیان علم مقصود غیر حق است، این را سمعه می گویند. پس باید غرض از بیان علم ارشاد خلق
باشد تا رضای خالق را دریابد و اگر مقصود از بیان علم اظهار فضل بود و طلب جاه و طلب دنیا، و
علم را دام دنیا ساخته باشد و رضای خداوند تعالی را فرو گذاشته، سمعه این باشد.

یکی از عرفا می فرمودند که: «اعمال با ریا و سمعه را مشابهت است با اعمال منافقان. چنان که
منافقان به نماز حاضر می شوند از برای دیدن مرمان را، نه از برای رضای رحمن را.» و مُرایی و
مُعجب نیز عمل از برای دیدن مردمان می کنند نه از برای رضای خداوند. و نیز منافقان را در آوردن
اعمال، عقیده باطن نبود، بلکه از برای نفع ظاهر را می آوردندی، مُرائیان و معجبان نیز از برای نفع
ظاهر می آرند بی عقیده باطن.

ریا و راه تشخیص آن از اخلاص

بدان که همچنان که اظهار عمل به قصد صحیح ضرر ندارد و از ثواب عمل چیزی کم نمی کند،
همچنین فرح و سرور و شکفتگی و انبساط از بروز عمل، و اطلاع مردم بر آن بعد از آن که خود آن را
پنهان به جا آورده باشد، هرگاه به جهت صحیحی باشد، در آن باکی نیست. زیرا می تواند شد که از
کسی عمل نیکی در خفا صادر گردد و چون پروردگار آن را ظاهر سازد شاد شود، به واسطه آن که از
آن، لطف خدا را نسبت به خود استنباط کرده که معاصی او را پوشیده و طاعات او را ظاهر گردانیده. نه
از راه مدح مردم و حصول اعتبار در نزد ایشان. و از پرده پوشی و لطف خدا به او در دنیا چنان تصور
کند که در آخرت نیز با او چنین سلوک خواهد شد، و به این جهت شاد و فرحناک گردد.

و گاه باشد که شادی و فرح او به جهت همین باشد که چنین تصور کند که: چون کسی بر عبادت
او مطلع شد او نیز رغبت بر آن عبادت می کند و از متابعت می کند و به این سبب نیز اجر دیگر حاصل
می گردد و می تواند شد که فرح او به جهت رغبت مطلعین از عبادت باشد، یعنی به این شاد شود که
دیگران هم به اجر و ثوابی رسیدند.

و مخفی نماند که همچنان که سرور و نشاط و شکفتگی و انبساط بر اطلاع کسی بر عملی که در
پنهان صادر شده به وجه صحیح می تواند شد که به وجه صحیحی رغبت کسی در عبادت و شوق و
میل او به آن در حضور جمعی حاصل شود که در خلوت چنین نباشد. یا در حضور ایشان زیادتر شود از
خلوت، زیرا آدمی چون از اهل ایمان را مشاهده کند که به رغبت تمام و خضوع و خشوع، مشغول
عبادت خدا باشند، آن حالت در نفس وی تأثیر می کند و موجب شوق و رغبت به عبادت می شود.

مثلاً کسی که عادت او نماز شب نباشد و شبی با جماعتی به سر برد که نماز شب بخوانند، پس
چون ایشان به نماز شب برخیزند در دل او نیز رغبتی و شوقی پیدا شود و ببیند که جمعی رو به درگاه
خدا آورده اند او نیز میل به درگاه الهی نماید، این ریا نخواهد بود. بلکه هیجان رغبت و زوال غفلت
خواهد بود به مشاهده عمل دیگران.

و بسا باشد که او را در منزل خود موانع و عوایقی باشد که در آن مجمع نباشد و به این سبب در
آن مجمع به عبادت میل کند. و شیطان در امثال این مواضع به وسوسه می آید و به دل آدمی
می اندازد که: معلوم است که این عبادت تو به جهت ریا است، پس ترک آن بهتر است. و این از جمله
مکرهای شیطان است که باید از آن غافل نگردند. و لیکن در فرق گذاشتن میان این که این شوق و
رغبت او برای خداست یا به قصد ریا، نهایت اشکال است. و امتحان در این مقام به این نحو می توان
نمود که: با خود فرض کنی که اگر در موضعی باشی که توانی جماعتی را مشاهده کنی که مشغول
عبادت اند و لیکن ایشان تو را نبینند، اگر رغبت و شوق تو کمتر است از وقتی که ایشان تو را می بینند،
معلوم می شود که این شوق از روی ریا است و الا به جهت تقرب به خداست.

سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله

از حضرت رسول صلی الله علیه و آله مروی است که فرمودند: «به درستی که بدترین چیزی که بر شما می ترسم
شرک اصغر است.» عرض کردند که: «شرک اصغر چیست؟» فرمود: «ریا.» خدای عزوجل در روز
قیامت وقتی که جزای بندگان را دهد به ریاکاران می فرماید که: «شما بروید پیش کسانی که از برای
ایشان ریا کردید، و ببینید که آیا جزای شما در نزد ایشان هست یا نه».

و نیز از آن حضرت منقول است که: «خدای تعالی فرمود: هر که عملی به جا آورد که غیر مرا در
آن شریک سازد، همه آن عمل از غیر است، و من نیز از آن عمل بیزارم».

و نیز آن حضرت فرمود که: «خدا قبول نمی فرماید عملی را که در آن به قدر ذره ای از ریا باشد».

و نیز فرمود که: «در روز قیامت، ریا کار را به چهار نام می خوانند، و می گویند: ای کافر! ای فاجر!
ای غادر! ای جابر! عمل تو فاسد، و اجر تو باطل شده. تو را امروز در پیش ما نصیبی نیست، برو
امروز مزد خود را از آن کس بگیر که عمل از برای او می کردی».

روزی که سرور [رسول خدا] گریست گریستنی شدید، عرض کردند که: «چه چیز شما را گریانید؟»
فرمود: «به درستی که بر امت خود ترسیده ام از شرک، آگاه باشید که ایشان نخواهند پرستید بتی را و
نه خورشید و ماه را و نه سنگی را. ولیکن در اعمال خود ریا خواهند کرد».

و فرمود: «به زودی بیاید بر امت من زمانی که باطن های ایشان خبیث، و ظاهرهای خود را نیکو
کنند به جهت طمع در دنیا، و نمی خواهند از آن ثواب پروردگار را. دینشان ریاست، و خوف خدا در دل
ایشان جای ندارد. و فرو می گیرد عقاب خدای تعالی ایشان را. پس خدای را می خوانند خواندن کسی
که غرق شده باشد دعای ایشان به اجابت نمی رسد».

از حضرت امام محمد باقر علیه السلام مروی است که: «نگاهداری عمل، مشکل تر است از انجام دادن
آن.» عرض کردند که: «چگونه است نگاهداری آن؟» فرمود که: «مردی صله به جا می آورد و از برای
خدا انفاق می کند و به غیر از خدا احدی را منظور ندارد. پس ثواب پنهانی آن عمل از برای او ثبت
می شود و بعد از آن در نزد مردمان، آن عمل را ذکر می کند، ثوابی که نوشته شده بود محو می شود و
ثواب عمل آشکارا که کمتر است از پنهانی، به جهت او نوشته می شود و بار دوم که آن عمل را ذکر
می کند آن ثواب نیز محو می شود و ریا در نامه عمل او ثبت می گردد».

از «عیسی بن مریم» مروی است که فرمود: «ای علمای بد! روزه می گیرید و نماز می گزارید و
تصدّق می کنید ولی به جا نمی آورید آن چه را که مردم را به آن می خوانید و درس می دهید و ارشاد
می نمایید، امری را که به عمل نمی آورید. پس چه بد چیزی است آن چه حکم می کنید. توبه شما به
گفتار و آرزو است و کردار شما هوا و هوس است و چه سود می بخشد شما را که بدن های خود را
پاکیزه کنید و حال آن که دل های شما کثیف و چرک آلود است. حق را به شما می گویم مانند غربال
می باشید که آرد پاکیزه از آن بیرون می رود و نخاله در آن باقی می ماند. همچنین حکمت و نصیحت
از دهان شما می ریزد ولی غل و غش در سینه های شما به جا می ماند.

ای بندگان دنیا! چگونه به آخرت می رسد کسی که خواهش او از دنیا به سر نیامده و رغبت او از
دنیا منقطع نگشته؟ حق را به شما می گویم، به درستی که دل های شما گریه می کند از اعمال شما،
دنیا را در زیر زبان خود گذارده اید و عبادت را در زیر قدم های خود نهاده اید. به حق با شما سخن
می گویم، به جهت اصلاح دنیای خود، آخرت خود را فاسد کردید. پس صلاح دنیا در پیش شما
دوست تر است از صلاح آخرت. پس کیست پست تر و خسیس تر از شما اگر بدانید؟! وای بر شما! تا
کی به مردم راه می نمایید و خود در محله حیرت زدگان ایستاده اید؟ گویا شما اهل دنیا را امر می کنید
که دنیا را بیفکنند که شما بردارید. وای بر شما! چه سود می بخشد خانه تاریک را که چراغ بر بالای آن
نهید و اندرون آن موحش و تیره باشد. همچنین چه سود می دهد شما را که نور علم در دهان شما
باشد و باطن های شما از آن خالی و ظلمانی بوده باشد.

ای بندگان دنیا! نزدیک شده است که دنیا شما را از بیخ بر کند و بر رو دراندازد و بینی های شما را
بر زمین بمالد و گناهان شما گریبان شما را بگیرد. و شما را به پادشاه جزا دهنده برهنه و تنها بسپارد
پس شما را در موقف فضیحت و رسوایی بدارد و جزای اعمال بد شما را به شما برساند.

و هر که از امثال ما، از کسانی که امر می کنند به آن چه نمی کنند، در این کلام تأمل کند پشت او
شکسته می شود و رگ دل او قطع می گردد. پس زنهار، ای عالم! تا از خود فارغ نشوی. به دیگران
نپرداز و قدم بر مسند مناصب شرعیه مگذار که خود و دیگران را فاسد می کنی. علاوه بر این تا آدمی
از خود فارغ نگردد سخن او در دیگری اثر نمی کند.

نکوهش نکو نبود آن را که هست ز مستی گران سر به زندان مست
ندارد دمت در درونم اثر که دارم ز حال درونت خبر
تو ای خواجه هستی چو محتاج پند نباشد به کس پند تو سودمند

با وجود آن که اندک لغزشی از علما، قبیح تر است از گناهان بزرگ از عوام الناس، پس با وجود
کثافت باطن خود، چه بسیار قبیح است که دیگران را آداب و سنن آموزند و علامت مخلص صادق که
شایسته این مناصب است آن است که: هرگاه دیگری یافت شود که از او شایسته تر باشد و میل مردم
را به او بسیار یابد و مردم را به او راغب تر بیند شاد و فرحناک گردد. و از میل ایشان به دیگری که با او
مساوی باشد مطلقا تفاوتی در حال او به هم نرسد و اگر اعاظم مملکت و اکابر ولایت و بزرگان ذوی
الاقتدار در مجمع او حاضر شوند، یا در نماز به او اقتدا کنند، یا در پای منبر وعظ او نشینند اصلاً کلام او
تفاوت ننماید و حال او با نبودن ایشان یکسان باشد، بلکه به همه بندگان خدا به یک چشم نظر کنند.

اقسام و انواع ریا

بدان که ریا بر چند قسم است زیرا که یا در اصل ایمان است، یا در عبادت است، یا در غیر این ها.

اما قسم اول: عبارت است از اظهار شهادتین به زبان با انکار در دل و این قسم کفر و نفاق است.
و در ابتدای اسلام شیوع داشت و لیکن در امثال این زمان کم یافت می شود. بلی در این زمان بسیار
می شود که کسی در دل، معتقد به بعضی از ضروریات دین، مثل بهشت و دوزخ و ثواب و عقاب و
معاد جسمانی و بقای تکلیف نباشد، ولی از خوف شمشیر شریعت، اظهار آن نکند و اظهار اعتقاد
نماید و این نیز از جمله کفر و نفاق، و صاحب آن از دایره دین و اسلام خارج، و در آتش جهنم مخلد
است. و صاحب کفر و نفاق، خواه از قبیل اول باشد یا ثانی، از کافر آشکار بدتر است، زیرا آن جمع
میان نفاق و کفر هر دو کرده است.

و اما قسم دوم که ریا در عبادات باشد بر چند نوع است:

اول آن که: با وجود آن که اعتقاد به خدا جل جلاله و پیغمبر صلی الله علیه و آله داشته باشد، در اصل عبادات
واجبه خود ریا کند. مثل این که در خلوت تارک الصلوه و تارک الصوم و تارک الزکوه باشد و چون در
حضور مردم اتفاق افتد نماز بخواند. و اگر در ماه مبارک رمضان صبح تا شام در مجمعی بایدش بود،
روزه بدارد. و اگر کسی بر مال زکاتی او مطلع گردد، از ترس مذمت آن شخص، زکات بدهد. و در
حضور مردم با والدین خود حسن سلوک به جا آورد و در غیاب مردم، با ایشان بی ادبی و بدسلوکی
نماید. و بر این قیاس این شخص اگر چه در زمره کفار محسوب نباشد، ولیکن بدترین اهل اسلام و
نزدیک ترین ایشان به کفار است.

دوم آن که: در عبادات واجبه خود مرتکب ریا نگردد و لیکن در اصل عبادات مستحبه ریاکار باشد،
مثل این که در خلوت نوافل شبانه روزی و نماز شب و روزه های سنتی را به جا نیاورد، اما در حضور
مردم رغبت به این افعال داشته باشد و مثل این است، بلند گفتن تسبیح و تهلیل در مجالس. و
همچنین در عیادت بیماران و مشایعت جنازه به قصد ریا و این شخص، اگر چه از شخص اول بهتر
است ولیکن باز هالک و با اول در شرک شریک است.

سوم آن که: ریا در وصف عبادات کند نه در اصل آن ها، مثل این که: رکوع و سجود و سایر افعال
نماز را در حضور مردم به قصد حصول اعتبار بهتر به جا آورد و از آن چه در خلوت می کند، مثل این که
در تعزیه یا ذکر حدیثی گریه به او دست دهد، اشک خود را پاک نکند به قصد آن که مردم او را ببینند،
و امثال این ها و صاحب این مرتبه نیز هالک، و به نوعی از شرک مبتلا است.

و اما قسم سوم که ریا در غیر عبادت باشد، پس یا در مباحات است، مثل تنظیف لباس از برای
این که مردم او را پاکیزه دانند، یا پوشانیدن عیبی از بدن خود تا مردم او را متصف به آن ندانند، و امثال
آن. یا در محرمات است و آن پنهان داشتن گناهان و عیوب خود است، تا مردم او را فاسق ندانند.

شناخت مفاسد انواع ریا

چون اقسام ریا را دانستی بدان که:

قسم اول که ریا در ایمان باشد، بدترین اقسام ریا و از افراد کفر است بلکه بدتر از کفر و شدیدتر از
آن است.

و اما قسم دوم که ریا در عبادات بوده باشد، همه انواع آن حرام و از گناهان عظیمه است و
صاحب آن مغضوب درگاه پروردگار، و ممنوع از وصول به سعادات. و علاوه بر آن، موجب بطلان
عبادت و فساد آن است، خواه در اصل عبادات باشد یا در «وصف لازم» آن و فرقی نیست در
بطلان عبادت به قصد ریا میان این که قصد او ریای محض باشد و هیچ نیت قربت نداشته باشد، یا
این که هر دو با هم ضم باشد و بالاشتراک باعث بر عمل باشند. بلکه اگر قصد قربت هم راجح باشد و
شایبه ای از ریا در آن باشد باز عبادت فاسد و صاحب آن از عهده تکلیف خود برنیامده است. بلکه
حال او بدتر از کسی است که عبادت را ترک نموده باشد، چون این شخص، علاوه بر گناه ترک
عبادت، گناه ریا نیز دارد.

کلید در دوزخ است آن نماز که در چشم مردم گذاری دراز
اگر جز به حق می رود جاده ات در آتش فشانند سجاده ات

و همچنین فرقی نیست در فساد عبادت به قصد ریا، میان این که در ابتدای عبادت قصد ریا
داشته باشد یا آن که آن قصد، در اثناء عارض شود. پس اگر ابتداء به قصد قربت و خلوص داخل
عبادتی شد و لیکن در اثنای آن ریا در قصد حاصل شد، همه آن عبادت باطل و اعاده آن لازم است.
خواه فعل تتمه عبادت به جهت ریای محض باشد که اگر به اطلاع مردم نمی بود نمی کرد، یا به جهت
قربت و ریا هر دو با هم باشد. یا به جهت قرب باشد اما در آن شایبه ریا باشد. مثل این که: متوجه نماز
شب شد به محض رضای خدا و اگر هیچ کس آن را نمی دید باز آن را به جا می آورد، لیکن به جهت
اطلاع کسی بر آن در اثناء، فرح و سرور و انبساط از برای او حاصل شد به واسطه حصول منزلت از
برای او در دل آن شخص بیننده.

اما این در عملی است که به فساد بعضی از آن، همه آن باطل می شود. اما هرگاه عملی باشد که
صحت بعض اجزای آن، موقوف بر صحت بعضی دیگر نباشد مثل قرائت قرآن و امثال آن، پس
ریائی که در اثناء حاصل می شود همین عملی که بعد از ریا واقع شده باطل می شود و آن چه سابق بر
آن بوده باطل نمی گردد. و هرگاه کسی عبادتی به قصد اخلاص و قربت انجام دهد و در اثنای آن نیز
شایبه ریائی واقع نشود، ولیکن بعد از آن که از آن فارغ شود، چنان که کسی بر آن مطلع شود شکفته
خاطر و مسرور گردد، به واسطه امید حصول مرتبه از برای او در نزد آن کس، عمل او فاسد نمی شود و
از ثواب آن هم چیزی کم نمی گردد، اگر خود باعث اظهار آن نشده باشد. اما این سرور و نشاط از جمله
امراض نفسانیه است و آن را ریای خفی نامند و صاحب آن توقع تعظیم و احترام از آن که مطلع شده
دارد و اگر آن شخص تقصیری در احترام او کند، در دل خود استبعاد می نماید و اگر نفس این شخص،
از مرض خالی می بود و مطلقا شایبه ریا در او نمی بود، این سرور از برای او حاصل نمی شد و اطلاع کسی بر
عبادت او و عدم اطلاع بر آن، نزد او یکسان می بود. دل خالی از جمیع شوائب ریا آن است که تفاوتی نزد او
نباشد میان آن که انسانی بر عبادت او مطلع شود یا چارپائی و مادامی که فرق میان این دو بیابد، از توقع
تعظیم و احترام خالی نخواهد بود. این توقع اگر چه موجب فساد عمل یا کمی ثواب آن نشود، اما نفس را
هلاک می کند و اگر آن تعظیم نیز به عمل آید، بسا باشد که موجب کمی اجر گردد.

همچنان که از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مروی است که: «خدای تعالی در روز قیامت به قرآن
خوانان خواهد فرمود که: آیا در دنیا چیزها را به شما ارزان نفروختند؟ آیا ابتدا به سلام بر شما نکردند؟
آیا قضای حوایج شما را ننمودند؟ پس امروز شما ثوابی ندارید و در دنیا به ثواب خود رسیده اید».

و این در صورتی بود که خود، اظهار آن عبادت را نکرده باشد، اما اگر خود آن را اظهار کرده باشد
بدون قصد صحیحی، پس بعضی از علما می گویند که: از ثواب آن عبادت چیزی کم نمی شود، اگر چه
به جهت آن اظهاری که به قصد ریا کرده معصیتی از برای او حاصل باشد.

و بعضی دیگر گفته اند که: علاوه بر معصیت، ثواب آن عبادت نیز نقصان می یابد. و مقتضای
بعضی از اخبار نیز این است.

اما اگر در اظهار آن، قصد صحیحی داشته باشد، مانند ترغیب مردم به عمل خیر یا نحو آن، باکی
در اظهار آن نیست. بلکه بسا باشد که اظهار آن افضل باشد. به شرطی که مطلقا شایبه ریا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.