پاورپوینت کامل ولادت حضرت امام زین العابدین(ع);امام زین العابدین(ع) در آیینه متون کهن فارسی ۲۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ولادت حضرت امام زین العابدین(ع);امام زین العابدین(ع) در آیینه متون کهن فارسی ۲۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ولادت حضرت امام زین العابدین(ع);امام زین العابدین(ع) در آیینه متون کهن فارسی ۲۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ولادت حضرت امام زین العابدین(ع);امام زین العابدین(ع) در آیینه متون کهن فارسی ۲۵ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۴

اندر مدح ایشان

«وارث نبوت و چراغ اُمَّت, سید مظلوم و امام مرحوم, زین العباد و شمع الاوتاد,
ابوالحسن علی بن الحسین بن ابی طالب(رضی الله عنهم).[۱] اکرم و اعبد اهل زمانه خود
بود و وی مشهور است به کشف حقایق و نشر دقایق».[۲]

«علی بن الحسین را زین العابدین از بهر آن خوانند کز اهل بیت رسول که ظاهر و باطن
او و اقوال و افعال او و حرکات و احوال او و خَلق و خُلق او به مصطفی مانیده است؛ و
همه نسل پیغمبر از او پیوسته است تا به قیامت».[۳]

داستان امام زین العابدین(ع) و بِشر صافی­دل

آن امام و پیشوای متقین

سید سجاد زین العابدین

در مدینه بر در کاخی رسید

بانگ های و هوی می خواران شنید

حلقه بر در زد که در این حلقه کیست

خادمی زان حلقه بر در شد که چیست

گفت زان کیست این غفلت فزا

گفت خادم زان بشر است این سرا

گفت آزاد است او یا بنده است

فانی است او یا که خود پاینده است

گفت آزاد است و خواجه محتشم

صاحب خیل و خداوند حشم

گفت آری بشر حافی بنده نیست

کز چنین کردار خود شرمنده نیست

این بگفت و زود از آنجا درگذشت

بشر آگه شد چو از آن سرگذشت

آتشی از شمع افتادش به جان

وز میان جمع بیرون شد دوان

بشر پویان تا که هم جوید نشان

زان بشیر و زان نذیر مهربان

تیره روزی هر طرف پویان گذشت

تا به خورشید سپهر جان گذشت

تشنه­کامی غوطه در عمان گرفت

پاک گشت و جا، بَرِ پاکان گرفت

تا به کی ای خواجه غافل زیستن

با چنین کردار باطل زیستن

پاک کن آیینه دل از هوس

تا تو در وی عکس حق بینی و بس

ورنه جز باطل نبینی با ضمیر

نه بشیرت[۴] سود بخشد نه نذیر[۵]

بشر حافی را دل ار صافی نبود

کی یکی گفتارش از خود می ربود

تو مگو کان گفت، گفتِ دیگری­ست

از امامی یا که از پیغمبری­ست

در دل و جان ابوجهل عنود

هیچ بود از گفته احمد نبود

پاک باید کرد دل را از لجاج

تا نیفتد حاجتی با احتیاج[۶]

امام سجاد(ع) اسوه تحمل رنج

حکایت: «چون حسینِ علی را با فرزندان وی ـ رضوان الله علیهم ـ اندر کربلا بکشتند,
جز وی (علی بن الحسین(ع)) کسی نماند که بر عورات[۷] قیّم[۸] بودی و او بیمار بود و
امیرالمؤمنین حسین ـ رضِیَ عنهم ـ وی را علی اصغر خواندی. چون ایشان را بر اشتران
برهنه به دمشق اندر آوردند پیش یزید ـ اخزاه الله ـ یکی ورا گفت: بامدادن چون
بُوَد.

گفت: بامداد ما از جفای قوم خود, چون بامداد قوم موسی از بلای قوم فرعون بود که
فرزندان ایشان را می کشتند و عوراتشان را برده می گرفتند؛ تا نه بامداد و نه شامگاه
می شناسیم, و این از حقیقت بلای ماست و ما مر خدای را ـ جل جلاله ـ شکر گوییم بر
نعمت های وی و صبر کنیم بر بلیات وی».[۹]

شأن والای امام زین العابدین (ع)

حکایت: «و اندر حکایات است که هشام بن عبدالملک بن مروان، سالی به حج آمد. خانه را
طواف می کرد, خواست تا حَجَر ببوسد, از زحمت[۱۰] خلق راه نیافت. آن گاه بر منبر شد
و خطبه کرد.

آن گاه زین­العابدین علی بن الحسین ـ رضی الله عنهم ـ به مسجد اندر آمد, با رویی
مُقَمّر[۱۱] و خَدّی[۱۲] مُنوّر و جامه ای معطر و از ابتدای طواف کرد.

چون به نزدیک حَجَر فراز رسید, مردمان مر تعظیم ورا حجر خالی کردند که تا وی مر آن
را ببوسد.

مردی از اهل شام, چون آن هیبت[۱۳] بدید, با هشام گفت: یا امیر, تو را به حجر راه
ندادندی که امیری, آن جوان خوبروی که بود که بیامد, مردمان جمله از حجر در رمیدند و
جای خالی کردند؟

هشام گفت: من ورا نشناسم.

و مرادش آن بود تا اهل شام مراو را نشناسند و بدو تولاّ نکنند و به امارت وی رغبت
ننمایند.

فرزدق شاعر آنجا استاده بود, گفت: من او را شناسم.

گفتند: آن کیست, یا ابافراس؟ ما را خبر ده, که سخت مهیب جوانی دیدیم وی را.

فرزدق گفت: شما گوش دارید تا به ارتجال[۱۴] صفت نسبت وی کنم:

هَذا الّذی تَعرِفُ البَطحاءُ وَطأَتَهُ

و البیتُ یعرِفُه وَ الحِلُّ و الحَرَمُ[۱۵]

هذَا بنُ خَیرِ عبادِ اللهُ کُلِّهَمُ

هذَا التَّقیُّ النَقیُّ الطّاهِرُ العَلَمُ[۱۶]

هذا ابن فاطمهِ الزّهراءِ, وَ یْحَکُمُ

و ابن الوصی علیٍ خیرُکم قَدَمُ[۱۷]

* * *

پور عبدالملک به نام هشام

در حرم بود با اهالی شام

می­زد اندر طواف کعبه قدم

لیکن از ازدحام اهل حرم

استلام حجر[۱۸] ندادش دست

بهر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.