پاورپوینت کامل حکایت جنگ بدر(به مناسبت ۲۸ شهریور، ۱۷ رمضان، جنگ بدر) ۳۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حکایت جنگ بدر(به مناسبت ۲۸ شهریور، ۱۷ رمضان، جنگ بدر) ۳۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حکایت جنگ بدر(به مناسبت ۲۸ شهریور، ۱۷ رمضان، جنگ بدر) ۳۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حکایت جنگ بدر(به مناسبت ۲۸ شهریور، ۱۷ رمضان، جنگ بدر) ۳۳ اسلاید در PowerPoint :
>
۸۱
اشاره
جنگ بدر، نخستین جنگ میان مسلمانان و کافران بود که در رمضان سال دوم هجری در کنار
چاه های بدر روی داد. در این جنگ مسلمانان توانستند به یاری خداوند، هفتادتن از
مشرکان را هلاک کنند که در میان آنها نام برخی از سران کفر، همچون ابوجهل، عتبه،
شیبه، امیه و … به چشم می خورد.
جنگ اسلام و کفر
حکایت: «ابن عباس گوید: از پس آنکه بر رسول علیه السلام وحی آمد سیزده سال به مکه
بود میان وی با کافران حرب نبود تا به مدینه آمد. آن گاه او را امر آمد به حرب[۱]
با کافران.
نخست سال از هجرت میان رسول و کافران حرب نبود. دیگر سال هژدهم رمضان جبریل علیه
السلام خبر آورد و رسول علیه السلام گفت که کاروان قریش همی آید از شام با هزار
اشتر بار و هفتاد سوار، و کاروان سالار ابوسفیان حرب امیر مکه.
رسول علیه السلام یاران را خبر کرد و خود با سیصدوسیزده تن از مهاجران و انصار برفت
به قصد کاروان قریش و ندانستند که با لشکر حرب خواهد بود، اگر دانستی ساخته رفتندی
به ستور و سلاح. چون برفتند، با ایشان اشتری چند بود و دو سوار؛ یکی مِقداد اسود و
دیگر مُصعب بن عُمَیر، و با همه لشکر بیست شمشیر بیش نبود. دیگران هر یکی با چوبی
برفتند تا به دو منزل دیه فرو آمدند و رسول علیه السلام به نفس خود با تن چند بیرون
رفت به تجسّس، تا از کاروان خبر پرسد.
زنی دید وی را بر رسید که از کاروان قریش چه خبر داری؟
زن گفت: شما کیستید؟
رسول بنگفت. نخواست که زن بداند.
زن گفت: تا بندانم شما را، بنگویم، ترسم که شما از قوم محمد باشید و قصدی دارید به
کاروان قریش.
رسول با وی عهد کرد که اگر تو خبر کاروان ما را بگویی من نسبت خویش تو را بگویم.
زن گفت: چنان که می نشان دهند، کاروان قریش تا سه روز به بدر رسد، کنون من بگفتم
شما نسبت خویش مرا بگویید.
رسول گفت علیه السلام: «نحن من المآء» ما ازین آبیم؛ بدان، آن خواست که خدای گفت
عزوجل: «أَ لَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ ماءٍ مَهینٍ».[۲] و با یاران به سوی بدر برفت
چون به یک منزلی بدر رسید، فرود آمد.
و منافقان مدینه چون رسول از مدینه بیرون آمد، قاصدی فرستادند سوی ابوسفیان حرب که
گوش فرادار[۳] و به احتیاط رو که محمد از مدینه برفته است با یاران و قصد شما دارد.
و ابوسفیان از پیش کاروان بیامد تا خبری بر رسد از محمد و یاران. اهل بدر گفتند ما
ازو هیچ خبری نداریم مگر آنکه دیروز دو اشتر سوار درینجا آمدند و اشتران فلان موضع
بخوابانید و خود پیاده به نزدیک ما آمدند و از ما خبر کاروان قریش پرسیدند، ما
ندانستیم که مقصود ایشان چیست.
ابوسفیان آنجا رفت که آن دو اشتر را بخوابانیده بودند، و آن دو کس بودند که رسول
علیه السلام از پیش ایشان را به بدر فرستاده بود تا خبر پرسند از کاروان قریش.
ابوسفیان بَعْره[۴] اشتر ایشان فراگرفت و بمالید اثر خرمااسته[۵] دید گفت: … این
اشتران از مدینه بوده اند و این دو تن نبوده اند مگر از قوم محمد؛ بازگشت و زود
کاروان را بر ساحل بگذرانید و تعجیل کرد در راندن.
و ضَمْضَمِ غِفاری را از پیش بفرستاد تا اهل مکه را خبر کنند که محمد قصد کاروان ما
کرده و ما را دریابید.
رسیدن خبر جنگ به مکه و مهیا شدن لشکر قریش
چون لشکر از مکه بیرون آمد، کس پیش آمد از ابوسفیان که اگر بیرون نیامده اید، بیرون
میایید و اگر بیرون آمده اید، بازگردید که کاروان به سلامت آوردم.
چون لشکر قریش آن بشنیدند، گفتند مقصود به حاصل آمد، کِرا نکند به حرب یتیم بوطالب
شدن؛ قصد کردند که بازگردند. أخنس بن شَریق با سیصد کس بازگشت. دیگران قصد رجوع
کردند. ابلیس بدیشان آمد بر هیئت سُراقه بن جُعشُم الکنانی، مهتر بنی کِنانه بود،
گفت: یا معشر قریش اکنون که بیرون آمدید بروید شرّ محمد را کفایت کنید[۶] و خلق را
از وی و قوم وی باز رهانید، و با بدر می روید اگر محمد را ببینید و دریابید خطر
ندارد کشتن وی و اگر او را درنیاوید به مجلس لهو و طرب و شراب مشغول شوید تا آوازه
شما به همه اطراف بشود آن گه بازگردید، و اگر شما را دل مشغول است از بنی کِنانه که
با ایشان به حربید دل فارغ دارید که من یار شماام به زنهار.
و ایشان را به سخن بر آن داشت که برفتند هزار کم پنجاه مرد از محتشمان مکه. چون
ایشان از مکه برفتند جبریل آمد نزد رسول صلی الله علیه و سلّم آنجا که نزدیک بدر
بود، وی را خبر کرد که کاروان از دست بشد و لشکر قریش پیش آمد. دل بر حرب کفار بنه
به بَدْر تا شما را خدای تعالی یاری و نصرت کند.
مطلع شدن پیامبر از تعداد لشکر قریش
رسول صلی الله علیه با یاران مشاورت کرد که چه گویید آنچه بدان آمدید چون کاروان
بگذشت و لشکر قریش آمد با ایشان می حرب باید کرد، شما چه صواب بینید؟…
حُباب مُنذر بر پای خاست، گفت: یا رسول الله، حرب با ایشان به فرمان خدای می کنی یا
برای خود؟
رسول گفت: بلی به فرمان خدای.
حباب گفت: صواب آن است که ما از پیش به بدر شویم و آن چاه ها که از سوی ایشان است
بینباریم[۷] تا ایشان را آب نباشد، و این چاه ها که سوی ماست نگاه داریم. رسول گفت:
رأی رأی حباب است. برفتند از آنجا متحیر از آنچه ناساخت بودند. پیش از آنکه به بدر
رسیدند دو غلام از آنِ قریش به بدرآمده بودند. یک غلام عباس و دیگر از آنِ عقبه تا
از چاه ها آب برک
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 