پاورپوینت کامل معراج در آیینه نثر عارفانه ۲۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل معراج در آیینه نثر عارفانه ۲۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل معراج در آیینه نثر عارفانه ۲۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل معراج در آیینه نثر عارفانه ۲۷ اسلاید در PowerPoint :
>
۷۶
اشاره
در برخی از کتاب های عرفانی، از معراج پیامبر برداشت های زیبایی شده است. از جمله
آن را نوعی ارتباط عاشق و معشوق دانسته اند. در یکی از این موارد می خوانیم: «شیخ
ما گفت: شب معراج خدای ـ تعالی ـ با محمد گفت: همه ایام و اوقات، ناظر و مستمع، تو
بودی؛ امشب سامع[۱] و ناظر منم، و قائل[۲] و منظور تو. پس «دَنا فَتَدلّی فَکانَ
قابَ قوسینِ او ادنی.»[۳] این قربت خدا را باشد با محمد نه محمد را با خدا».[۴]
موارد دیگری نیز از این نوع تلقی وجود دارد که در زیر گرد آمده است. بعد از ارائه
برخی از این موارد، داستان معراج پیامبر از متنی کهن و به زبان خود ایشان نقل شده
است.
معراج؛ حدیث عاشقی و معشوقی
نکته: «عاشق چون خواهد که معشوق را بوسه دهد و یا با وی رازی گوید، اگر کسی جز از
وی حاضر باشد پی گُم کند؛[۵] یعنی که حدیث می کنم در گوشش.
شب معراج او را از برای خود برد که در «اَسْری بِعَبدِهِ لیلاً»[۶] و ندا داد از
بهر دیگران و اغیار[۷] که او را بدان آوردیم تا عجایب آسمان و زمین بیند».[۸]
گوینده تو باش، شنونده من
نکته: «دریغا در مقام اعلی، شب معراج با محمد ـ علیه السلام ـ گفتند: ای محمد
وقت های دیگر قائل من بودم و سامع تو، و نماینده من بودم و بیننده تو، امشب گوینده
تو باش که محمدی و شنونده من، و نماینده تو باش و بیننده من.
دریغا در این مقام که مگر معشوق، مصطفی بود و عاشق، او؛ که عاشقان، کلام معشوقان
دوست دارند.
آن نشنوده ای که مجنون چون لیلی را بدیدی از خود برفتی، و چون سخن لیلی شنیدی با
خود آمدی؟
این مقام، خود، مصطفی را عجب نیست».[۹]
تواضع پیامبر، عامل رفتن به معراج
نکته: «همه علما متفق اند که پیغامبر ـ علیه السلام ـ دو عِزّ یافت که در همه
کون[۱۰] کس را نبود:
معراج در دنیا و شفاعت در عقبی[۱۱] و سبب هر دو عز جز تواضع نبود. چون حق را تواضع
آورد، معراج یافت و چون خلق را تواضع نمود، شفاعت یافت».[۱۲]
داستان شب معراج[۱۳]
حکایت: «رسول گفت صلّی الله علیه و آله و سلّم: شب دوشنبه از ماه ربیع الأول به مکه
در خانه امّ هانی خواهر علی شدم بتهجُّد. چون از نماز فارغ شدم سر فرو نهادم جبریل
علیه السلام بیامد گفت: «الله یقرِئُک السلام» خدای عزّوجلّ تو را سلام می رساند و
با سلام درود و تحیت می گوید، امشب شب معراج توست. مرا فرستاد تا تو را ببرم و
ملکوت هفت آسمان و هفت زمین و عجایب آن از عرش تا تحت الثّری به تو نمایم.
من برخاستم و دو رکعت نماز کردم و بیرون آمدم با جبریل. میکائیل را دیدم با
هفتادهزار فریشته بر یک سو ایستاده و اسرافیل از دیگر سو با هفتادهزار فریشته و
بُراقی در میان بداشته أشهب.[۱۴]
آنگه جبریل گفت: درین راه عجایب ها بینی و معانی آن بِنَه دانی تا من تو را بگویم،
و منادیان تو را از هر سوی آواز دهند، نگر تا اجابت نکنی، به آخر من تو را بگویم که
آن چیست. پس براق فرا رفتن آمد میان آسمان و زمین هر چند که چشم کار کردی یک گام
نهادی…
فراتر شدم سه مرد مرا پیش آمد: یکی پیر، یکی کَهل،[۱۵] یکی جوان. جبریل مرا گفت:
ازین سه هر کدام خواهی اختیار کن. من جوان را اختیار کردم. جبریل گفت: صواب کردی،
که پیر دولت بود و کهل بخت و جوان عافیت. دولت و بخت را بقائی نبود. عافیت باقی
است، خود را و امت خود را عافیت دو جهانی حاصل کردی.
فراتر شدم فریشته ای را دیدم که مرا پیش آمد، چهار تا جامه به دست: یکی سیاه و یکی
زرد و یکی سپید و یکی سبز. مرا گفت: ازین هر کدام که خواهی اختیار کن. من سپید و
سبز را اختیار کردم. جبریل گفت: أحسنت، صواب کردی؛ آن سیاه، جامه دوزخیان است و
زرد، جامه کافران و سپید، جامه روشن دلان است در دنیا و سبز، جامه بهشتیان است در
بهشت. اگر سیاه اختیار کردیی، امت [تو] به دوزخ افتادی و اگر زرد اختیار کردی، امت
تو به کفر افتادی. چون سپید و سَوز[۱۶] اختیار کردی، لاجرم امت تو در دنیا بامعرفت
باشند و در عقبی در جنّت باشند.
فراتر شدم مردی را دیدم حُزْمه[۱۷] هیزم فراهم بسته. هر چند کوشید آن را برنتافت و
نیز زیادت بر آن می نهاد. مرا از آن عجب آمد. جبریل را گفتم: آن چیست؟ گفت: آن
مَثَل حریص دنیاست که آنچه دارد به شکر آن نمی رسد و نیز زیادت می جوید؛ و مَثَل
گناه کار که گناهان کرده خویش را برنمی تابد و نیز ز
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 