پاورپوینت کامل روز بزرگداشت حافظدر مکتب حافظ (آموزه های حافظ برای انسان امروز) ۴۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل روز بزرگداشت حافظدر مکتب حافظ (آموزه های حافظ برای انسان امروز) ۴۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل روز بزرگداشت حافظدر مکتب حافظ (آموزه های حافظ برای انسان امروز) ۴۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل روز بزرگداشت حافظدر مکتب حافظ (آموزه های حافظ برای انسان امروز) ۴۸ اسلاید در PowerPoint :

>

۷۵

شنبه

۲۰ مهر ۱۳۸۷

۱۱ شوال ۱۴۲۹

۱۱ October 2008

اشاره

«در وحشت و سکوت دنیایی محدود که در حال خرد شدن و فرو ریختن بود، حافظ ندای شادی،
نشاط و زنده دلی را در جان و روح همگان سر داد و در ورای دردهای ظاهر، عشق ها و
زیبایی های باطنی را نشان داد. چهار قرن بعد که این ندای او به اروپا رسید، لبیک
شوق­آمیز گوته شاعر آلمان به گوش رسید، و «دیوان شرقی» گوته نام او را گرامی داشت.
فرید ریش رو کرت، ادیب و شرق شناس معروف نیز ابیات شعر وی را به آلمانی ترجمه کرد؛
چنان­که نام و آوازه وی حتی به هوگو ، بالزاک، و اندره ژید نیز که با تحسین و اعجاب
از وی یاد کرده اند، رسید».[۱]

حافظ با وجود اثرپذیری از شاعرانی چون سعدی، خواجوی کرمانی و سلمان ساوجی هرگز
مضامین آنان را تکرار نکرد، بلکه هم به پیکره آن مفاهیم جلوه ای تازه بخشید، و هم
بر ژرفای مضامین آن ساختارها افزود. به این ترتیب اشعارش را در قالب هایی نو و دلکش
و مفاهیمی نغز و بدیع به شکلی صیقل یافته، لطیف و به تکامل رسیده ارائه کرد.
ازاین رو، کلام او همواره نزد سخن شناسان خوش ذوق و عارفان زیبایی شناس، طرّاری
کرده و به دلربایی قامت برافراشته است. حافظ طرحی نو درافکند و یکی از رازهای
مانایی نام و شعر او همین است:

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم

فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم[۲]

حافظ؛ غم غربت و شوق وطن

دست تقدیر الهی، روح آدمی را در کالبد تن و جسمش را در قفس خاک گرفتار ساخت، ولی
نباید از یاد برد که وطن اصلی او جهانی دیگر از جنس نور است؛ همان مکانی که همه
عارفان بیداردل همواره در شوق رسیدن به آن به سر می برند ـ حافظ نیز این جهان مادی
را غربتکده ای بیش نمی دانست که باید آن را پشت سر گذاشت. وی از وطن اصلی و حقیقی
خویش چنین یاد می کند:

حجاب چهره جان می شود غبار تنم

خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم

چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانی ست

روَم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم

عیان نشد که چرا آمدم کجا رفتم

دریغ و درد که غافل ز کار خویشتنم

چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس

که در سراچه ترکیب تخته بند تنم[۳]

***

نماز شام غریبان چو گریه آغازم

به مویه های غریبانه قصه پردازم

به یاد یار و دیار، آن چنان بگریم زار

که از جهان، ره و رسم سفر براندازم

من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب

مُهَیْمِنا![۴] به رفیقان خود رسان بازم[۵]

***

طایر گلشن قُدسم چه دهم شرح فراق

که در این دامگه حادثه چون افتادم

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود

آدم آورد در این دیر خراب آبادم[۶]

***

خرّم آن روز کز این منزل ویران بروم

راحت جان طلبم وز پی جانان بروم

گرچه دانم که به جایی نبرد راه، غریب

من به بوی سرِ آن زلف پریشان بروم

دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت

رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم

چون صبا با تن بیمار و دل بی طاقت

به هواداری آن سرو خرامان بروم

به هواداری او ذرّه صفت رقص کنان

تا لب چشمه خورشید درخشان بروم[۷]

***

مرغ دلم طایری ست، قدسیِ عرشْ آشیان

از قفس تن ملول، سیر شده از جهان

از در این خاکدان چون بپرد مرغ ما

باز نشیمن کند بر درِ آن آستان

چون بپرد زین جهان، سِدره بود جای او

تکیه گه باز ما، کنگره عرش دان

در دو جهانش مکان، نیست به جز فوق چرخ

جسم وی از مَعدن است، جان وی از لامکان

عالَم عِلوی بُوَد جلوه گه مرغ ما

آب خورِ او بوَد گلشنِ باغِ جنان[۸]

حافظ و مقام توحید

خداوند را به یگانگی شناختن تا آنجا که جهان آفرینش را جز جلوه او ندیدن، والاترین
مقامی است که انسان عارف می تواند بدان دست یابد. بی شک رسیدن به چنین مقامی
نیازمند سال ها سیر و سلوک و خون دل خوردن است و صاحب چنین مقامی نیز محبوب ترین
بندگان نزد پروردگار خواهد بود. از درخشان ترین اشعار دیوان حافظ ابیات توحیدی اوست
که در اینجا به برخی از آنها اشاره می شود:

بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی[۹]

می خوانْد دوش درس مقامات معنوی

یعنی بیا که آتش موسی نمود گُل

تا از درخت، نکته توحید بشنوی[۱۰]

***

چون دم وحدت زنی، حافظ شوریده حال

خامه توحید کش بر ورق انس و جان[۱۱]

***

حُسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد

این همه نقش در آیینه اوهام افتاد

این همه عکس می و نقش نگارین که نمود

یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد[۱۲]

***

هر دو عالَم یک فروغ روی اوست

گفتمت پیدا و پنهان نیز هم[۱۳]

***

ندیم و مطرب و ساقی همه اوست

خیال آب و گِل در ره بهانه

که بندد طرف وصل از حسن شاهی

که با خود عشق ورزد جاودانه[۱۴]

خداوندی که به ما از همه نزدیک تر است

یکی از آموزه های ژرف وحیانی، نزدیک دانستن خداوند به خود و حاضر و ناظر دانستن
اوست. چنین نگرشی، انسان را در پیشگاه پروردگار مؤدب می سازد و رفتار او را کنترل
می کند و این باور که خداوند، نیایش ها و درد دل های انسان را می شنود به او دلگرمی
و اعتماد به نفس می بخشد. حافظ به این حقیقت والای الهی آگاه بوده و از آن چنین یاد
کرده است:

خیال روی تو در هر طریق همره ماست

نسیم موی تو پیوند جان ِ آگه ماست

به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است

همیشه در نظر خاطر مرفَّه ماست[۱۵]

***

بی دلی در همه احوال خدا با او بود

او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد[۱۶]

***

معشوق، عیان می گذرد بر تو ولیکن

اغیار همی بیند از آن بسته نقاب است[۱۷]

حافظ و سفارش به نماز عاشقانه

ارزش حقیقی نماز، در عاشقانه به جا آوردن ِآن است و تنها در این صورت است که نماز
معراج انسان می شود و نمازگزار به شناخت حقیقی پروردگار می رسد. نماز عاشقانه، تنها
به هوای حضرت دوست و عشق به معبود است، نه به سودای بهشت یا ترس از دوزخ. به تعبیر
حافظ:

گوشه محراب ابروی تو می خواهم ز بخت

تا در آنجا همچو مجنون درس عشق از بر کنم[۱۸]

***

در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد

حالتی رفت که محراب به فریاد آمد

از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار

کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد

باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند

موسم عاشقی و کار به بنیاد آمد[۱۹]

***

می ترسم از خرابی ایمان که می برد

محراب ابروی تو حضور نماز من

زاهد چو از نماز تو کاری نمی رود

هم مستی شبانه و راز و نیاز من[۲۰]

دل بستگی حافظ به دعا و نیایش

نیایش با پروردگار هستی، نیاز روحی هر انسانی است. با قطع شدن این حلقه ارتباط، روح
انسان نیز افسرده و پژمرده می شود. سفارش به دعا و نیایش با آفریدگار، از دیگر
ویژگی های برجسته اشعار حافظ است. همانند:

حافظ وصال می طلبد از رهِ دعا

یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن[۲۱]

***

حافظا! در کنج فقر و خلوت شب های تار

تا بوَد وردت دعا و درس قرآن غم مخور[۲۲]

***

حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس

در بند آن مباش که نشنید یا شنید[۲۳]

***

می کند حافظ دعایی بشنو، آمینی بگو

روزی ما باد لعل شکر افشان شما[۲۴]

***

حافظا! سجده به ابروی چو محرابش بر

که دعایی ز سر صدق جز آنجا نکنی[۲۵]

***

به خدا که جرعه ای ده تو به حافظ سحرخیز

که دعای صبحگاهی اثری کند شما را[۲۶]

***

ز بخت خفته ملولم، بوَد که بیماری

به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند[۲۷]

***

ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم

غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم

***

دلِ بیمار شد از دست رفیقان مددی

تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم[۲۸]

به جز از کِشته ندروی (بازتاب اعمال در سخنان حافظ)

انسان، چه در این دنیا و چه در جهان دیگر در گرو عملکرد خویش است. ازاین رو، باید
مراقب رفتار خود باشد. حافظ در این باره این گونه هشدار می دهد:

دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر

<

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.