پاورپوینت کامل تلخیص و بازنویسی حکایت های کهن فارسی ۲۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تلخیص و بازنویسی حکایت های کهن فارسی ۲۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تلخیص و بازنویسی حکایت های کهن فارسی ۲۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تلخیص و بازنویسی حکایت های کهن فارسی ۲۱ اسلاید در PowerPoint :
>
۵۷
اشاره
حکایت هایی که در این بخش نقل می شود، تلخیص و بازنویسی شده حکایت هایی از کتاب فرج
بعد از شدت نوشته محسن بن علی تنوخی است که حسین بن اسعد دهستانی آن را ترجمه کرده
است. این حکایت ها که مضامینی اخلاقی دارند، از باب هفتم این کتاب استخراج شده است.
علم یا ثروت
پدید آورنده: محسن بن علی تنوخی؛ مترجم: حسن بن اسعد دهستانی
قالب: حکایت یا روایت
نوع: مستند/ اخلاقی
سبک: نثر فنی
محور اثر: شخصیت / عمل
زاویه دید: سوم شخص (دانای محدود)
زمان روایت اثر: گذشته
تأثیر: ملودراماتیک[۱]
«اصمعی شاعر گوید: من در ابتدای تعلم در بصره، بسیار تنگ دست بودم.
بر سر کوچه، بقالی بود که چون بامداد از او می گذشتم، می پرسید که: کجا می روی؟
می گفتم: نزد فلان محدث… و چون شبانگاه بازمی آمدم، می گفت: «از کجا می آیی؟» من
هم پاسخ می دادم: از نزد فلان ادیب. و چون این بگفتم، در جواب می گفت که: «عمر بر
باد مده و برای خود پیشه ای طلب کن که نفع آن به تو عاید شود» و به سخره ادامه
می داد: « هر کتاب که داری به من ده تا در کوزه ای پر آب خمیر سازم و نان بپزم!» و
هر نوبت که مرا بدید همین سخن بگفت و همین نصیحت بکرد. من که از ملامت کردن او
دلتنگ شدم، شب هنگام به طلب علم می رفتم تا آن سرزنش ها نشنوم.
یک روز که از نهایت درویشی، در خانه، متفکر نشسته بودم، خادم امیر بصره بیامد و چون
این حال پریشان را بدید مرا به نزد امیر ببرد. چون امیر بصره مرا بدید، گفت: «تو را
به عنوان ادیب پسر خلیفه اختیار کردم. آماده شو و به بغداد برو». من به خانه آمدم و
از کتب هر چه بدان احتیاج داشتم برگرفتم و به بغداد رفتم.
پس از مدتی که نشانه های رشد در پسر خلیفه ظاهر شد و در انواع علوم استاد گشت،
خلیفه مرا بخواند و گفت: «یا عبدالملک! هر حاجت که داری بگو تا اجابت کنم». گفتم:
اگر خلیفه اجازه فرماید بهر تفرجی به بصره روم و چند روزی آنجا باشم.
پس از رسیدن به بصره دیدم سرایی پادشاهانه برای من بنا کرده و ضیاع[۲] بسیار خریده
بودند به طوری که نعمت و ثروت من در میان آن شهر مشهور گشته بود. روزی بقال به نزد
من آمد و با احترام فراوان گفت: «یا عبدالملک چگونه ای تو؟» در جوابش گفتم: نصیحت
تو قبول کردم و هر کتاب که داشتم خمیر کردم و از خمیر آن کتاب ها این همه نان برای
من پخته شده است!»[۳]
درهمی برای صلح
پدید آورنده: محسن بن علی تنوخی
قالب: حکایت یا روایت
نوع: عامیانه/ اخلاقی
موضوع: ثواب/ ایمان/ سخاوت/ فقر
سبک: نثر فنی
محور اثر: عمل
زاویه دید: سوم شخص (دانای کل)
زمان روایت اثر: گذشته
تأثیر: ملودراماتیک
«روزی درویشی، ریسمانی را که عیالش بافته بود، به راسته بازار برد و آن را به یک
درم بفروخت تا با آن قوتی تهیه کند. در میانه راه دو شخص را دید که برای یک درم به
خصومت پرداخته اند. درویش با خود بگفت: «من یک درم دارم، بهتر است آن را به ایشان
دهم و آن دو را از این خصومت بازدارم».
بنابراین، دست تهی به خانه آمد و شرح حال با عیال باز گفت. عیال نیز قماشه ای[۴]
کهنه به وی داد و بگفت: »آن را بفروش و برای قوت امروز چیزی بخر.» درویش در میانه
راه به مردی بگذشت که یک ماهی داشت و در طلب مشتری بر پای مانده بود و نزدیک
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 