پاورپوینت کامل گفتارها و گفتگوها ۲۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گفتارها و گفتگوها ۲۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گفتارها و گفتگوها ۲۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل گفتارها و گفتگوها ۲۶ اسلاید در PowerPoint :

>

۵۰

جواز گناه

«از حسین بن علی ـ رضی الله عنه[۱۲]ـ پرسیدند که هیچ رخصتی هست در گناه؟

گفت: اگر پنج چیز بتوانید کردن، گناه کنید. اول چون گناه خواهید کردن، روزیِ وی
مخورید. دوم گناه جایی کنید که شما را نبیند. سیم چون ملک الموت بر نزدیک شما آید،
جان مدهید. چهارم چون روز قیامت نامه به دست گیرید، برمخوانید. پنجم اگر به شما به
عدل کار کنند، کار خود به رشوت راست کنید».[۱۳]

روزیِ روز به روز

«و پرسیدند از جعفر صادق ـ رضی الله عنه ـ که چه حکمت است در آنکه خدای عزوجل روزی
بندگان جمله به ایشان نداد؟

گفت از بهر پنج چیز:

اول آنکه اگر جمله بدادی، جای نداشتندی و تباه شدی [و] بی روزی بماندندی.

دوم اگر جمله بدادی، چون آدمی حریص است، بر یکدیگر تعدی کردندی.

سیم اگر جمله بدادی، از خدای عز و جل بی نیاز شدندی و خدای تعالی دوست دارد نیاز
بندگان خود بدو.

چهارم اگر جمله بدادی، بدانستندی که عمر ایشان چندست و خدای تعالی خواست که این
پوشیده باشد.

پنجم اگر جمله بدادی، زندگانی ناخوش شدی چون بدانستندی که اجل نزدیک آمد؛ زیرا که
زندگانی و روزی برابرند».[۱۴]

سرانجام خود پسندی

«حکایت کردند که خدای عزوجل وحی کرد به موسی (ع) که بفرمای قومت را تا از ایشان
بیرون آید پرهیزکارترین ایشان. هفتاد مرد بیرون آمدند. پس، از ایشان هفت مرد بیرون
آمدند. پس سه بیرون آمدند. خدای عزوجل وحی کرد به موسی (ع) که ای موسی این سه تن
دشمن ترین خلق منند به من! زیرا که ایشان تَن خود بهترین خلق شمردند».[۱۵]

عاقبت به خیری

«سَری سقطی گفت: بیست سال خلق را به خدا خواندم, اندر دامم نیفتاد مگر یک تن . روز
آدینه اندر بغداد مجلس داشتم. گفتم:«عجب و شگفت دارم که ضعیفی اندر قوی عاصی شود.»
دیگر روز نماز بامداد بگزاردم. جوانی می آمد سوار و با وی غلامی . فرود آمد و
بنشست و گفت: از آن سخن که دی از تو شنیدم، مراد چه بود؟

گفتم: هیچ ضعیف نیست ضعیف تر از فرزند آدم و هیچ قوی نیست قوی تر از خدای عزوجل.
این فرزند آدم همی عاصی شود در خدای خویش. این جوان بگریست.

پس گفت: یا سری! خدای تو بپذیرد غرقه شده ای را؟

گفتم: نرهاند غرقه شدگان را مگر خدای عزوجل.

گفت: ای سری! خصمان بسیار دارم، چه کنم؟

گفتم: چون توبه کنی، خدای عزوجل خصمان را خشنود کند؛ که به ما رسید از پیغامبر که
فرمود که چون روز قیامت باشد و خصمان گرد آیند بر دوست خدای, به هر یکی فرشته ای
فرستد و فرماید مترسان دوست مرا. آن مرد بگریست.

پس گفت: مرا راهنمایی به خدا بنمای.

گفتم: اگر راه میانگی همی خواهی، بر تو باد به روزه و نماز و دست باز داشتن [از]
گناه, و اگر راه دوستان خواهی، ببُر از علایق و خلایق، و پیوند به خدمت خالق.
برخاست و دیگر روز باز آمد پیاده و اثر توبه بر او پدید آمده و گفت: یا سَری، والله
که نروم از این راه. پس یک چندی برآمد؛ آن جوان بمرد. به خوابش دیدم.

گفتم: خدا با تو چه کرد؟

گفت: مرا به بهشت آورد و از هیچ گناهم نپرسید».[۱۶]

بهترین مرد

«روایت کردند که خدای تعالی وحی کرد به موسی (ع) که از بندگان من کس است که دوستی
من از دل او بیرون نشود، اگر او را پاره پاره کنند.

گفتا: یا رب! از این گونه، در این روزگار کس هست چُنین؟

گفت: هست اندر فلان شهر.

موسی بیامد. مردی را دید انگشتانش افتاده و خوره در رویش آمده و زرداب همی می رفت
ازو و می گفت [با خدای عزوجل]: هر چه خواهی بکن با من [اما] زبانم بگذار تا تو را
بدان یاد همی کنم… .

موسی گفت: ای مرد مبتلا![۱۷]

[آن مرد جواب داد]: من درستم[۱۸] تا همی خدای را شناسم.

[موسی] گفت: موسی را شناسی؟

گفت: از خدای عزوجل خواسته ام تا وی را به من نماید.

گفتا: من موسی ام.

گفت: مرحبا ای کلیم الله!

موسی گفت: حاجتی هست در دنیا [تو را]؟

گفت: سه روز است که شربتی آب نچشیده ام.

تا موسی آب آورد، مرد بمرده بود.

موسی گفت: بار خدایا! بنده ای از بندگان تو، تو را چنین دوست داشت و شکر کرد, او را
بمیراندی بی شربتی آب؟

جواب آمد: ای موسی؛ من او را تمام کردم منزلت ابراران، بدین شربتی که ازو
بازداشتم. پس موسی او را بشست و در گور نهاد»

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.