پاورپوینت کامل در محضر استاد;اندرز های استاد پیر به دانشجویی جوان ۹۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل در محضر استاد;اندرز های استاد پیر به دانشجویی جوان ۹۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در محضر استاد;اندرز های استاد پیر به دانشجویی جوان ۹۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل در محضر استاد;اندرز های استاد پیر به دانشجویی جوان ۹۸ اسلاید در PowerPoint :

>

۳۳

اشاره

بدان که یکی از شاگردان خواجه امام حجت الاسلام محمد غزالی بعد از آنکه در خدمت وی
سال ها علم خوانده بود، و از هر علمی بهره تمام حاصل کرده، روزی با خویش اندیشه
کرد که من سال ها رنج بردم و علم بسیار از هر نوعی حاصل کردم و تا کنون ندانم که از
این علم ها کدام نافع خواهد بود و دستگیر من خواهد گشت و در گور، مونس من باشد و
چراغ گور من خواهد گردید و کدام نافع من نخواهد بود تا ترک کنم و از آن دور باشم که
پیغامبر از آن علم به پناه خدای تعالی رفته است و می گوید: «پناه می برم به تو از
شر علمی که نافع نیست.» پس چند روز در این اندیشه بود. به عاقبت، این اِشکال به
خدمت خواجه امام حجت الاسلام نوشت با چند مسئله دیگر و التماس نصیحتی نیز بکرد و
دعایی استدعا نمود که پیوسته خواند و گفت: اگر چه مولانا در پاسخ به این پرسش ها
کتاب های بسیار نوشته چون احیا و کیمیا و جواهرالقرآن و منهاج السنه و دیگر
رساله ها، اما این ضعیف چیزی می خواهد که یک تا کاغذ باشد تا پیوسته مطالعه کند و
به عمل آورد. پس حجت الاسلام در پاسخ او این فصل نوشت:

اندرزهای مقدماتی

بسم الله الرحمن الرحیم

رَبِّ زِدنی عِلماً نافِعاً

بدان ای فرزند عزیز و ای دوست مخلص، که منشور نصیحت ها از حضرت محمد(ص) بود و هر
نصیحتی که نه از حضرت وی نویسند و فرمایند، فایده بیش از پیش ندهد و بسی نصیحت ها و
نامه ها که از آن حضرت به عالمیان نوشته اند و فرموده اند, اگر از آن نصیحت ها چیزی
به تو رسیده است، تو را به نصیحت من چه حاجت است و اگر از آن نصیحت ها چیزی به تو
نرسیده است، پس با من بگوی که تحصیل چند ساله تو خود چیست؟

قدر عمر را دانستن

ای فرزند! از نصیحت ها که آن حضرت به عالمیان فرموده اند، یکی این ا ست که «نشانه
روی گردانی خداوند از بنده آن است که بنده به چیزی که او را سودمند نیست، مشغول شود
و بی گمان، انسانی که ساعتی از عمرش را در راهی غیر از عبادت پروردگار سپری سازد,
شایسته است که بر آن عمر، حسرت فراوان خورد و کسی که عمرش از چهل تجاوز کند و خیر
او بر شر ّش نچربد، پس باید آماده رفتن به دوزخ باشد.» جهان را این نصیحت و موعظت
کفایت است.

آمیختن علم با عمل

ای فرزند! نصیحت کردن آسان است. دشواری در قبول کردن است؛ زیرا که طعم نصیحت در کام
هواپرستان تلخ است، علی الخصوص بر کسی که به طلب علوم رسمی و فضل و هنر دنیوی
مشغول است؛ زیرا که طالب علم پندارد که علم مجرد[۱۴]، وسیلت وی خواهد بود و نجات و
خلاص و رستگاری در تحصیل علم است و بس، و از عمل خود مستغنی است و او را به عمل
حاجت نیست و این خود، اعتقادی بد است و مذهب فلاسفه است. آخر این قدر نداند که چون
علم حاصل کند و بدان عمل نکند، حجت بر وی مؤکدتر گردد.

آمیختن علم با معنویت

ای فرزند! ازاعمال، غافل و از احوال، تهی و از معانی، خالی مباش و تو به یقین بدان
که علم مجرد, دستگیری نکند و تو را این به مثالی معلوم گردد: اگر کسی در بیابانی
می رود و ده شمشیر هندی در پشت دارد و همچنین دیگر سلاح های نیکو و مع هذا از اهل
سلاح و مرد جنگ نباشد و ناگاه شیری به وی در آید چه گویی؛ این همه سلاح های وی،
بی آنکه به کار بندد, شرّ آن شیر از وی دفع کند یا نه؟ تو نیک دانی که نکند.
همچنین، بعینه می دان که اگر کسی صد هزار مسئله علمی را بخواند و بداند و یکی به
عمل نیاورد او را ز آن دانش هیچ فایده نخواهد بود. مثالی دیگر: اگر کسی رنجور باشد
و رنج و بیماری وی مثلاً از حرارت باشد و صفرا بر وی غلبه کرده بود و داند که علاج
این بیماری کشکاب و سکنجبین است و نخورد، آن دانش وی دفع بیماری وی کند یا نه؟ و تو
نیک دانی که قطعاً نکند. بیت:

گر می دو هزار رطل[۱۵] بر پیمایی

تا مِیْ نخوری نباشدت شیدایی

اگر صد سال علم خوانی و هزار بار کتاب بر هم نهی، پس بدان عمل نکنی و خود را به
اعمال صالحه، شایسته رحمت خدای تعالی نکنی، رحمت خدای عزوجل در تو نرسد, از قرآن
بشنو: «و اَن ّ لَیسَ لِلانسان ِالّاماسَعی».[۱۶]

سخت کوشی در تحصیل علم

ای فرزند! یقین دان که تا کار نکنی مزد نیابی.

«یکی در بنی اسرائیل سال های بسیار عبادت می کرد. باری تعالی می خواست که خلوص او
را به ملایک نشان دهد, مَلَکی به وی فرستاد که آن عابد را بگوی که تا کی این همه
مجاهده کشی و ریاضت بَری که شایسته نیستی. آن مَلَک بیامد و آن پیغام بگزارد, عابد
جواب داد که مرا از بهر بندگی آفریده اند, مرا با بندگی کار است، خداوندی او داند.
آن فرشته بازِ حضرت رفت و گفت: «الهی عالِم السِرِّی و دانایی که آن عابد چه گفت».
از حضرت خطاب آمد: «چون او از بندگی بر نمی گردد، ما با کریمی هم از او برنگردیم.
ای فرشتگان من! گواه باشید، به راستی که او را آمرزیدم».

ای فرزند! بشنو که مرتضی علی رضی الله عنه می گوید: «هر آن کس که فکر کند بدون سعی
و کوشش به کام دل می رسد، در آرزوی رسیدن به آن می ماند و آن که بداند با کوشش به
مقصود می رسد، مستغنی خواهد گردید.» بزرگی دیگر می گوید: «حقیقت، فریفته نشدن به
اعمال است نه ترک خود عمل».

داشتن نیت درست در کسب علم

ای فرزند! بسی شب ها که زنده داشته به تکرار علم و مطالعه آن و بسی خواب های خوش که
بر خود حرام کرده ای, ندانم که باعث تو بر آن چه بوده است؟ اگر غرض تو از آن، دنیا
بود و کسب مال آن و به دست آوردن مقام و فخرفروشی بر نزدیکان و هم ردیفان خود، پس
وای بر تو که سخت در خسرانی و اگر غرض تو احیای شریعت و دین محمدی بود و تهذیب
اخلاق و کسر نفس,[۱۷] پس مبارک باد بر تو و خوش بختی قرین تو باد.

پرداختن به علم مفید

ای فرزند! علم بی عمل دیوانگی است و عمل بی علم بیگانگی, علمی که امروز تو را از
معاصی باز ندارد و در طاعت ندارد؛ فردا تو را از آتش دوزخ هم باز ندارد. اگر امروز
عمل نکنی و تدارک[۱۸] روزگار گذشته نکنی، فردا به قیامت گویی: «خدایا ما را به دنیا
بازگردان تا در آنجا عمل صالح انجام دهیم.» پس با تو گویند: ای احمق! تو خود از
آنجا می آیی.

ای فرزند! خلاصه نصیحت ها آن است که بدانی که طاعت و عبادت کدام است و چیست. بدان
که طاعت و عبادت، متابعت شارع[۱۹] است صلوات الله علیه، هم در اوامر و هم در نواهی،
هم به قول و هم به فعل؛ یعنی آنچه کنی و آنچه نکنی و آنچه گویی و آنچه نگویی، باید
که همه به فرمان باشد و اگر نه به فرمان کنی، آن نه عبادت باشد که عصیان بود، اگر
چه خود نماز و روزه باشد. نبینی که اگر کسی هر دو عید به روزه باشد، عاصی باشد، با
آنکه روزه صورت عبادت دارد. اما چون نه به فرمان می دارد، عاصی می گردد و همچنین،
اگر کسی در جامه [۲۰] یا موضعی[۲۱] مغصوب[۲۲] نماز کند، مأثوم[۲۳] باشد و اگر چه
صورت عبادت دارد؛ زیرا که نه به فرمان می کند. پس معلوم شد که عبادت، فرمان بردن
است نه به مجرد نماز و روزه؛ زیرا که نماز و روزه آن گه عبادت می باشد که به فرمان
می کنند.

پس ای فرزند! باید که افعال و اقوال تو به فرمان باشد؛ یعنی موافق شریعت باشد؛
زیرا که علم و عمل خلق، بی فتوای[۲۴] مصطفی ـ صلی الله علیه و سلم ـ ضلالت است و
سبب دوری از خدای است.

ای فرزند! چند مسئله پرسیده ای که بعضی از آن، خود به گفت و نوشت راست نیاید،[۲۵]
اگر بدان رسی خود بدانی, «عشق آمدنی بود نه آموختنی» و اگر نرسی دانستن آن از
مستحیلات[۲۶] است؛ زیرا که آن, همه ذوقی است و هر چه ذوقی بود در گفت و نوشت نتوان
آورد، مثل شیرینی و ترشی و تلخی و شوری که تا شخص خود نچشد هرگز به گفت و نوشت
نتوان آورد و پیش از آنکه به مذاق او رسیده باشد، هرگز معلومش نگردد.

اندرزهایی برای سیر و سلوک

ای فرزند! سؤال های تو بعضی همچنین است، اما آنچه به گفت و نوشت راست آید در کتب
احیا[۲۷] و کیمیا[۲۸] و دیگر تصانیف به شرح گفته ام. از آنجاها طلب می کن و در
اینجا نیز هم اشارتی کرده شود:

واجبات سیر و سلوک

پرسیده ای که بر سالک راه خدای تعالی چه واجب ا ست؟

۱. بدان که اولین چیزی که بر وی واجب است، آن اعتقادی پاک است، چنان که در آن هیچ
بدعت نبود؛

۲. دوم توبتی نصوح که پس از آن باز سر زلت نرود؛

۳. سیم خصم را خشنود کردن، چنان که هیچ آفریده را بر وی حقی نماند؛

۴. چهارم از علم شریعت چندان حاصل کردن که امر خدای تعالی بدان بگزارد و از علم
شریعت بیش از این بر وی واجب نیست که تحصیل کند و از علم های دیگر چندان که داند که
خلاص و نجات وی در آن است، نه چندان که به کار وی نیاید و این سخن، تو را به یک
حکایت معلوم گردد.

«در حکایات مشایخ آورده اند که شبلی گفت که من چهارصد استاد را خدمت کردم و بر این
استادان چهار هزار حدیث خوانده ام و از این چهار هزار حدیث یک حدیث اختیار کردم و
به عمل می آورم و باقی فروگذاشته ام ؛ زیرا که چون در این یک حدیث تأمل کردم خلاص و
نجات خود در این دیدم و نیز علم اولین و آخرین در این حدیث درج دیدم و حدیث این است
که مصطفی (ص) به یکی از صحابه می فرماید: «برای دنیایت به اندازه اقامتت در آن کار
کن و از بهر آخرتت به اندازه بقا و پایندگی در آن تلاش و کوشش کن و برای خدا به
اندازه نیازت به او عمل کن و برای آتش به اندازه ای گناه کن که صبر و شکیبایی بر آن
داشته باشی».

۵. پنجم پیری باید که او را راهنمایی کند و تربیت کند و اخلاق بد از وی بستاند و به
دراندازد و اخلاق نیکو به جای آن نهد و معنی تربیت این است همچون برزگری که غله را
تربیت کند،[۲۹] هر گیاهی که با غله بر آمده باشد از میان غله بکند و به دراندازد و
همچنین سنگی و کلوخی که در میان کشتزار باشد بیرون اندازد و از بیرون آب بدان آورد
تا غله پرورده و نیکو بر آید و البته پیر آن است که نایبیِ رسول خدای را شاید که
عالِم باشد، اما نه هر عالمی، پیری را بشاید، بلکه اهلیت این کار کسی را باشد که
او را نشانی چند باشد و ما به طریق اجمال از آن نشانی ها بعضی بگوییم تا هر
سرگشته ای این دعوی نتواند کرد.

گوییم هر آن کسی که از حب دنیا و حب جاه و اسباب، اعراض کرده باشد و متابعت شخصی
بصیر پیدا کرده باشد و به فرمان وی از هر نوعی ریاضت کشیده باشد، از کم خوردگی و کم
گفتن و کم خفتن و نماز بسیار گزاردن و روزه بسیار داشتن و صدقه بسیار دادن و در
تبعیت وی، محاسن الاخلاق سیرت وی گشته باشد از صبر و شکر و توکل و یقین و سخاوت و
قناعت و امانت و طمأنینت و بذل مال و حلم و تواضع و دانستگی و صدق و حیا و وقار و
سکون و امثال اینها و نوری از نور پیغامبر اقتباس کرده بود و اخلاق ناپسند در آن
نور معدوم گشته باشد از کبر و بخل و حسد و کینه و حرص و امل[۳۰] در زن و طیش[۳۱] و
سرسبکی و امثال اینها بری باشد و از علم دیگران مستغنی گشته، چنان که به علم کسی
محتاج نباشد، الّا به علم پیغامبر و آنان که نایبیِ رسول خدا را شایند.

۶. و ششم آنکه او را ناگزیر باشد از سیاست[۳۲] نفس و این آن گاه او را میسر گردد که
از جلیس السوء[۳۳] احتراز کند[۳۴] تا تصرف شیاطین الانس و الجن از ولایت دل او
کوتاه شود و لوث[۳۵] شیطنت از وی برخیزد.

۷. هفتم آنکه در همه حال، درویشی بر توانگری اختیار کند. این جمله، آن است که بر
سالکِ راه خدای تعالی واجب ا ست.

مکمل های سیر و سلوک

دیگر پرسیده ای که بندگی چیست. بدان که بندگی سه چیز است: یکی نگاه داشتن فرمان
شرع، دوم رضا به قضا و قدر و قسمت خدای تعالی، سیم اختیار و خواست خود را بگذاشتن و
به اختیار و خواست خدای تعالی بودن و به فرمان او خشنود شدن.

دیگر پرسیده ای که توکل چیست. بدان که توکل آن ا ست که خدا را استوار داری به
وعده ای که کرده است؛ یعنی اعتقاد داری که هر چه قسمت تو کرده است به تو رسد و اگر
هر که در جهان به دفع آن مشغول شوند بازنتوانند گرفت و هر چه قسمت تو نکرده است، به
جهد تو و به کوشش همه خلق جهان به تو نرسد.

دیگر پرسیده ای که اخلاص چیست. بدان که اخلاص آن است که کاری که کنی همه خدای را
باشد و در آن کار که کنی اندرون دلت مایل به خلق نباشد و دلت به ستایش خلق نگراید و
از نکوهش خلق پژمرده نباشد. و بدان که ریا از بزرگداشت خلق متولد می شود و علاج ریا
آن است که خلق را مُسَخَّر قدرت بینی و ایشان را چون جمادات انگاری و چنان دانی که
همچنان که جمادات را قدرتی و ارادتی نیست و راحتی و رنجی به تو نتوانند رسانید،
جمله خلق را همچنین دانی تا از ریا خلاص یابی؛ زیرا که تا تو خلق را قادر و مرید
بدانی ریا از تو برنخیزد.

ریزه کاری های سیر و سلوک

ای فرزند! تو آنچه می دانی به عمل می آور تا آنچه ندانی بر تو مکشوف گردد.

ای فرزند! به خدا به خدا که اگر روش کنی[۳۶] عجایب بینی, و در هر منزلی جان کَنْ که
بی جان کندن به جایی نرسی و کاری برنیاید.

ای فرزند! سخن کوتاه کنم و تو را نصیحت کنم به هشت چیز: چهار ناکردنی و چهار کردنی
تا علم تو در قیامت خصم تو نباشد و بر تو حجت نگردد.

الف) اما ناکردنی]ها[: ۱. اول بباید که تا توانی مناظره نکنی و با هر کس در
مسئله ای که رَوَد[۳۷] حجت نگیری[۳۸] که آفات آن بسیار است و اِثْم[۳۹] آن از نفع
آن بیشتر است؛ زیرا که منبع همه اخلاق ذمیمه[۴۰] است چون ریا و حسد و کبر و حقد و
عداوت و مباهات و غیر آنها. پس اگر مسئله ای درافتد میان تو و میان دیگری، یا میان
تو و قومی و مراد تو آن باشد که آنچه حق است آشکار گردد، بدین نیت روا باشد که در
آن مسئله بحثی رود و صدق این نیت را دو نشان باشد: یکی اینکه فرق نکنی میان آنکه حق
بر زبان تو مکشوف گردد یا بر زبان دیگری و دوم آنکه بحث کردن در این مسئله، در خلوت
دوست تر داری که در ملاء،[۴۱] اما اگر با کسی مسئله ای گویی و تو دانی که حق بر
جانب تو است و او ستیز ورزد و از غایت جهالت فرود نیاید زینهار با وی حجت نگیری و
سخن فرو گذاری و اگر نه, به وحشت انجامد و هیچ فایده حاصل نگردد.

سؤال: اگر کسی گوید که حق را چگونه فرود توان گذاشت، جواب گوییم که سؤال کردن از
چیزهای مشکل، عرضه کردن علت و بیماری دل است بر طبیب دل و جواب دادن، سعی کردنِ این
طبیب است در شفاء این بیمار و یقین دان که جاهلان بیمارانند و علما طبیبانند و
عالِمِ ناقص، طبیبی را نشاید و عالِمِ کامل، هر بیماری را طبیبی نکند، بلکه بیماری
را طبیبی کند که در وی امید بهی[۴۲] شناسد، اما جایی که علت مزمن باشد و بیمار
بی عقل ماند، چنان که در وی امید بهی نبیند، پس استادیِ طبیب در آن باشد که گوید
این بیمار علاج نپذیرد و بِهْ نشود و به مداوای وی مشغول گشتن، روزگارِ خود ضایع
کردن بود.

اکنون بدان که بیماران که در جهالت گرفتارند چهارند. از این چهار, یک علاج پذیرد و
سه نوع دیگر علاج پذیر نیست. بیمار اول از آن سه که علاج نپذیرد، کسی بُوَد که سؤال
و اعتراض وی از حسد باشد و حسد بیماری ای مزمن است و علاج پذیر نیست و یقین بدان که
هر جواب که او را خواهی گفت چندان که زیباتر و نیکوتر گویی و روشن تر، خشم او
زیادت تر گردد و تو را منکرتر شود و تو را دشمن تر دارد و آتش حسد وی افروخته تر
گردد. پس طریق آن ا ست که خود را به جواب وی مشغول نگردانی و چه نیکو گفته اند:

حاسد که همیشه خوار و ناکس باشد

چندان که همی پیش رود پس باشد

زنهار مکافات حسد

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.