پاورپوینت کامل تاسوعای حسینی;بخش کوتاه از یک تعزیه؛ ستیز جوان مردی با ناجوان مردی ۳۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تاسوعای حسینی;بخش کوتاه از یک تعزیه؛ ستیز جوان مردی با ناجوان مردی ۳۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تاسوعای حسینی;بخش کوتاه از یک تعزیه؛ ستیز جوان مردی با ناجوان مردی ۳۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تاسوعای حسینی;بخش کوتاه از یک تعزیه؛ ستیز جوان مردی با ناجوان مردی ۳۴ اسلاید در PowerPoint :

>

۴۱

۱۷ دی ۱۳۸۷

۹ محرم ۱۴۳۰

۶ JANUARY 2009

اشاره

تعزیه، مجموعه ای از نمایش های مذهبی است که مصیبت های خاندان پیامبر اسلام به ویژه
شهادت امام حسین(ع) و پیروانش به وسیله سپاهیان یزید در محرم ۶۱ هـ . ق را به
تصویر می کشد.

آمیختگی نوحه خوانی، روضه خوانی، شبیه سازی و روایت های مذهبی، بنیان تعزیه را
تشکیل می دهد. پیشینه و آغاز نخستین شبیه خوانی و عزاداری حسینی را در دوره آل بویه
(۳۲۰ هـ .ق) و بیشتر در شهر بغداد می دانند که بعدها در دوره صفویان (۹۰۷ هـ .ق)
پررنگ تر می شود و در دوره ناصرالدین شاه قاجار ( ۱۲۷۴ـ ۱۳۱۳ هـ .ق) به اوج خود
می رسد.[۱] یکی از تعزیه های متداول و مورد توجه که شکل حماسی بارزی داشته است،
تعزیه شهادت حضرت عباس(ع) است که معمولاً در روز تاسوعای حسینی به اجرا در
می آورید. در این مقال، بخشی از یک تعزیه که به مناسبت روز تاسوعای حسینی و روز
جوان مردی است، آورده شده است. این نمایش رَجزی است میان شمر ناجوان مرد و عباس
جوان مرد.

شمرـ ای صیت[۲] تو پر شده ز ماهی تا ماه

سردار سپاه شاه اسلام پناه

کم بنده تو منم بوَد نامم شمر

شیر صف آن قوم و سگ این درگاه

عباس ـ ای چشم ْ سفیدِ کافرِ روی ْ سیاه

در خیمه چرا تو آمدستی بی گاه؟

شیطان به کجا و آدم و باغ بهشت

لا حول و لا قوّه الّا بالله

شمرـ ای شاه نثار تو سر و جان دارم

زین سان که به خِنْگ[۳] عزم جولان دارم

بر سروری سپاه فرمان دهمت

بهر تو من از یزید فرمان دارم

عباس ـ ای شمر به تن تا که سر و جان دارم

از بهر نثار ره جانان دارم

بدنام مکن نزد نکونامانم

من همدلی و عزت و ایمان دارم

شمرـ از چه دور انداختی فرمان شاه شام را

از چه از کف داده ای تو ارزش ایام را

کن تو بیعت با یزید و روی گردان از حسین

تا به تو بخشد حکومت بر عراق و شام را

عباس ـ از سر خود کن تو ظالم، دور فکر خام را

چون که ای نادان ندانی فرق ننگ و نام را

چشم پوشد باب من از من بدان ای روسیاه

بی برادر من نخواهم گردش ایام را

شمرـ ای علی صولت مگر نشنیدی این تفصیل را

پشه چون پُر شد، ز پا اندازد آخر فیل را

گو به من موسی مگر پیغمبر برحق نبود؟

پس چرا جاری نکرد بر قصر فرعون، نیل را؟

یوسف از اخوان خود کم رنج و زحمت ها کشید؟

یا نکُشته از جفا قابیل دون، هابیل را؟

عباس ـ کم کن ای ظالم، در این دم با من این تفصیل را

موم اندر دست ما بنمود حق زنجیر را

یوسف از اخوان خود دانی که محنت ها کشید

هم شنیدی شرح قحط و گندم و آن کیل را

حب دنیا بود اگر هابیل را قابیل کشت

یا که در قرآن نخواندی سوره تنزیل را

شمرـ ای تو عیسی جاه موسی قرب هارون منزله

ای که در مولود با بت بود مریم قابله

یادگاری تو ز دست کردگاری، آفرین

روبهان را کی ستیز آید به شیران یله

گر خدا ناکرده گردی کشته در این سرزمین

چون کنم ام البنین از من نماید گر گله

عباس ـ ای سیه کردار و شیطان قرب و دوزخ منزله

گفت وگو کم کن که اینک گشته ام کم حوصله

وصف بابم را مگر نشنیده ای در روزگار

روبهان را کی ستیز آید به شیران یله

عقل و هوشت رفته از سر مهر این دنیای پست

دین و ایمان خود از کف داده ای بهر صله

شمرـ ای علمدارِ حسین، ای خلفِ پادشه بدر و

حنین، ای که نداری سرِ یاری، بنشین در بر من

سرور من تا که ز غم خواری و یاری بکُنم عرض

کلام و سخنی را که بود فرض به من لیک نرنجی

ز سخن گفتن من زانکه مرا غیر محبت نبود با تو

و زحمت نبود با تو که این عجز و تضرّع که به

درگاه تو با ناله و با آه کنم، ترسم از آن است که از

دست رود وقت و قد سروِ تو از پای فتد از ستم

دشمن غدّار، و این فرقه اشرار شهیدت بکند،

مادرت از غصه کند زاری و خواهر بخراشد ز

غمت روی و کَند دختر تو گیسوی چون مشک

ختا را.

ای علمدارِ حسین، ای پسر شیر خدا، از تو تمنّا

کنم اکنون که بیا جانب ما تا که یزید از تو شود

راضی و خشنود، دهد زود زر و مال، دهد دولت و

اقبال، شوی بر سرِ ما، بر همه لشکر ما سرور و

سالار، شوی یار وفادار، تو ای شیر جگردار، سر

از بیعتِ فرزند معاویه گر امروز بپیچی، نبری

سود، زیان بینی و آزارِ زمان بینی و آن گاه ز بیداد

شود کشته علی اکبر ناشاد، دگر قاسم داماد،

دگر جعفر و عبدالله و هم عون، علی اصغر

بی شیر، زن و مرد، جوان، پیر، گرفتار و اسیر غم

و بیداد بگردند، تو هم بی سر و بی دست بیفتی به

دل خاک، شود جسم تو صد چاک، همه خیمه و

خرگاه به ناگاه به تاراج رود، سر رود و تاج رود،

لشکر فرزند معاویه بگیرد همه جا را.

ای علمدار حسین، ای که توئی سرورِ من،

نور دو عین ترِ من، نیک ببین لشکرِ من آمده از

سوی یزید بن معاویه و فرزند زیاد از طرف

کوفه و شامات، همه لشکر جرار،

کمان دار و زره دار، مهیای زدن، کشتن و پیکار؛

همه در پی کشتار به جنگند، به دریا چو نهنگ و

همه در کوه پلنگ و همه چالاک و زرنگند، به ابرو

زده چین و همگی داده به دل کین، همه لامذهب

و بی دین، همه از نسلِ شیاطین لعین، دامن

همت به کمر بر زده و نیزه و خنجر زده، آماده به

صحرا که ببرّند سرِ زاده زهرا، پسر شیر خدا را.

مختصر آنچه که بایست به تو گفتم و دُرّ

سفتم و دیگر نَبُود هیچ خطابی، نه سؤالی نه

جوابی، نه حسابی نه کتابی، نه دگر بیم و عتابی،

ولی آیی تو اگر در بر ما، ما همه گردیم غلام تو و

گوییم سلام تو و آن گاه به نام تو نوازیم همه طبل

و تو سالار شوی، سرور و سردار شوی، یار

شوی گر بکنی یاوری لشکر ما را.

عباس: ای ستمکاره ننگین و دغا، زاده ذی الجوشنِ

بی شرم و حیا، از چه کنی فخر بدان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.