پاورپوینت کامل در ظرافت پرخواران و طفیلیان ۱۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل در ظرافت پرخواران و طفیلیان ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در ظرافت پرخواران و طفیلیان ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل در ظرافت پرخواران و طفیلیان ۱۳ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۸۸

لطیفه طُفَیلی ای۱ به مجلسی درآمد، دید که جمعی به عسل خوردن مشغولند، چون چشمش بر عسل افتاد، حال بر او بگشت، خواست که گوید السّلام علیکم گفت عسَّلَیکم!

– بنانِ طفیلی گفت است کسی که کندُر و مُصطَکی۲ می جَود، معده می گوید: کیست که درِ خانه می کوبد و در نمی آید؟

– بنان طفیلی گفته است: نشانه حرص آن است در طعام خوردن، که یک لقمه در دهن گذاشته، می جود و در یک لقمه دیگر می آویزد و دو چشم در لقمه دیگر دوخته دارد.

– طفیلی ای را گفتند از اصحاب که را بیشتر دوست می داری؟ گفت: نگذاشت دوستی طعام جای برای هیچ کسی.

– بنان طفیلی را پرسیدند که غایت سُرور تو در کدام وقت است؟ گفت: نهایت سرور من وقتی است که ببینم جوانان و ارباب فتوّت و مروّت را که می جوشد دیگ های ایشان، و بسته نیست درهای خانه های ایشان، و تنگ شده نیست سینه های ایشان از دیدن مهمان و طفیلیان.

– طفیلی ای به حرصِ تمام طعام می خورد، و بر پنج انگشت لقمه در دهان می کرد. گفتند: چرا به پنج انگشت طعام می خوری؟ گفت: به جهت آنکه شش انگشت ندارم.

– روزی هارون الرّشید از قاضی ابویوسف پرسید که چه می گویی در لوزینه۳ و پالوده؟ گفت من قاضی ام، حکم بر غائب نکنم. هارون بفرمود تا هر دو طعام را حاضر کردند. قاضی لقمه ای از این و لقمه ای از آن می خورد و هیچ نمی گفت. هارون گفت: چرا حکم نمی کنی؟ گفت یا امیرالمؤمنین هرگز به این چالاکی دو خصم ندیده بودم، که به حضور من دعوی کرده باشند. هرگاه برای یک سِجِلّی۴ می بندم آن دیگر حجّتی پیش می آورد که فرو می مانم.

– میر کمندی مردی بَطین۵ و دعوت خواره بود، از ظُرَفای مشهور هرات و به پر خوردن شهرتی داشت، تا غایتی که او را به مرض گرسنگی نسبت می کردند. روزی از او پرسیدم که از بزرگان شعراء که را اعتقاد داری؟ و نظم کدام بزرگ را بیشتر یاد داری؟ گفت: مرا شعر هیچ کس چنان خوش نیامده و نمی آید که شعر مولانا جلال الدّین رومی. مدّت شصت سال است که غیر از مثنوی و غزل مولانا نخوانده ام و یاد نگرفته. گفتم چند هزار بیت از غزل و مثنوی مولانا یاد داری؟ گفت از تمامت دیوان مولانا یک بیت، و از تمامت مثنوی ن

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.