پاورپوینت کامل گوهر وحی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گوهر وحی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گوهر وحی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل گوهر وحی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

اسامی قرآن در قرآن و احادیث نبوی (۱)

ملاحسین واعظ کاشفی سبزواری

اسامی قرآن در قرآن

بدان که حق سبحانه وتعالی قرآن مجید را در مصحف عزیز به شصت و شش نام یاد فرموده، و دوازده نام دیگر [نیز] از احادیث حضرت نبوی صلی الله علیه و آله مستفاد شده؛ و کثرت اسماء دلیلی است برشرف مُسمّا، چه هر که کسی را دوست دارد و از غایت محبت خواهد که رتبه عزّت و درجه حرمت او بر خلق ظاهر شود، هر جا نامی شریف و لقبی منیف است وی را بر آن بخواند یا اگر صفات کمالیه او بسیار باشد، به اعتبار هر صفتی، اسمی لایق و لقبی موافق به جهت وی تعیین نماید.

۱- قرآن: خداوند فرمود: «بی گمان این قرآن به راهی هدایت می کند که آن راست تر است» (اسراء، ۹) قرآن و قرائت در لغت [به معنی] خواندن باشد. و قَرآن [به فتح کاف] به معنی کتابی است که به وقت حاجت و به مقدار حاجت فرو آمده. و قرآن، میهمانی خیرالاُمَمْ است به انواع کرامت و کرم؛ و گفته اند: قرآن، (کامل ترین و زیباترین) اسامی این کتاب است و به این اسمْ در ملکوت آسمان، در میان ملائکه کرام و در ممالک زمین نزد خواص و عوام اشتهار یافته، که در شصت و شش موضع این کتاب ذکر شده است.

۲- فرقان: خدای فرمود: «بابرکت است آن [خدایی] که فرو فرستاد فرقان را بر بنده خود» (فرقان، ۱) فارق جداکننده میان حق و باطل، و گفته اند به معنی نجات است و یافتن فرج، و نیز اینکه، قرآن سبب نجات و خلاص و واسطه فرج شماست از جمیع آفات دینی و دنیوی و عاهات صوری و معنوی.

۳- کتاب: خدای گفت: « [این] مبارک کتابی است که بر تو نازل کردیم» (ص، ۲۹) کتاب و کتابت، در لغت نوشتن باشد و این جا به معنی مکتوب و بعضی، او را از کتب فرو فرستاده گرفته اند که در لغت جمع است و مقصود، مجموع حروف و کلمات تواند بود.

۴- آیات و بینات: یعنی نشانه های روشن: «اوست که آیت های روشن را بر بنده خود فروفرستد» (حدید، ۹) هر یک از آیات قرآن نشانه ای است از سرّ وحدت و یگانگی و علامتی است بر صحت نبوّت.

۵- بصایر: «به یقین آمد برای شما آنچه که موجب بینش شماست از جانب پروردگارتان.» (انعام، ۱۰۴)

و آن جمع بصیرت است که معنی او، بینایی دل باشد و مراد از بصایر، دلیل ها است که دل های مؤمنان به آن بینا گردد و راه حق و روش حقیقت بر ایشان ظاهر شود.

۶- برهان: «ای مردم! بی گمان برای شما برهانی از پروردگارتان آمد» (نساء، ۱۷۴) و معنی آن حجّتی روشن است که فصحای عرب را از معارضه عاجز گردانید و چراغ دعوی ایشان را به تندباد [دلیل و حجّت] فرو نشانید.

۷- بیان: «و این بیانی است برای مردم» (آل عمران، ۱۳۸) بیان، دلیلی را گویند که چیزی دیگربدو روشن گردد. معنی، آن است که احکام الهی بدین کتاب، ظاهر و پیدا و واضح و هویدا شده.

۸- بُشری: «قرآن بشارتی است مؤمنان را» (بقره، ۹۷) یعنی بشارت مؤمنان است به نجات دنیا و درجات عُقبی.

۹- ۱۰- بشیر و نذیر: «قرآن بشارت دهنده و بیم دهنده است» (فُصّلت، ۴) قرآن، بشارت دهنده آشنایان است به نعیم وصالْ و بیم کننده بیگانگان است به جحیم فراق و نکال.

۱۱- بلاغ: «این بلاغی است مردمان را» (ابراهیم، ۵۲) قرآن به معنی اعلام و تبلیغ است؛ یعنی قرآن کافی است در آگاهی احکام و اعلام نمودن هر کس به معرفت مقصد و مرام.

۱۲- تبیان: «فرود آوردیم کتاب [قرآن] را بر تو برای بیان همه چیز» (نحل، ۸۹) معنی او پدیدشدن و پدید کردن باشد. و قرآن به خود پیدا، و به صفات کمال، هویدا است؛ یا بیان کننده احکام و اخبار، و ظاهر سازنده خفیات معانی و اسرار است.

۱۳- تنزیل: «و بی گمان، آن [قرآن] فرو فرستاده پروردگار جهانیان است» (شعرا، ۱۹۲) یعنی فرو فرستاده شده از نزد پروردگار عالمیان به سید و سرور آدمیان.

۱۴- تَذکره: «و بی گمان این [قرآن] پندی است برای پرهیزکاران» (حاقه، ۴۸) و معنی او یادکردن باشد، یعنی قرآن، متقیان را در راه صلاح و سدادْ سببی است به بیان کردن حالات مبدأ و معاد.

۱۵- تفصیل: « [در آن است] از هر گونه پندی و از هر چیز بیانی» (اعراف، ۱۴۵) و تفصیل، جدا کرد نباشد، در این جا جدا کننده حقایق اشیاست، و مجموع آن ها بر سبیل تفصیل در او روشن و هویدا.

۱۶- تبصره: «تا بینش و پند باشد برای هر بنده باز آینده [به سوی ما] » (ق، ۸) تبصره، بینایی دل را گویند و قرآن، دل را واسطه بینایی است و رابطه حضور و شهود؛ به برکت او انوار وحدت در آینه کثرت مشاهده توان کرد.

۱۷- اَحسَن الحَدیث: «خدا بهترین سخن را فرو فرستاد» (زمر، ۲۳) یعنی، نیکوترین همه سخنان، قرآن است و حدیثی که او را قدیم توان گفت سخن حضرت یزدان است.

۱۸- حکمت: «قرآن، حکمت بالغه است» (قمر، ۵) حکمت داشتن چیزهاست چنانچه باید، ودر عمل آوردن بر وجهی که شاید، و به حقیقت، جواهر این علم و عمل، جز از معدن پاکیزه قرآن بیرون نیاید.

۱۹- امر: « [قرآن] امری از جانب ماست» (دخان، ۵) فرمان قرآن بر همه کس روان و نافذ است و اطاعت آن عین اسلام و محض ایمان.

۲۰- حکم: «این است حکم خدا» (ممتحنه، ۱۰) قرآن، منطَوی بر حکم فرمان خداوند جهان است و دولت هر دو جهان، وابسته امتثال آن.

۲۱- حبل: «و همگی در ریسمان خدا [قرآن] در زنید» (آل عمران، ۱۰۳) معنی حبل، رَسَن استو آن، سبب خلاصی باشد از چاه، یعنی هر که دست اعتصام در حبل متین کلام مَلِک عَلّام زَند، از چاه تیره گمراهی ها خلاص یافته، به عرصه دلگشای هدایت رسد.

از چاه شور این جهان، در حبل قرآن زن دو دست

ای یوسف آخر بهر توست این دلو در چاه آمده

۲۲- حکیم: «سوگند به قرآن حکمت آموز» (یس، ۲) این کلام، منبع حکمت است و حکمای الهی را منشأ دلیل و حجّت.

۲۳- حقّ: «به یقین، حق از جانب پروردگارتان بر شما آمد» (یونس، ۱۰۸) و معنی آن راست است، و سزاوار مجموع راستی ها، کلام خدا است که جامع و جمیع صفات عزّ و علا است.

۲۴- ذکری: «تا پند باشد برای هر بنده باز آینده [به سوی ما] » (ق، ۵۰) [قرآن] همه بندگان را پندی سودمند است.

۲۵- ذکر: «و [قرآن] ذکر مبارکی است» (انبیاء، ۵۰) بهترین همه ذکرها، قرآن است؛ و نیز به معنی شرف آمده.

۲۶- رحمت: «رحمتی است برای نیکوکاران» (لقمان، ۳) قرآن را رحمت نامیده و حضرت رسالت را نیز به همین صفت خوانده (انبیاء، ۱۰۷) و چون هر دو رحمت نصیب این ملت شده، امید هست که سرانجام کار به ناامیدی نکشد.

۲۷- روح: «و این چنین قرآن را از سوی خودمان به تو وحی کردیم» (شوری، ۵۲) قرآن را روح گفت که سبب حیات دل ها است.

۲۸- شفا: «و فرو فرستیم از قرآن، آنچه را که آن شفاست» (اسرا، ۸۲) هر مرضی که باشد، قلبی و قالبی، قرآن مر آن را شفایی عاجل است، و هر دردی که روی نماید، صوری و معنوی دوای آنهم از قرآن حاصل.

رنج اگر بسیار شد کی غم خورم

چون شفای جان بیمارم تویی

۲۹- ۳۰- صدق و عمل: یعنی صادق و عادل، «و سخن پروردگار تو تمام شد در راستی و دادگری» (انعام، ۱۱۵) یعنی قرآنْ راست گوینده است در اخبار اُمَم، و عدل کننده در احکام مشتمل بر حِکم.

۳۱- صراط مستقیم: به قول بعضی از ائمه دین، یعنی راهی که رسانند باشد به فردوس برین، و خداوند فرمود: «ما را به راه راست هدایت فرما» (حمد، ۵)

۳۲- طیب: یعنی پاکیزه «و به سوی گفتار پاکیزه راهشان نمایند» (حج، ۲۴) و بی شبهه، قرآن ازهمه عیب ها و نقص ها پاک است و به فیض و رحمتْ پاک کننده معیوبان بی باک.

۳۳- عزیز: یعنی غالب و توانا، «آنْ کتابی [توانا] و بی همتا است» (فُصّلت، ۴۱) از نزد خداوندعزیز، مُنزَل بر پیغمبر عزیز. لاجرم به برکت همه این عزت ها، منشور عزّت بر نام این امت نوشته آمد که «عزت [خاص] خدا و رسول او و مؤمنان است» (منافقون، ۸) و رجای واثق است که عزیز کرده خود را خوار نگرداند.

عزیزی و خواری تو بخشی و بس

عزیز تو خواری نبیند ز کس

الهی به عزت که خوارم مکن

به ذِلّ گنه شرمسارم مکن

مرا شرمساری ز روی تو بس

دگر شرمسارم مکن پیش کس

۳۴- عَلی: «نزد ماست بلندمرتبه» (زخرف، ۴) و علّوِ مرتبه قرآن ظاهر است.

۳۵- عظیم: «و اگر بدانید آن بزرگ [عظیم] است» (واقعه، ۷۶) و عظمت قرآن از شرحْ مستغنی است.

۳۶- عجب: «قرآنی شگفت و [عجیب] » (جن، ۷۲) معنی عجبْ شگفت است و آن چیزی را گویند که عزیز و نادر و باقیمت باشد.

۳۷- عَرَبی: «ما این قرآن را به عربی فرستادیم» (یوسف، ۲) کتابی است مُنزَل به بهترین لغتی و فصیح ترین لهجه ای که آن لغت عرب است و زبان ایشان، و گفته اند کلام بهشتیان بدین لغت خواهد بود.

۳۸- فَصل، «این گفتاری است جدا کننده [حق از باطل] » (طارق، ۱۳) و آن به معنی فاصل است؛ یعنی جداکننده حق از باطل و نیز به معنی قضا است. مراد این جا، حکم کننده باشد به راستی و منع کننده از کجی و کاستی.

۳۹- عُروَه الوثقی: یعنی مستمسک اهل ایمان است. [۱]

وجوه قرآن

ابوالفضل تفلیسی

فتح

بدان که فتح در قرآن بر پنج وجه و معنی باشد:

وجه نخستین فتح به معنی روز رستخیز بود، چنانکه خدای در آخر سوره سجده (آیه ۲۹) گفت: «بگو [در] روز فتح، ایمان آوردنِ کافران سودشان ندهد» یعنی در روز قیامت.

و وجه دوم فتح به معنی داوری کردن بود، چنانکه در سوره سبأ (آیه ۲۶) گفت: «بگو پروردگارمان ما را گرد می آورد، سپس به راستی میان ما حکم می کند» یعنی قضاوت و داوری می کند میان ما به حق و درست.

و وجه سوم فتح به معنی فرستادن بود، چنانکه در سوره مؤمنون (آیه ۷۷) گفت: «تا وقتی که برایشان گشودیم دری پر شکنجه سخت» یعنی هنگامی بر ایشان فرستادیم….

و وجه چهارم فتح به معنی گشودن بود، چنانکه در سوره زمر (آیه ۷۱) گفت: «تا چون بدانجا آیند و درهای آن گشاده گردد» یعنی گشودن به معنی و به نفس آن.

و وجه پنجم فتح به معنی یاری کردن بود، چنانکه در سوره صف (آیه ۱۳) گفت: «نصرتی از خدا و فتحی نزدیک» یعنی نصرت و یاری سریع.

فرقان

بدان که فرقان در قرآن بر چهار وجه و معنی باشد:

وجه نخستین فرقان به معنی قرآن باشد، چنانکه خدای تعالی در سوره آل عمران (آیه ۴) گفت: «و خداوند فرقان را فرو فرستاده است» یعنی قرآن را.

و وجه دوم فرقان به معنی جداکننده میان حق و باطل بود، چنانکه در سوره فرقان (آیه ۱) گفت: «با برکت است آن [خدایی] که فرو فرستاد فرقان را بر بنده خود» یعنی بر بنده خویش چیزی را فرستاد که بین حق و باطل را جدا می کند و میان آن ها فرق می نهد.

و وجه سوم فرقان به معنی نصرت بود، چنانکه در سوره بقره (آیه ۵۳) گفت: «و آن گاه که برای موسی کتاب و فرقان فرو فرستادیم» یعنی نصرت و یاوری.

و وجه چهارم فرقان به معنی برون آمدن در دین از ضلات و شُبهت بود، چنانکه در سوره انفال (آیه ۲۹) گفت: «ای کسانی که ایمان آورده اید اگر از خدا بترسید او برای شما تمیز [و هدایتی] قرار می دهد» یعنی طریقی در دین برای خروج از گمراهی و شبهه.

قلب

بدان که قلب در قرآن بر چهار وجه و معنی باشد:

وجه نخستین قلب به معنی دل بود، چنانکه خدای در سوره نحل (آیه ۱۰۶) گفت: «کیست که پس از ایمان آوردنش به خدا کفر ورزد؟ مگر کسی که به اکراه وادار [به کفر] شد و دل او به ایمان مطمئن بود» یعنی دل و فؤاد او. و از این معنی در قرآن بسیار است.

و وجه دوم قلب به معنی خرد بود چنانکه در سوره ق (آیه ۳۷) گفت: «بی گمان در آنچه [گفته شد] پندی است برای کسی که دلی [بیدار] داشته باشد» یعنی عقل و خرد.

و وجه سوم قلب به معنی رای بود چنانکه در سوره حشر (آیه ۱۴) گفت: «دل هایشان پراکنده است» یعنی رای و نظر آن ها پراکنده و متفرق است.

و وجه چهارم قلب به معنی بازگردانیدن بود چنانکه در سوره عنکبوت (آیه ۲۱) گفت: «و [همه] به سوی او باز گردانده می شوند» و از این معنی در قرآن بسیار است.

قنوت

بدان که قنوت در قرآن بر چهار وجه و معنی باشد:

وجه نخستین قنوت به معنی ایستادن در نماز بود، چنانکه خدای در سوره زمر (آیه ۹) گفت: « [آیا این کافران برابرند] با آنکه ایستاده است در ساعات شب سجده کنان و سر پای» یعنی کسی که قائم و ایستاده به نماز است در شب.

و وجه دوم قنوت به معنی خاموش بودن در نماز از سخن بود، چنانکه در سوره بقره (آیه ۲۳۸) گفت: «نمازها و نماز دیگر را نگاه دارید و برخیزید برای خدا دست به دعا» یعنی خاموش و ساکت از کلام.

و وجه سوم قنوت به معنی اقرار به بندگی برای خداوند بود، چنانکه در سوره بقره (آیه ۱۱۶) گفت: «آنچه در آسمان ها و زمین است از آن اوست و همه فرمانبردار اویند» یعنی اقرار کننده به عبودیت در برابر خدا.

و وجه چهارم قنوت به معنی فرمان برداری کردن بود، چنانکه در سوره احزاب (آیه ۳۵) گفت: «مردان عابد و زنان عابد» یعنی زنان و مردان مطیع و فرمان بردار خدا. و از این معنی در قرآن بسیار است.

کتاب

بدان که کتاب در قرآن بر پنج وجه و معنی باشد:

وجه نخستین کتاب به معنی آن که نبشته است در لوح محفوظ بود، چنانکه خدای تعالی در سوره احزاب (آیه ۶) گفت: «این حکم در کتاب [خدا] نوشته شده است» یعنی نوشته شده در لوح محفوظ.

و وجه دوم کتاب به معنی فریضه کردن [و واجب نمودن] بود، چنانکه در سوره بقره (آیه ۱۸۳) گفت: «روزه بر شما نوشته شد» یعنی روزه بر شما فرض و واجب شد. و از این معنی در قرآن بسیار است.»

و وجه سوم کتاب به معنی حکم راندن بود، چنانکه در سوره توبه (آیه ۵۱) گفت: «بگو هرگز [چیزی] به ما نمی رسد جز آنچه خدا بر ما نوشته است» یعنی مگر آنچه را که خداوند بر ما حکم رانده [و تقدیر] کرده است.

و وجه چهارم کتاب به معنی قرار دادن بود، چنانکه در سوره آل عمران (آیه ۵۳) گفت: «پس ما را با شاهدان بنویس» یعنی ما را قرار بده از شاهدان.

و وجه پنجم کتاب به معنی فرمودن بود، چنانکه در سوره مائده (آیه ۲۱) گفت: «ای قوم! به سرزمین مقدسی که خدا برای شما نوشته است درآیید» یعنی سرزمینی که خدا به شما امر کرده که در آن وارد شوید.

کفر

بدان که کفر در قرآن بر پنج وجه و معنی باشد:

وجه نخستین کفر به معنی انکار کردن بود، چنانکه خدای در سوره بقره (آیه ۶) گفت: «به راستی آن ها که کفر ورزیدند یکسان است بر ایشان، چه بترسانیشان و چه نترسانیشان، ایمان نیاورند». یعنی کسانی که انکار کردند وحدانیت را.

و وجه دوم کفر به معنی فرا پوشیدن بود، چنانکه در سوره محمد (آیه ۱) گفت: «کسانی که کافر شدند و [مردم را] از راه خدا باز داشتند» یعنی کفر ورزیدند به توحید خداوند.»

و وجه سوم کفر به معنی ناشناختن بود، چنانکه در سوره بقره (آیه ۸۹) گفت: «پس همین که [پیامبری که از پیش] می شناختند بر ایشان آمده، انکارش کردند» یعنی او را نشناختند.

و وجه چهارم کفر به معنی ناسپاسی کردن بود، چنانکه در سوره بقره (آیه ۱۵) گفت: «مرا شکر کنید و کفر نورزید» یعنی به نعمت هایم ناسپاسی نکنید.

و وجه پنجم کفر به معنی بیزار شدن بود، چنانکه در سوره ابراهیم (آیه ۲۲) گفت: «بی گمان من به آنچه شما انباز می گرفتید از پیش کافر [و ناباور] بودم» یعنی بیزارم و از آن تبرّی می جویم. و از این معنی در قرآن بسیار است.

لباس

بدان که لباس در قرآن بر چهار وجه و معنی باشد:

وجه نخستین لباس به معنی آمیختن بود، چنانکه خدای تعالی در سوره بقره (آیه ۴۲) گفت: «و حق را به باطل مپوشانید» یعنی حق را با باطل مخلوط نکنید و آن ها را با هم نیامیزید.

و وجه دوم لباس به معنی آرمیدن بود، چنانکه در سوره فرقان (آیه ۴۷) گفت: «و او کسی است که شب را برای شما پوشش قرار داد» یعنی محل سکون و آرامش.

و وجه سوم لباس به معنی کردار نیکو بود، و بعضی گفتند که شرم باشد، چنانکه در سوره اعراف (آیه۲۶) گفت: «و جامه پرهیزکاری، آن بهتر است» یعنی عمل صالح و بعضی دیگر گفتند: حیا و شرم.

و وجه چهارم لباس به معنی جامه پوشیدنی بود، چنانکه در سوره حج (آیه ۲۳) گفت: «و پوشاک آن ها در آن جا از دیبای نرم است» یعنی لباس و جامه پوشیدنی آن ها در بهشت.

لسان

بدان که لسان در قرآن بر دو وجه باشد:

وجه نخستین لسان به معنی زبان بود، چنانکه خدای در سوره طه (آیه ۲۷) گفت: «و گره از زبان من بگشای» یعنی زبان به عین آن.

و وجه دوم لسان به معنی ثنای نیکو باشد، چنانکه در سوره شعرا (آیه ۸۴) گفت: «و قرار ده برای من زبانی راستگوی [و یاری نیکو] در [میان] آیندگان» یعنی ثنای نیکو و حَسَن.

مَثوی

بدان که مثوی در قرآن بر دو وجه و معنی باشد:

وجه نخستین مثوی به معنی جای بازگشتن بود، چنانکه خدای در سوره زمر (آیه ۶۰) گفت: «پس چه بد جایگاهی است جایگاه متکبران» یعنی محل بازگشت متکبّران.

و وجه دوم مثوی به معنی منزلت بود، چنانکه در سوره یوسف (آیه ۲۳) گفت: «بی گمانْ اوپروردگار من است و جایگاه مرا نیکو ساخته است» یعنی منزلت مرا نیکو گردانیده است.

معروف

بدان که معروف در قرآن بر پنج وجه و معنی باشد:

وجه نخستین معروف به معنی وام دادن بود، چنانکه خدای در سوره نساء (آیه ۱۱۴) گفت: «در بسیاری از نجواهای آن ها خیری نیست مگر کسی که به صدقه یا کاری نیک یا اصلاحی میان مردم فرمان دهد» که منظور از اصلاح، قرض و وام دادن است.

و وجه دوم معروف به معنی آراستن بود، چنانکه در سوره بقره (آیه ۲۴۰) گفت: «و بر شما گناهی نیست در آنچه درباره خویش انجام دهند به شایستگی» یعنی تزیین و آراستن.

و وجه سوم معروف به معنی وعده بود، چنانکه در سوره نساء (آیه ۸) گفت: «و به آن ها سخن پسندیده بگویید» یعنی وعده ای نیکو و حسنه.

و وجه چهارم معروف به معنی نیکو بود، چنانکه در سوره بقره (آیه ۲۶۳) گفت: «گفتار نیکو و گذشت، بهتر از صدقه ای است که در پی آن آزاری باشد» یعنی قول حَسَن نیکوتر از صدقه همراه با اذیت است.

و وجه پنجم معروف به معنی فراخ دستی باشد، چنانکه در سوره بقره (آیه ۲۳۳) گفت: «و خوراک و پوشاک زنان شیرده، به وجهی مناسب به عهده پدر است» یعنی به اندازه توانایی و فراخ دستی پدر است.

مکان

بدان که مکان در قرآن بر سه وجه باشد:

وجه نخستین مکان به معنی جایگاه بود، چنانکه در سوره مریم (آیه ۷۵) گفت: «پس به زودی بدانند که کیست به مکانْ بدتر» یعنی از نظر جایگاهْ بد و شر.

و وجه دوم مکان به معنی درجه بود، چنانکه در سوره مریم (آیه ۵۷) گفت: «و او را به جایگاهی والا برداشتیم» یعنی درجه ای عالی.

و وجه سوم مکان به معنی ترازو بود، چنانکه در سوره یوسف (آیه ۷۷) گفت: «گفت: شما در منزلت، بدترین [مردمان] هستید» یعنی به ترازو؛ و شما از نظر عمل، در جایگاه شر هستید. [۲]

موانع صعود اعمال

محمد مؤمن مشهدی

ثبت اعمال

«اِنَّ کتابَ الْاَبْرارِ لَفِی عِلِّیینَ» (مطففین، ۱۸) یعنی حقّا که کتاب نیکان در عِلّیین است.

به درستی که اعمال خیر نیکوکاران در علّیین ثبت است، و علّیین کتابی است که جمیع اعمال ملائکه و صُلحای جنّ و انس در آنجا مُندَرج است. و این دیوان را به این نام نامیده اند چه او سبب ارتفاع درجات عالیه می شود در بهشت، یا آنکه رفعت یافته است در آسمان هفتم، آنجا که مقرّبان حضرت الهی ساکن می باشند از جهت تعظیم و تکریمی که مر او را است.

حکایت

شخصی از معاذ بن جبل روایت کرده می گوید آن شخص که: گفتم من معاذ را که حدیث گوی مرا حدیثی که شنیده باشی از رسول خدا صلی الله علیه و آله از دقایق چیزهایی که حدیث کرده تو را به آن. گفت معاذ: بلی! پس بگریست بسیار.

پس گفت: زمانی بود ما را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله در وقتی که آن حضرت سوار بود و مرا ردیف خود ساخت و سِیر می کردیم. پس آن حضرت چشم خود را به جانب آسمان کرد و گفت: حمد خدای را آن چنان خدایی که حکم می کند میانه خلق آنچه خواسته، پس آن حضرت فرمود: یامعاذ! گفتم من: لبیک یا سیدالمرسلین! پس فرمود: حدیث کنم تو را اگر تو یاد گیری آن را نفع دهدتو را، و اگر تو ضایع گردانی و حفظ نکنی، منقطع شود حجّت تو نزد خدای تعالی.

یا معاذ! به درستی که خدای تعالی خلق کرده است هفت مَلَک را پیش از آن که خلق کند آسمان ها را، و هر آسمانی راست مَلَکی، و گردانیده است بر هر دری از درهای آسمان ملکی دربانی بر اندازه و بزرگی باب.

پس بالا می روند [ملائکه] حَفَظه به عمل بنده، و مر این عمل را نوری و شعاعی است مثل آفتاب تا می رسد به آسمان دنیا، و حَفَظه وصف می کنند این عمل را به بزرگی و به پاک بودن از آن چیزی که لایق جناب او نیست، پس وقتی که می رسد به باب، می گوید ملک مر حَفَظه را، بزنید این عمل را بر روی صاحبش. من ملکی ام که موکلم بر غیبت. امر کرده است مرا پروردگار من که نگذارم عمل کسی را که غیبت مردم می کند که از من و به غیر من برسد.

* * *

پس بیایند حَفَظه در صباح و با ایشان عمل صالح باشد، و مر آن عمل را نوری باشد، و وصف می کنند حفظه، این عمل را به بزرگی و پاک بودن تا آنکه می آیند به این عمل به آسمان دوم؛ و می گوید آن ملک دربان: بایستید و بزنید این عمل را به روی صاحبش! پس به درستی که این بنده اراده کرده به این عمل متاع دنیا را، و امر کرده است پروردگار من که نگذارم عمل او را که درگذرد و به غیر من برسد، پس لعنت می کنند او را ملائکه تا شام.

* * *

و بالا می روند حفظه به عمل بنده در حالتی که مبتهج و مسرورند، و در این عمل، صدقه و روزه و بسیاری از نیکویی هست. و وصف می کنند حفظهْ این عمل را به بزرگی و پاک بودن تا آنکه می آیند به این عمل به آسمان سوم. می گوید ملک دربان: بایستید و بزنید این عمل را بر روی صاحبش. من ملک صاحب کبرم، امر کرده پروردگار من که نگذارم عمل او را که از من درگذرد و به غیر من برسد. [پس] تکبّر برمی گردد بر مجالس مردمان.

* * *

و بالا می روند حفظه با عمل بنده؛ و روشنی ای هست مر این عمل را چون روشنی ستاره ها و کواکب در آسمان؛ و این عمل را آوازی هست و تسبیحی هست و با او روزه و نماز و حج و عمره هست. پس وقتی که می رسند به آسمان چهارم، می گوید آن مَلَکی که موکل است بر آسمان چهارم: بایستید و بزنید این عمل را به روی صاحبش، من ملک اعجابم؛ امر کرده است پروردگار من که نگذارم عمل او را از من درگذرد و به غیر من برسد، به درستی که او هر گاه عملی می کرد، داخل می ساخت عُجْبْ را با آن عمل.

* * *

و بالا می روند ملائکه با عمل بنده، چون عروسِ به خانه شوهر رفته که به جانب اقوام خودمی رود تا آنکه می رسند به این عمل نیکو که با او جهاد و حج هست و مر او را است نوری چون نور آسمان پنجم. پس گوید مَلَک: من ملک صاحب حَسَدم، به درستی که او حسد می برد مردم رابه آنچه خدای تعالی از فضل خود به ایشان اعطا کرده است. امر کرده است مرا پروردگار من که نگذارم عمل او را که از من درگذرد و به غیر من برسد.

* * *

و بالا می روند ملائکه با عمل بنده به وضوی تمام و نماز بسیار و روزه و حج و عمره؛ پس درمی گذرند ملائکه با این عمل تا آسمان ششم. پس می گوید ملکی که موکل است بر باب: من ملک صاحب رحمتم. بزنید این عمل را بر روی صاحبش! به درستی که او رحم نمی کرد هرگز هیچ انسانی را، و اگر بنده ای را بدی و معصیتی می رسید، او شماتت می کرد. و امر کرده است مرا پروردگار من که نگذارم عمل او از من درگذرد و به غیر من برسد.

* * *

و بالا می روند ملائکه به عمل بنده ای که با آن عمل، نفقه بسیار و روزه و نماز و اجتهاد در طاعت ووَرَع هست. و مر او راست آوازی چون آواز رعد و روشنی ای چون روشنی برق. پس چون می رسد به آسمان هفتم، می گوید آن ملکی که موکل است بر آسمان هفتم: من ملک صاحب ذکرم. به درستی که صاحب این عمل اراده کرده به این عملْ ذکر در مجالس و رفعت نزد بزرگان و جاه نزد اکابر را. امر کرده است مرا پروردگار من که نگذارم عمل او را که از من درگذرد و به غیر من برسد. و هر عملی که نبوده باشد از برای خدای تعالی خالصا، آن ریا است. و قبول نمی کند خدای تعالی عمل ریاکننده را و ریادارنده را.

* * *

و بالا می روند ملائکه به عمل بنده با نماز و زکات و روزه و حج و عمره و حُسن خلق و خاموشی و ذکر خدای تعالی، و مشایعت کنند این عمل را ملائکه آسمان ها تا آنکه قطع حجاب ها همه می نمایند، و می ایستند در پیش بارگاه الوهیت، و ملائکه گواهی می دهند به عمل صالح او که محض اخلاص است.

پس می گوید خدای تعالی: شما ای ملائکه! حافظید بر عمل بنده من و من دانایم در آنچه در نفس اوست. او اراده نکرده است مرا به این عمل و خالص نکرده این عمل را برای من و من داناترم به آنچه اراده کرده به عمل او. بر او باد لعنت من.

فریب داده به این عملْ آدمیان را و شما را و لکن فریب نمی تواند داد مرا و من نیک نیک داننده غیب هایم و مطّلعم بر آنچه در دل های بندگان است. پوشانیده نیست بر من هیچ پوشیده شونده ایو غایب نیست از من هیچ غایب شونده ای. علم من به چیزی که بوده، چون علم من است به آنچه نبوده و علم من به آنچه گذشته، چون علم من است به آنچه باقی مانده. و علم من به اولینْ چون علم من است به آخرین.

می دانم من پوشیده و پنهان را. پس چگونه مغرو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.