پاورپوینت کامل سجده های درد ۱۹ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سجده های درد ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سجده های درد ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل سجده های درد ۱۹ اسلاید در PowerPoint :

>

۵۶

سرهنگ، کاغذ را گذاشت روی میز و گفت: این خبر را هم به دیوارها بکوبید و هم با بلندگو اعلام کنید: فقط آخوندها وافراد بالای چهل
سال حق دارند نماز بخوانند، اعلام کن که این افراد صبح ها اجازه دارند ده دقیقه پیش ازطلوع آفتاب بلند شوند و نماز بخوانند.

ـ ولی جناب سرهنگ، نماز خوان ها که…

ـ دیگر حرف زیادی نباشد. همین که گفتم، فقط آخوندها و افراد بالای چهل سال می توانند نماز بخوانند. تازه همین ها هم باید گواهی نامه
موثّق ۱ داشته باشند. باید کم کم جلوی نماز خواندن اینها را بگیریم تا دولت و ملت فکر کنند زندانی های ما مارکسیست هستند.

ـ بله درست می گویید، اگر این طوری کار کنیم، اعتماد مردم به زندانی ها کم تر می شود.

ـ آره حالا بدو برو اعلامیه را برای همه بخوان.

ـ اطاعت جناب سرهنگ.

***

صدای جیرجیرک ها از گوشه و کنار زندان بلند بود. پرده بلند شب از پنجره های زندان آویزان شده بود. ستاره ها جمع شده بودند و از درز
پنجره، داخل زندان را نگاه می کردند.

حاج آقا۲ عصا در دست نشسته بود. به دیوار اتاق تکیه داده بود و به حرف های دوستش گوش می کرد: حاج آقا، سرهنگ زمانی اعلام کرده
که فقط روحانی ها و پیرمردها می توانند نماز بخوانند.

حاج آقا با خونسردی گفت: سرهنگ زمانی بیجا کرده که این را گفته. مگر سرهنگ زمانی خداست. درباره نماز که او نباید تصمیم بگیرد.

ـ حالا که تصمیم گرفته. هر کس که گواهی موثق محلی نداشته باشد و نماز بخواند، کتکش می زنند. حج آقا عرقچینش را که از عرق خیس
شده بود، روی سرش جابه جا کرد و گفت: خب کتکش بزند، کسی که نماز بخواند و در دنیا کتک بخورد، بهتر است تا این که نماز نخواند و در
آخرت عذاب ببیند.

ـ آخه حاج آقا، این را شما می گویید، ولی بعضی از جوان ها که این چیزها را نمی فهمند، آن ها اراده شان ضعیف است، شجاع نیستند،
ممکن است از ترس سرهنگ زمانی نماز را ترک کنند.

حاج آقا جوابی نداد و ساکت نگاهش کرد. دوستش گفت:

می فرمایید چه کار کنیم، اگر راهی به نظرتان می رسد، بفرمایید.

حاج آقا همان طور ساکت و بی حرکت کمی فکر کرد و بعد گفت: ان شاءالله درست می شود، به همه بچه ها بگو امشب کنار ما در حیاط
بخوابند. به همه آن هایی که اهل نماز هستند، این را بگو. همه با هم می خوابیم و فردا صبح سرِ ساعت چهار با هم از جا بلند می شویم، وضو
می گیریم و نماز جماعت می خوانیم. به امید خدا.

ـ چشم حاج آقا، الان به همه می گویم.

***

ساعت چهار صبح صدای خفیف و زیر لبی بلند شد: بلند شو… یا اللّه… وقت نماز است، پاشو… پاشو…، آفتاب طلوع کرد…، زود باش، الان
مأمورین می فهمند.

در عرض چند ثانیه همه بیدار شدند. با هم از جا برخاستند وبا هم پشتِ سرِ حاج آقا به طرف شیرهای آب حرکت کردند. چشم مأموران
تفنگ به دوش به جمعیت افتاد: «اِ… اِ… اِ… کجا می روید. صبح به این زودی… بروید بخوابید… برگردید تا تیراندازی نکرده ام، برگردید.»

زندانیان بدون