پاورپوینت کامل داستان کوتاه – میلاد صبح ۱۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل داستان کوتاه – میلاد صبح ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان کوتاه – میلاد صبح ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان کوتاه – میلاد صبح ۱۷ اسلاید در PowerPoint :
>
۴۶
شب نزدیک است و نسیم کم جانی از سوی نخل ها رو به حکیمه می وزد و چهره اش را می نوازد. حکیمه در مدخل ورودی سامراست
و از دور هیاهویی می شنود. به آن سو می رود. سربازان خلیفه بر در خانه ای گرد آمده اند. نزدیک و نزدیکتر می رود تا صدای آنان را
بشنود.
– به ما خبر رسیده که کودکی دارید؟….. پسر است یا دختر؟!
صدای مردی است که بر آستانه در، صاحب خانه را خطاب کرده و غضب ناک نگاهش می کند و صاحب خانه با دست و پایی لرزان
پاسخ می دهد: به خدا سوگند دختر است….
همان مرد که دستاری حکومتی و سرخ بر سر دارد، صاحب خانه را به کناری می افکند و با همراهانش داخل می شود.
حکیمه نمی ماند و راهی می شود. خانه ابومحمد دور نیست، چند کوبه بر در می کوبد. نرگس خاتون برایش در می گشاید. لبخند بر
چهره و مهربان سلام می کند و حکیمه که عروس برادرزاده اش را همچون همیشه، شاد و سرزنده می بیند، مسرور وارد می شود.
– برادر زاده ام ابومحمد کجاست؟
حکیمه می پرسد و نرگس اشاره می کند به اتاقی از اتاق ها: به عبادت است… نمی دانم حکیمه جان! چرا امشب حس غریبی در من
است.
حکیمه به یاد خوابی که دیده می افتد و خود در اندیشه به احساس غریب خود می اندیشد; به آنچه که او را واداشت تا بیاید و در این
هنگام، میهمان برادرزاده اش شود. گویی امشب شبی است بزرگ و موعود که او قرن ها منتظرش بوده است.
برادرزاده، در سجده است که حکیمه وارد می شود و سلام می دهد.
ابومحمد، سریع سر از سجده برمی دارد و پاسخ می دهد. چهره او در نظر حکیمه، با همیشه متفاوت است، خانه نیز پر نور است;
حکیمه را تاب نمی ماند.
– ابو محمد نمی دانم چرا بی قرارم… آمدم شاید بی قراریم را…
دیگر ادامه نمی دهد، نمی داند چه بگوید تا برادرزاده، راز بی قراریش را فاش کند. ابومحمد که سکوت عمه را می بیند به سخن
می آید.
– تو امشب میهمان خانه ای هستی که در آن موعود خواهد آمد… تولد فرزندم….
بی تابی حکیمه اوج می گیرد; نگاهی به نرگس خاتون و نگاهی به ابومحمد و نگاهی نیز کاوشگرانه به اطراف، اما کسی جز آن سه،
نیست.
– وای ابو محمد! هر فرزندی، مادر می خواهد… نرگس خاتون که باردار نیست!!
نرگس خاتون نیز با سر اشاره می کند و سخن حکیمه را تایید.
– شتاب نکنید! امشب همان شب موعود است.
هر دو حکیمه و نرگس خاتون با هم، در شگفتی و تعجب مشغول سخن گفتن می شوند.
– من به سخنان برادرزاده ام ذره ای شک ندارم، اما نرگس خاتون، چگونه ممکن است؟!
– من نیز تردیدی در سخنان او ندارم، اما نمی دانم…!
شب از نیمه گذشته است که
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 