پاورپوینت کامل قضاوتی شگرف ۲۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قضاوتی شگرف ۲۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قضاوتی شگرف ۲۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قضاوتی شگرف ۲۱ اسلاید در PowerPoint :

>

۵۹

با صدا و بلند، جوان می گریست و ناله داشت و جملگی در مسجد به صدای او جمع شدند. همهمه ای در جمع پیدا شد: «چه شده؟ !
» چرا می گرید؟ !

اما کسی پیش نمی رفت و از دور زمزمه و پرسش ها جاری بود تا کسی بانگ بر آورد: «امیر المؤمنین می آید.»

و آمد به همراه قنبر، غلامش و رسید به جمع، جمع به کناری رفتند و راه گشودند.

– سلام بر امیر المؤمنین

– سلام بر شما

– جوان است، می گرید، دلیلش را نمی دانیم.

یکی از جمع گفته بود و دیگران خاموش به انتظار که سکوت به یکباره ی جمع، جوان را به خود آورد و متوجه حضرت کرد:

– سلام یا علی!

و آرام گرفت و از جا برخاست.

– یا علی! شریح قاضی حکمی کرده از برای پدر و همراهانم که برایم سخت است بپذیرم!

و جمع که آرام خاموش مانده بودند با این سخن جوان به گفت و گو و همهمه شدند: «حکم… قاضی؟ !» .

جوان که حال از گریستن باز مانده و توان گفتن یافته بود; رو به امیر المؤمنین گفت: «پدرم با دوستان تاجرش به سفر رفت و
جملگی آنان به جز پدرم سالم باز آمدند و من به سراغشان رفتم و آنان سرد پاسخم دادند و گفتند که پدرم در راه مرده است و
اموالی نیز از او نمانده است.»

حضرت با دقت به سخنان جوان گوش داد و در اندیشه شد.

– اما دروغ است، پدرم سالم بود… در او علتی نبود، دروغ است… یا علی! من به نزد شریح قاضی شکایت بردم و شریح آنان را خواست
و جملگی نزد قاضی سوگند یاد کردند که سخنانشان حق است و درست و پدرم بر اثر بیماری مرده است… .

جوان دگر بار گریست و امان نیافت تا بگوید و نگفت.

حضرت پیش آمد و دستی بر شانه ی جوان نهاد و گفت: «و قاضی چه کرد؟»

– هیچ، سخنان آنان را پذیرفت و آنان رفتند.

حضرت نگاهی به جمع افکند و آن گاه نظر به جوان داد: «به محضر قاضی می رویم.»

و رفتند سوی محکمه ی قاضی، عده ای نیز به دنبالشان راهی شدند.

شریح قاضی تازه از حکمی فراغت یافته بود که رسیدند.

با شنیدن سلام حضرت، قاضی از جا برخاست و پاسخ داد و به جمع نظر افکند و در آن میان، نگاهش به جوان افتاد.

– به گمانم به خاطر این جوان آمده اید؟

و جوان پیش رفت اما هیچ نگفت و حضرت پاسخ داد: «آری!»

– من حکم به برائت همسفران پدرش دادم چرا که این جوان برای ادعایش، هیچ شاهدی نداشت و آنان نیز سوگند یاد کردند.

حضرت بانگ برآورد: «هیهات! در چنین مساله ای، چنین حکم می کنی؟»

– یا علی! چگونه حکم می کردم؟

– جملگی همسفران پدر آن مرد را فراخوان به مسجد.

و رو به قنبر «تو نیز مامورین مخصوص را خبر کن… ما به مسجد می رویم، آنان به مسجد بیایند.»

راهی شد حضرت و قاضی و قنبر به دستور امیر المؤمنین هر یک به سویی رفتند.

در بین راه، حضرت کسی را پی کاتبش عبیدالله پسر ابی رافع فرستاد.

مسجد را جمعی از یاران حضرت و اهالی شهر پر کرده بودند.

قاضی در کنار همسفران، قنبر با مامورین مخصوص و حضرت که در کنارش کاتب و جوان مدعی ایستاده بود.

در آن میان نگاه همسفران بهت زده می نمود.

– جدایشان کنید.

حضرت رو به ماموران گفته بود و ماموران به سرعت به جانب سه تن همسفر رفتند.

– هر یک را جدا از دیگری به ستونی از ستون های مسجد ببندید.

یکی از همسفران که مسن تر از دو دیگر می نمود، خود را از دست ماموران با تقلایی، خلاصی داد و به سمت حضرت آمد: «از برای چه؟
مگر قاضی (و اش

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.