پاورپوینت کامل راهیان سرزمین نور ۱۴ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل راهیان سرزمین نور ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل راهیان سرزمین نور ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل راهیان سرزمین نور ۱۴ اسلاید در PowerPoint :

>

۴۹

گزیده ای از سفرنامه ی خواهران طلبه به مناطق جنگی

ای ابرهای معجزه طوفان بیاورید

یک مشت خاطرات پریشان بیاورید

یک کاسه از طراوت آن دست های سبز

یا از گلوی تشنه ی باران بیاورید

ای بادهای غم زده دیگر دلم گرفت

بویی ز خاک پای شهیدان بیاورید

مکه در دوکوهه

… عزیزی تعریف می کرد شبی در دوکوهه، در حین خواندن زیارت عاشورا، گفتم خدایا چه می شد اگر من الان در مکه بودم.
زیارتمان تمام شد و خوابیدیم. شب خواب دیدم که کعبه را به دو کوهه آورده اند. پرده ی کعبه را بالا زدم، دیدم که جنس ساختمان
پادگان، از جنس ساختمان کعبه است. از آن شب به بعد به خود می بالیدم که کعبه را در دو کوهه زیارت کرده ام.

… این بار مهمان شلمچه بودیم. می دانستم که میزبان خوبی برای دل های غم گرفته ی مهمانانش است. آخر بسیار از مهمان
نوازی اش شنیده بودم. با تمام اشتیاقی که در وجودمان بود، به سویش شتافتیم. مسیر چندان طولانی نبود. از اتوبوس پیاده
شدیم. از همان ابتدا دلم اختیار از کفم ربوده بود و جلوتر از من راهی شده بود.

آن جا بسیاری را دیدم که برهنه پا راه می رفتند و من با هر قدمی که برمی داشتم، شرمگین تر می شدم …

سیده فاطمه حسن پور، یاسوج، حوزه ی علمیه ی فاطمیه (س)

عزیز هویزه

… ساعت های وداع نزدیک تر می شد. آخرین مکان، دیدن هویزه بود. هویزه، مکانی که جوانانی چون علم الهدی را پرورش داد.
شهید علم الهدی کسی بود که می گفت: «نمی گذارم آن جنایت هایی را که بر سر زنان خرمشهر آوردند، بر سر زنان هویزه هم
بیاورند. مگر از سر جنازه ی حسین علم الهدی بگذرند…» که بالاخره هم همان طور شد.

تانک ها از روی سر او گذشتند … وداع از هویزه سخت بود … دوست داشتم برای همیشه آن جا می ماندم. چه سخت بود وداع با
سرزمین هایی که هنوز صدای زیارت عاشورا خواندن های شب هایشان به گوش می رسید. اگر با دیده ی دل می نگریستی، صدای
زمزمه ی عاشقان را می شنیدی … حالا ما مانده ایم و آن خاطره ها، ما مانده ایم و یاد آن لاله های سر جدا. فکرش را نمی توانستم
بکنم که باید همه جا را بگذارم و بگذرم. آخر ما تازه با خاک سوخته ی طلاییه و خاک خونین شلمچه آشنا شده بودیم. تازه فهمیده