پاورپوینت کامل ستاره مجلس ۶۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ستاره مجلس ۶۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ستاره مجلس ۶۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ستاره مجلس ۶۲ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۰

۱ـ زهد و قناعت

یکی از بزرگ ترین ویژگی های شهید مدرس ساده زیستی او بود، چیزی که کم تر در افرادی همچون او که به مقام برجسته ای می رسند
به چشم می خورد. او در این صفت یکی از اسوه های بزرگ تاریخ معاصر به شمار می آید. او از ابتدا تا انتهای عمرش دست از ساده زیستی
برنداشت و همین عامل او را در مبارزه مستمرش با استبداد و استعمار موفق می ساخت. خود وی در این خصوص می گوید:

«اگر من نسبت به بسیاری از اسرار، آزادانه اظهار عقیده می کنم و هر حرف حقی را بی پروا می زنم برای این است که چیزی ندارم و از
کسی هم نمی خواهم. اگر شما هم بار خود را سبک کنید و توقع را کم نمایید آزاد می شوید… باید جان انسان از هر گونه قید و بندی آزاد
باشد تا (بتواند) مراتب انسانیت و آزادگی خویش را حفظ نماید».۱

شهید مدرس راجع به تحصیل در نجف می گوید: «در نجف، روزهای جمعه کار می کردم و درامد آن روز را نان می خریدیم و تکه های
نان خشک را روی صفحه کتابم می گذاشتم و ضمن مطالعه می خوردم».

در زمانی که مدرس نماینده اول تهران و عهده دار تولیت مدرسه سپهسالار بود، اتاق پذیرایی اش تقریباً چهارمترونیم در شش متر
بود. سه ربع از اتاق به وسیله زیلو فرش شده بود و بقیه اتاق بدون فرش بود. مدرس رختخواب خود را که به آن تکیه می نمود در
چادرشبی نسبتاً مندرس پیچیده و در صدر اتاق گذاشته بود و چندین جلد کتاب فقهی و غیره اطراف خود و در طاقچه اتاق به طور
نامرتب ریخته بود. منقلی از گل که به آن «کلک» می گویند در وسط اتاق گذاشته بود. دو سه فنجان نعلبکیِ گلیِ لعابی کار تهران یا قم و
یک قوری لعابی اطراف آن دیده می شد… اینها زینت اطاق مدرس بودند.۲

زمانی دخترش گرفتار بیماری حصبه شدید شد. پزشک معالج او گفت: اجازه بدهید در شمیران محلی تهیه و فرزند شما را به آنجا
منتقل کنیم که معالجات مؤثر افتد. مدرس گفت: «همه فرزندان این مملکت فرزندان من هستند. نمی پسندم که فرزند من به ییلاق منتقل
شود و دیگران در محیط گرم تهران و یا جاهای دیگر در شرایط سخت به سر ببرند، مگر این که برای همه آنان چنین شرایطی فراهم شود».۳

لباس مدرس بسیار ساده و دوخت وطن بود. خوراکش بیشتر نان و ماست و سبزی و گاهی آبگوشتِ کم چربی بود. دارایی مدرس
پس از شهادت ۳۶ ریال بود.۴

۲ـ ایمان راسخ

مهم ترین خصیصه شهید مدرس، ایمان راسخ به خدا و دلبستگی و علاقه به اسلام و مکتب تشیع بود، و قدرت و شهامت وی ناشی
از ایمان او بود. ایستادگی در مقابل استعمار روس و انگلیس و مخالفت با زورگویی های رضاخان بدون داشتن ایمان قوی میسر نبود.

او به حقانیت مبارزه خود ایمان داشت و تا لحظه شهادت، هیچ مصالحه و امتیازی را نپذیرفت. او به پاداش و اجر دنیوی بی اعتنا بود
و اجر اخروی را از خداوند می خواست. پس از دستگیری او، هنگامی که مأموران شهربانی خانه او را بازرسی کردند به پیراهن خونینی
برخوردند. از شاگردش پرسیدند که این چیست؟ وی گفت: پیراهنی است که موقعی که می خواستند او را ترور کنند بر تن داشت و بر اثر
اصابت گلوله به بازویش، خونین گشته است، و وصیت کرده وقتی که مُرد این پیراهن را در کفنش بگذاریم و می گفت: «می خواهم در آن
دنیا به جدم نشان دهم تا ببیند که ظالمان چه معامله ای با فرزندش کرده اند».

۳ـ شجاعت

مدرس هر چند جثه نحیف و کوچکی داشت، اما شجاعتی مثال زدنی داشت. شاید در میان مردان بزرگ این مرزوبوم کم تر کسی در
این صفت به پای او می رسید. او پنج بار ترور شد، که در هر بار از شجاعت و هوش خود استفاده کرده و جان سالم به در برد. مکی،
تاریخ نویس معاصر، در کتاب «مدرس قهرمان آزادی»۵ جریان ترور پنجم را این طور شرح می دهد: «وقتی مردان مسلح به او حمله کردند،
مدرس هیچ وسیله ای برای دفاع از خود نداشت. یک پیرمرد لاغر و ضعیف، با یک پیراهن کرباسی یقه چاک و یک عبا و یک عصای
کج وکوله در مقابل چند نفر مسلح مصمم چه می تواند بکند. با این وجود این مرد عجیب، دست و پای خود را گم نکرد و به جای التماس
و تضرع، فوری رو به دیوار کرد و عبایش را با دو دست به طرف سر خود بلند کرد و زانوان خود را خم کرد به طوری که بدن نحیفش در
پایین عبا قرار گرفت و آن جایی که قاتلین از پشتِ عبا محل قلب و سینه تصور می کردند، جز دو بازوی مدرس و عبای خالی چیز دیگری
نبود. نتیجه این عمل ماهرانه ـ که شاید فقط به ذهن کارآگاهان کارآزموده خطور می کند ـ این شد که از شلیک جانیان، چندین تیر به ساعد
و بازوان او اصابت نمود و یکی هم به کتفش خورد و هیچ یک خطرناک نبود».

همچنین داستان ذیل که به نقل از خود شهید مدرس است، نشان دهنده رشادت و شجاعت وی در همان اوان جوانی و طلبگی بوده
است. مدرس می گوید: «وقتی برای ادامه تحصیل به اصفهان آمدم برای تهیه مخارج روزانه و هزینه تحصیل مجبور بودم گاهی با لباس
عوضی (بدلی) برای کار به دهات رفته و عملگی کنم. یک روز به قریه «گز» رفتم. پیشکار محمدرضاخان دیوار باغی را نشان داد و گفت:
این دیوار را خراب کن، عصر دو ریال مزد بگیر. من قبول کردم و مشغول به کار شدم. نزدیک ظهر اسب سواری آمد کنار من ایستاد و گفت:
مشهدی، خدا قوت بدهد، بقیه دیوار را خراب مکن. گفتم: آقا من شما را نمی شناسم، دیگری به من گفته دیوار را خراب کن و من هم باید
کارم را انجام دهم. گفت: مرد حسابی باغ مال من است، می گویم بس است، دیگر خراب مکن. گفتم: ممکن است صاحب باغ شما باشید،
ولی من شما را نمی شناسم، صاحب کار که به من دستور داده باید بیاید و بگوید خراب مکن. سوار خشمگین شد و گفت: پدرسوخته
قباله و بنچاق از من می خواهد! گفتم: پدرسوخته هم نیستم؛ «البینه علی المدعی و الیمین علی من انکر» یعنی در منازعات و
مخاصمات، بینه و دلیل اقامه کردن به عهده مدعی است (و شما هم مدعی هستید) و سوگند خوردن حق منکر است. سوار اندکی به
خود آمد و به سرعت از آنجا دور شد. ناگاه دو مأمور اسب سوار آمدند و مرا به خانه سرهنگ محمدرضاخان بردند. خان به من گفت:
می دانی چرا آن جا ترا تنبیه نکردم. گفتم: نمی دانم. گفت: برای این که کسی تاکنون در برابر من ایستادگی نکرده بود. برای نخستین بار حس
کردم موجود ضعیفی هستم. حالا بگو ببینم چه کاره ای؟ جواب دادم: من سید حسن، طلبه هستم و گاهی برای کمک هزینه تحصیل برای
کار به اطراف اصفهان می روم. آن گاه قبای خود را پوشیدم و عمامه بر سر گذاشتم. مرحوم محمدرضاخان به یکی از منشیان خود دستور
داد، حواله ای به یکی از تجار اصفهان بنویسد که سیدحسن طلبه ای است و ماهی سی تومان ببرد در حجره به او تحویل دهد. رسید هم
نمی خواهد. آن وقت ناهار آورد و خوردیم و من به اصفهان آمدم».۶

۴ـ سخاوت وَ جود

سخاوت از صفات اولیاء الهی است و شهید مدرس از این صفت بسیار بهره برده بود. او مردی کریم و سخاوتمند بود. فاطمه بیگم
دختر مدرس می گفت: «بسیار و پی درپی اتفاق می افتاد که پدرم بدون قبا یا پیراهن و یا شلوار، در حالی که عبایش را به خود پیچیده بود
به خانه می آمد، می دانستیم که او فقیر و برهنه ای در راه خود دیده و لباس خود را که مورد نیاز او بوده، از تن درآورده و بخشیده است». ۷

بسیار اتفاق می افتاد که جمعی از افراد فقیر و مسکین برای گرفتن کمک به خانه اش می آمدند. عادتش بر این بود که شبکلاهی بر سر
می گذاشت. یک روز که کیسه اش تهی بود فقیری با سماجت از او تقاضای کمکی کرد. مدرس شبکلاه را از سر برگرفت و به وی داد. آن
مرد شبکلاه را از این رو به آن رو کرد و آن را ناچیز دانست. در این میان یکی از مریدان بازاری مدرس شبکلاه را از دست آن مرد فقیر بیرون
کشید و بوسید و به جای آن یک اسکناس صد تومانی به دستش داد.۸

۵ـ نظم

مرحوم آیت الله سیدمحمدرضا خراسانی از بزرگان علمای اصفهان می گفت: «مدرس در مراجعت از نجف، حوزه درس خودش را در
مدرسه جده کوچک دایر کرده بود. بر خلاف آن دسته که می گفتند: «طلبگی، نظمش در بی نظمی است»، ایشان به نظم در امور عادت
غریبی داشت. اگر کسی دقایق کارهای ایشان را می دید، شاید در مدت سال، دقیقه ای تغییر نمی کرد. اول صبح، ساعت ۷، یک درس فقه
را شروع می کرد. درست در ساعت ۹ صبح، مدت نیم ساعت به اتاق خود می رفت. از ساعت ۳۰:۹ تا ساعت ۱۱ درس اصول را می گفت.
از ساعت ۱۱ تا ۱۲ اختصاص به مراجعین داشت و یک فنجان چای می خورد و یک قلیان هم می کشید. اول ظهر مقید بود که نماز
جماعت را بخواند. سعی می کرد خود امام جماعت نباشد و به دیگران اقتدا کند. آن گاه به منزل می رفت. سر ساعت ۳ بعدازظهر به
مدرسه می آمد. پنج شنبه ها هم صبح، یک درس اخلاق از نهج البلاغه می گفت. بعد از ظهر پنج شنبه و روز جمعه هم به کارهای خصوصی
و شخصی می پرداخت».۹

۶ـ توبه پذیری و گذشت

قبول توبه، سفارش مکرر خداوند است و در قرآن به عنوان یکی از صفات خداوند ذکر شده است و پیشوایان دینی و ائمه معصومین
ما هم دارای چنین خصوصیتی بوده اند. خصیصه مهم شخصیت مرحوم مدرس توبه پذیریِ او بوده است. او این خصوصیت را در مکتب
اسلام و از جدش آموخته بود. او دلی صاف و بی کینه داشت و حتی اگر دشمنش از راه انابه و توبه وارد می شد او را مورد عفو قرار می داد.

در قرارداد ۱۹۱۹، وثوق الدوله و نصرت الدوله سردمداران اصلی خیانت بودند. بعد از کودتای سیدضیاء، مدرس نه تنها نصرت الدوله
را بخشید، بلکه از او حمایت کرد و حتی در مورد رضاخان نیز دوبار اغماض از خود نشان داد. او با هرکس مخالفت می ورزید به خاطر
مصالح مملکت بود، نه به خاطر شخص خود و اگر آن شخص دست از کار خلاف خود می کشید مخالفت با او را قطع می کرد.

عبدالله مستوفی در این زمینه می گوید: مدرس عاقل تر از آن بود که در سیاست اهل کین

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.