پاورپوینت کامل غایت شناسی تربیت علوی (۳) ۸۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل غایت شناسی تربیت علوی (۳) ۸۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل غایت شناسی تربیت علوی (۳) ۸۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل غایت شناسی تربیت علوی (۳) ۸۷ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۳

ترس از تسلیم

یکی از مهم ترین پیامدهای توسعه علم در دوران جدید، کشف توانمندی های انسان و اعتماد به آنهاست. در نتیجه تلاش
گرایش های اومانیستی از ابتدای مدرنیته، دامنه اعتماد به انسان با سرعت گسترش یافته است. به موازات توسعه، اعتماد به
توانمندی های بشری، تمایل به آزادی نیز افزایش یافته است. این تمایل، البته کم کم بصورت جریان های پروتستانتیزم (نفی تعبد
دینی یا تسلیم در برابر کلیسا) و لیبرالیزم (نفی تعبد اجتماعی یا تسلیم در برابر حکومت) نهادینه گردید و همراه با توسعه مبانی،
اصول، دستورالعمل ها و شیوه های اجرایی این نهضت های فکری جامعه مدرن، با فرض احترام به آزادی انسان شکل گرفت.
بنابراین نفی تسلیم و دفاع از آزادی، عنصر اساسی همه نهضت های اجتماعی در دوران مدرنیته بوده است و گرایش های فکری
مدرن، با وجود مبانی متفاوت، در تبشیر آزادی و توصیه به دفع تعبد متفق اند. بنابراین اگر چه طرد تسلیم در برابر کلیسا و خدای
دینی از اولین جریان های اجتماعی مدرن (سکولاریسم) بوده است، اما لیبرالیسم، سوسیالیسم و دیگر نهضت های اجتماعی
معاصر، خواستار طرد تعبد در برابر «قدرت سیاسی » هستند و فرض بر این است که آزادی، ذاتی بشر است و او نباید تسلیم خدا یا
خدایان و هیچ نیروی دیگری باشد.

ترس از تسلیم و نفی اقتدار، البته دارای زمینه هستی شناختی نیز هست. خود بنیادی یا انانیت، از خصایص ذاتی بشر است که در
صورت مفتون شدن به توانمندی خویش (آن چنان که در مدرنیته رخ داد)، بر هر غیر خودی خط بطلان می کشد: «حجاب
خودخواهی و خود بینی، از حجب غلیظه ای است که هر کس را که مبتلای به آن است، از همه حقایق و درک تمام محسنات و
کمالات غیر و مقبحات و نقایص خود باز می دارد.» (۱)

در عصر مدرنیته یا دوران ما بعد «دکارت »، که سوپژکتیویسم مبنای اندیشه و اخلاق غربی است (برای نمونه ر.ک: آثار هیدگر و
نیچه)، انانیت به نوعی تفرعن رسمی و موجه تبدیل شده است که بر اساس آن، تسلیم در برابر زورمندان سیاسی و نظامی و حتی
حقیقت – حقیقت غیر ابژکیتو – نیز وضع می گردد. بشر مدرن حتی می خواهد حقیقت را از منظر ذهن انسانی (سوژه) بشناسد و
این «انانیت معرفت شناختی »، پس از «کانت » و توجه او به «شرایط ما تقدم معرفت » دیگر نیازی به پنهان کاری ندارد.

«کانت » با فرض مقولات به عنوان شرایط ما تقدم اندیشه، بنا داشت محدودیت معرفت را به رخ بشر بکشد و به قول خودش، جا را
برای ایمان بگشاید، ولی نتیجه غیر از آن شد، زیرا انسان مدرن، حقیقت را در حدود شرایط ما تقدم پذیرفت و منکر دین و ضرورت
ایمان باقی ماند. به این ترتیب، انانیت معرفتی سبب شد که انسان با کمک مفروضات کانتی، ضمن طرد هر نوع متافیزیک و یا
دانش غیر ابژکتیو، همچنان از دانش محدود خود خرسند باشد و حقیقت، که پیش از آن به سطح ابژه ای برای ذهن تنزل یافته بود
موجه گردد.

به این ترتیب، در دوران مدرنیته، سوژه یا موضوع شناسایی، مدار ادراک و فهم و تعقل و تفقه قرار گرفت و انسان مقامی فراجهانی
یافت و ذهن مستقل از جهان، به نظاره آن در صورت «ابژه » یا یک وجود «تودستی » پرداخت. غفلت از حدود و حجب معرفتی،
اسباب تشدید خودشیفتگی انسان مدرن شد و تفرعن او را پس از کشفیات علمی، موجه و رسمی نمود; چیزی که در بیان امام علی
علیه السلام این گونه آمده است:«بدان که خود بزرگ بینی، مخالف راستی و آفت خرد است.» (۲)

انانیت و خودبنیادی، در اساس نه تنها به عنوان ناهنجاری اخلاقی، بلکه حتی به عنوان سوء فهم هستی شناختی در تربیت علوی
مردود است. طرد انانیت معرفت شناسی در نهج البلاغه را می توان هنگامی به خوبی مشاهده کرد که امام در توبیخ و تقبیح افرادی
که به تحمیل فکر خود بر قرآن می پردازند، می فرماید: «پنداری آنان پیشوای قرآن اند و قرآن پیشوای آنان نیست…» (۳) امام علیه
السلام همچنین در جای دیگر وقتی می خواهد مهمترین تحولات پس از ظهور موعود را برشمارد، به طرد انانیت معرفتی اشاره
می کند: «او کسی است که خواسته ها را تابع هدایت وحی می کند، هنگامی که مردم هدایت را تابع هوس ها کرده اند و در حالی که
مردم نگرش ها را بر قرآن تحمیل می کنند، اندیشه ها را تابع قرآن می کند … .» (۴)

یعنی انقلاب موعود، قبل از هر چیز، انقلاب علیه انانیت معرفتی بشر است ; بشری که یافته های ذهنی خود و بلکه هواهای
نفسانی اش را بر هدایت غلبه بخشیده است و قرآن را بر رای خود منطبق می کند. برای امام علی علیه السلام، فاصله ای میان
انانیت اخلاقی به معنای هواپرستی و انانیت معرفتی به معنای اعتماد صرف به دریافت های بشری وجود ندارد: «هواپرستی همراه
گمراهی است وهدایت، گمراهی را می زداید… .» (۵) چه این که انانیت اخلاقی نیز، به طور مجزا مورد طرد قرار می گیرد.

اقتدارگرایی در تعلیم و تربیت جدید

از اواسط قرن بیستم، مدارس سنتی به خاطر رویکرد اقتداری به تدریس و برنامه درسی، تقریبا غیر عقلانی جلوه کردند. انتقاد به
مدارس سنتی به دلیل وابستگی آنها به اهداف اقتداری و کنترل اجتماعی تاکنون ادامه دارد. بر اساس دیدگاه های لیبرال در
زمینه اهمیت فرد و هم چنین تئوری های روانشناختی مربوط به رشد، که مستلزم توجه به نیازها و علایق کودکان است، اتونومی
(خود فرمانی) به عنوان هدف اساسی تعلیم و تربیت، در تربیت جدید جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده است .

مبشران تربیت جدید یا فلیسوفان «پیشرفت گرا»، اظهار داشتند که فهم، گزینش، اندیشه و عمل شاگردان، باید مستقل از قدرت
و مبتنی بر «خود» آن ها شکل گیرد. آنها اتونومی را به عنوان هدف ایده آل تربیتی نظام های تعلیم و تربیت جدید معرفی نمودند.
سؤالی که اکنون پس از چند دهه بعد از تبشیرهای پیشرفت گرایان در برابر متوالیان تربیت جدید رخ می نماید، این است که «آیا
این هدف صرفا در چهره هایی که کنترل اجتماعی صورت می گرفته تغییر ایجاد کرده است؟ آیا ما واقعا عاقل تر و انسان تر از
متقدمان یک قرن قبل هستیم.» (۶)

برای یافتن پاسخ این سؤال، ناگزیر از توجهی هر چند اجمالی به بحث های منتقدین پست مدرن درباره «اقتدار» هستیم. «اقتدار
نوعی فرایند تعبیر و تفسیر قدرت است… اقتدار یعنی جست وجوی نیرویی مستحکم، تضمین شده و پایدار.» (۷)

در اندیشه اجتماعی مدرن، درباره منشاء اقتدار به معنی فرآیند تعبیر قدرت، دو گرایش وجود دارد که عبارت اند از: «گرایش
وبری » و «گرایش فرویدی ». از نظر «وبر» ذهنیت انسان درباره قدرت، تا حد زیادی تابع شرایط قدرت است; زیرا اندیشه مردم
همواره تابعی از نوع سلطه ای است که بر آنها اعمال می شود. به نظر او، اندیشه های مربوط به اقتدار سه دسته اند:

۱. اقتدار سنتی که بر مبنای ایمان به سنت های دیرینه شکل می گیرد و سبب می شود یک رسم از پشتیبانی سنت برخوردار باشد;
مثلا فرزندان شاه هر چند نالایق، حق دوک شدن دارند،

۲. اقتدار عقلانی (قانونی ) که مبتنی بر ایمان به عقلانیت قراردادها و اعتماد به قانونی بودن حقی است که صاحبان قدرت برای
فرمان دادن در پرتو قواعد و قراردادها کسب می کنند.تاثیر اقتدار قانونی به توفیقات پاترون یاسالار در انجام وظایف محوله بستگی
دارد.

۳.اقتدار کاریزماتیک که مبتنی بر ایمان پیروان به رهبر کاریزماتیک به خاطر تقدس جایگاه او یا خصایص شخصی اوست. پس
اقتدار یا برداشت مردم از قدرت، یا تحت تاثیر سنت است یا تحت تاثیر قانون و قراردادهای حقوقی و یا شخصیت مقتدر.

ولی «فروید» منشاء اقتدار یا برداشت مردم را از قدرت، در تصاویر دوران کودکی از زور و رفتار مقتدرانه والدین می جوید. با وجود
این بحث ها، ترس از تسلیم در برابر اقتدار و همچنین عصیانگری علیه اقتدار، با این دو نظریه قابل توجیه نیست. ترس از تسلیم و
همچنین تلاش برای پس زدن اقتدار است که منجر به استحاله اقتدار در شکل های آزاد منشانه تر یا تغییر شکل مکرر اقتدار
گردیده است.

بر خلاف اقتدار پدر سالارانه سنتی که از سوی پادشاهان، زمین داران صاحبان صنایع، سرمایه داران، والیان محلی و حتی اولیای
تعلیم و تربیت، از گذشته تا حال ابراز می شود، نوع جدیدی از اقتدار در جوامع آزاد و همچنین نهادهای مدنی از جمله مدارس
جدید رخ نموده است که «اقتدار خودفرمان است ». اقتدار پدر سالاری که حمایت کاذبی را به زیردستان وعده می داد و مراقبت های
انتفاعی خود را به شکل محدود و به منظور جلب حمایت آنها، در نوع و زمان دلخواه ابراز می نمود، دیگر پس از نهضت های ملی و
کارگری متناسب نهادهای مدنی و بوروکراسی جوامع مدرن نیست; در این زمان، به اقتداری بوروکراتیک نیاز است. در اقتدار
بوروکراتیک، مرجع اقتدار چهره پدر سالار نیرومند و مهربان، که صاحب نفوذ و مطلق العنان باشد نیست، بلکه نفوذها و تاثیرهای
غیر مستقیم چهره های آرامی که اصطلاحا رفتار غیر شخصی دارند، مرجع اقتدار است. آنها کارشناسان و مدیرانی هستند که
دارای خصیصه مهم «خود فرمانی » می باشند. این چهره های خود فرمان، با کردارهای بی اعتنا و رفتار آزادمنشانه در مقابل دیگران،
مقتدران نامسؤولی هستند که مدیریت بدون همدردی و اعتماد و دلجویی بوروکراسی امروزین را در دست دارند. آنها بنای محبت
و دخالت عواطف شخصی را ندارند و در چارچوب مقررات عمل می کنند(یا چنین وانمود می کنند) و رفتارهای خشک اداری و
عبارت هایی از قبیل «این مشکل خود شماست » می تواند به خوبی این نوع اقتدار پنهان کند.

به این تربیت بنا بر مقتضیات اقتدار بوروکراتیک، نیاز به افراد خود فرمان که بتوانند مدیریت بوروکراسی جامعه را در اختیار گیرند،
به نظام آموزشی منتقل می شود. تربیت جدید نیز بنا به مفروضات انسان شناختی اومانیسم زیربنایی اش، پذیرای این
رخواست خواهد بود. جریان فردگرایی که در تقابل با اقتدار پاترونی نظام های سنتی پدید آمده است نیز به تربیت جدید کمکن
می کند تا «اتونومی » را ایده آل خود معرفی کند. این خود فرمانی چه مفهومی دارد و فرد خود فرمان چه تعریفی از خود ارائه
می دهد؟ «میشل فوکو» یکی از مشهورترین نقادان اقتدار و صاحب نظریه قدرت، دانش و ایده خود فرمانی در تعلیم و تربیت
لیبرال را به نقد می کشد. او معتقد است قبل از هر چیز روابط قدرت، فرد را به موضوع (subject) تبدیل می کند و او را مورد
تعریف و شناسایی قرار می دهد. سپس با این تعریف و شناسایی، به او هویت مشخصی می بخشد; «هویتی که بتوان در مسیر زمان
بازش شناخت و دوباره به آن اشاره کرد. پیامد کار کرد مقید کننده و سرکوب گر اقتدار است… هدف اقتدار، گرفتار ساختن
انسان ها در بند هویت و نام خاص و پایگاه های از پیش تعیین شده اجتماعی است.» (۸)

همچنین «فوکو» در کتاب «انضباط و تنبیه »، مدرسه را همراه با زندان و تیمارستان و… از جمله بلوک های انضباطی معرفی می کند
که روابط قدرت – دانش در آن برای تعیین self انسان ها به کار گرفته می شود. به نظر «فوکو»، دانش و بخصوص علوم انسانی،
ابزار بسیار مهمی است که برای ساختن خود انسان ها در اختیار قدرت قرار دارد: «دانش از طریق تمرین قدرت توسعه می یابد و در
تمرین، قدرت جهت تولید آنچه فوکو «افراد طبیعی شده » می نامند، به کار گرفته می شود.» (۹)

از دیدگاه «فوکو»، هنجارهایی که تثبیت می شود، همراه با آزمون ها، طبقه بندی ها ترغیب ها، اقداماتی جبرانی، مکان مورد نیاز و
تنبیه های انضباطی، جنبه های گوناگون اقتدار را در مدرسه تشکیل می دهند. در این ماجرا، البته آزمون ها نقش کلیدی دارند و
هویت فرد (True self) را به او تحمیل می کنند. علوم انسانی، بخصوص جامعه شناسی، روان شناسی و روان پزشکی، در هنگام
طبقه بندی و عینیت بخشی به افراد، مردم را تبدیل به سوژه می کنند و سپس با کمک عمل نمایشی زبان که مردم در هنگام سخن
گفتن درباره خودها، تعاریف و گفتارهایشان با مفاهیم علوم اجتماعی صحبت می کنند، این سوژه ها را کنترل می نمایند. بنابراین،
«خود» همان است که علوم انسانی به مردم می دهد و حد و مرز آن را معین می کند.

مراقبت از «خود»، در قرن بیستم عبارت است از: جفت و جور شدن جزء به جزء با دسته ای از حقایقی که از راه آموخته شدن، حفظ
شدن و تمرین شدن، سوژه ای را تشکیل می دهند. «فوکو» معتقد است که این خودمدرن، آزاد نیست; چون محصول علوم انسانی و
کنترل سیاسی است و آزادی (اصولا) هدف نبوده است .

نیازهای تربیتی و تمایلات کودک در تعلیم و تربیت لیبرال بر آن تاکید بسیار می شود، چیزی جز ارزش ها و هنجارهای بلوک
انضباطی مدرسه که برای شکل دادن به هویت کودکان لازم است، نیست. در نتیجه، کودکان چیزی می شوند که طبقه بندی های
علایق و نیازهای تربیتی مدارس از آنها می سازد و بسوی همان عینیتی پیش می روند که مفروض علوم است.» (۱۰)

براساس بررسی «فوکو» از مفهوم autonomy ، اساسا nomos وجود ندارد تا کسی بخواهد آن را آزاد یا تابع کند. او می گوید
که تعبیراتی چون اشخاص خود بنیاد، یا خودباوری و غیره، در نظام های تربیتی و اندیشه های اجتماعی، ماسک هایی هستند که
برای تداوم قدرت در شکل های جدید به کار برده می شوند. این مفاهیم، اشاره ای به آزادی ندارند; چون «این حقیقت را کتمان
می کنند که تشکیل و تکوین این گونه اشخاص [خود فرمان] یک عمل سیاسی بزرگ است.» (۱۱)

در سناریویی که «فوکو» در کتاب «انضباط و تنبیه » تنظیم می کند، نشان می دهد که از طریق هنر حکومت یا خرد دولت، مردم
چنان از آزادی خود سرشار در خشنودی هستند که تا حد ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.