پاورپوینت کامل قصه ی انتقام (۲) ۶۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قصه ی انتقام (۲) ۶۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قصه ی انتقام (۲) ۶۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قصه ی انتقام (۲) ۶۹ اسلاید در PowerPoint :

>

۳۱

قیام مختار

مختار فرزند ابوعبید بن مسعود ثقفی است، او در سال اول هجرت متولد شد. پدرش ابوعبید از اجله ی اصحاب رسول خداست که
در سال سیزدهم هجرت والی عراق گردید، و در یوم الجسر (۱) با فرزندش جبربن ابی عبید در اوایل خلافت عمر بن خطاب به قتل
رسید. مادرش رومه دختر وهب بن عمر بن معتب است .

نقل شده که چون پدر مختار تصمیم به ازدواج گرفت، دختران زیادی از قبیله اش را به وی پیشنهاد کردند، اما او نپذیرفت، تا این
که کسی در خواب او را گفت: رومه دختر وهب را به همسری انتخاب کن تا تو را ملامت نکنند. لذا او با رومه دختر وهب ازدواج کرد.
(۲)

مختار دارای چهار برادر به نام های جبر، ابوجبر، ابوالحکم و ابوامیه بود. (۳)

عموی او به نام سعید بن مسعود از طرف امیرالمؤمنین علیه السلام بعنوان والی مدائن بوده و مختار نیز با عمویش به مدائن رفته
و نزد او بوده است. (۴)

با مراجعه به روایات ائمه ی معصومین علیها السلام و در برخوردها و سؤال و جواب هایی که از آن ها می شده است، می توان به این
واقعیت رسید که مختار مورد توجه ائمه و اهل بیت علیه السلام بوده که از آن جمله می توان به روایات ذیل اشاره کرد:

۱. از عمربن علی روایت شده است که مختار مبلغ بیست هزار دینار خدمت علی بن الحسین علیه السلام فرستاد، حضرت آن پول ها
را پذیرفت و خانه ی عقیل بن ابی طالب و خانه هایی را که از بنی هاشم توسط عمال یزید خراب شده بود، تجدید بنا نمود. (۵)

۲. کشی از محمد بن مسعود نقل کرده چون سر عبیدالله بن زیاد و عمربن سعد را نزد حضرت علی بن الحسین علیه السلام
آوردند آن حضرت به سجده افتاد و فرمود: «خدا را حمد می کنم که از دشمنانم انتقام گرفت » و مختار را دعا کرده و فرمود:
«خداوند مختار را جزای خیر دهد» . (۶)

۳. سدیر از امام باقر علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: «مختار راسب نکنید; زیرا او کشندگان و قاتلین ما را کشت و ما
را خونخواهی کرد و بی همسران را تزویج و در وقت ضرورت مال به نزد ما فرستاد» . (۷)

۴. منذربن جارود از حضرت صادق علیه السلام روایت کرد که آن حضرت فرمود: هیچ زنی از هاشمیان شانه بر سر خود نزد و
خضاب ننمود تا این که سرهای کشندگان حسین علیه السلام را به نزد ما فرستادند» . (۸)

مختار از شیعیان و طرفداران امام حسین علیه السلام در کوفه بود. به نوشته ی طبری، مسلم بن عقیل در ابتدای ورود به کوفه، بر
مختار وارد شد و عبیدالله بن زیاد حاکم اموی که از همکاری وی با مسلم مطلع شده بود او را دستگیر و مجروح ساخت و به زندان
انداخت; اما پس از چندی به خواهش عبدالله بن عمر، شوهر خواهر مختار و فرمان یزید بن معاویه، از زندان عبیدالله آزاد و
رهسپار حجاز گردید.

چون سلیمان بن صرد خزاعی با لشکر خود از کوفه بیرون رفت، مختار وارد کوفه گردید و خود را از ناحیه ی محمد بن حنفیه
مامور خونخواهی حسین علیه السلام دانست. شیعیان کوفه از سلیمان بن صرد پیروی می کردند و مختار آن ها را به طرف خود
دعوت می نمود و چون به او گفته شد که سلیمان بن صرد شیخ شیعه است، می گفت: او فرد مناسبی برای رهبری شما نیست و
خود را به کشتن خواهد داد; زیرا او به فنون جنگ آگاه نیست; ولی شیعیان از او نمی پذیرفتند. (۹)

مختار به هنگام قیام سلیمان بن صرد خزاعی در زندان به سر می برد. از همان جا خبر شکست نیروهای سلیمان را شنید و در
همان هنگام به او خبر رسید که باقی مانده ی اصحاب سلیمان بن صرد به کوفه مراجعت کردند; لذا مختار نامه ای برای آن ها
نوشت، از آن ها دلجویی کرده و گفت: اگر مایلید خود را برای قیام دیگری آماده کنید. نامه را رفاعه بن شداد و مثنی بن مخربه و
سعد بن حذیفه و یزید بن انس و احمد بن شمیط و عبدالله بن شداد و عبدالله بن کامل خواندند. آن ها عبدالله بن کامل را نزد
مختار فرستاده و به او گفتند: آن گونه که تو خواسته باشی ما خواهیم بود، اگر می خواهی ما بیاییم و تو را از زندان رها سازیم. (۱۰)

مختار از این سخن خشنود شد و گفت: در همین ایام بیرون خواهم آمد. (۱۱)

مختار نامه ای را به وسیله ی غلام خود به مدینه فرستاد و از عبدالله بن عمر خواست که بی گناهی او راثابت کند و او را از زندان
آزاد نماید عبدالله بن عمر نامه ای به عبدالله بن یزید، والی کوفه نوشت و از او درخواست آزادی مختار را کرد. او هم قبول کرده و
مختار را از زندان آزاد نمودند. در این هنگام شیعیان کوفه به نزد مختار رفتند و با او بیعت کردند، تا این که کار او بالا گرفت و بیش
از بیست هزار نفر او را اجابت گفتند ، که اکثر آن ها از آل حمدان و ابناء عجم بودند که در کوفه سکونت داشتند.

مختار یاران خود را در خانه های اطراف خود جمع کرد و تصمیم به قیام در ماه محرم گرفت. در آن حال عبدالرحمن بن شریح از
اصحاب شام وارد کوفه شد و به بزرگان کوفه گفت: مختار اراده ی خروج دارد و مدعی است که از طرف محمد بن حنفیه رخصت،
بلکه ماموریت یافته که خونخواهی پسر پیغمبر کند، اما ما نمی دانیم که او راست می گوید یا نه، ما می رویم مدینه و از طرف محمد
حنفیه می پرسیم، اگر اجازه داد از مختار اطاعت می کنیم و گرنه کناره می گیریم.

بزرگان کوفه این رای را پذیرفتند و به مختار گفتند: چند روزی به ما مهلت بده تا مهیا شویم و اسلحه آماده کنیم و به متابعت تو
خروج نماییم پس جمعی از بزرگان و شیعیان کوفه به مدینه – خدمت محمد حنفیه رفتند و مطلب را با او در میان گذاشتند و بعد
همگی به نزد علی بن الحسین علیه السلام رفتند و با او مشورت کردند. امام به محمد حنفیه فرمود: «اگر عبدی زنگی از ما اهل
بیت تعصب کشد، بر مردم است که او را یاری و با او همکاری می کنند.» ای عمو! من در این باب به تو ولایت می دهم که هر چه
خواهی بکن، محمد گفت: به خدا که من دوست دارم حق تعالی داد ما را از دشمنان ما بگیرد. وقتی آن چند نفر این سخنان را
شنیدند به کوفه برگشتند و به مردم خبر دادند که محمد حنفیه به این امر راضی است. پس عده ی زیادی گرد مختار جمع شدند و
به این امر مبادرت ورزیدند. (۱۲)

چون مختار از رفتن این گروه به مدینه آگاه شد، نارحت گردید که مبادا آنان باز گردند و محمد حنفیه نظر موافق ندهد و آنان
شیعیان کوفه را از گرد او پراکنده سازند. چون آنها برگشتند به نزد مختار رفتند، مختار از آنان پرسید: چه خبری دارید؟ پاسخ
دادند: ما ماموریت داریم تا تو را یاری کنیم، مختار تکبیر گفت و یاران او هم با او هم داستان شده برای قیام آماده شدند.

گروهی از یاران مختار به او گفتند که اشراف و رؤسای کوفه به همراه عبدالله بن مطیع قصد مقاتله و جنگ با تو را دارند، اگر
ابراهیم فرزند مالک اشتر با ما همدست شود، امید آن داریم که به اذن خدا بر دشمن غالب آییم که او مردی شجاع و دلاور و فرزند
مردی بزرگ و خاندانی اصیل و دارای قبیله و عشیره ای است که تعدادشان زیاد و دارای عزت و شوکتند. مختار گفت: ابراهیم را
ملاقات کرده و او را دعوت نمایید.

عده ای به خانه ی ابراهیم بن مالک اشتر رفته و از او خواستند که آن ها را در این امر یاری کند، او هم قبول کرد و گفت: به یک
شرط شما را یاری می کنم و آن این که من امیر شما باشم. آن ها گفتند: چنین چیزی امکان ندارد، چون مختار از طرف محمد
حنفیه ماموریت یافته و او از طرف محمد بر صرارت امیری نشسته، در این هنگام ابراهیم سکوت کرده و به آن ها پاسخی نداد.
وقتی این مساله را به مختار گفتند: مختار با نامه ای از محمد حنفیه به نزد ابراهیم رفت و نامه را به او تسلیم کرد و ابراهیم هم بعد
از قرائت نامه و شهادت عده ای از یاران که آن جا بودند – مبنی بر این که نامه برای ابراهیم است – قبول کرده و با مختار بیعت
نمود از این دو ابراهیم و به عشیره ی خود نیز امر فرمود که با مختار بیعت کنند، پس قرار بر این گذاشتند که در شب پنج شنبه –
پانزدهم ربیع الاول سال شصت و شش – خروج نمایند، از آن طرف ابن مطیع که والی کوفه بود، شبث بن ربعی را با سه هزار و راشد
بن الیاس را با چهار هزار نفر از دو طرف به سوی مختار و طرفدارانش فرستاد.

مختار هم ابراهیم را با هفتصد نفر به مقابله ی راشد و نعیم بن هبیره را با سیصد و شصت نفر به جنگ شبث بن ربعی روانه کرد،
ابراهیم و همراهانش با راشد و لشگریانش مقاتله نمودند و بسیاری از ایشان را به دوزخ فرستادند و خود راشد هم با شمشیر خزیمه
بن نصر کشته شد. اما اصحاب نعیم بن هبیره اول بر اصحاب شبث بن ربعی غلبه یافتند و بعد مغلوب شدند. (۱۳)

پس از این واقعه، عبدالله بن مطیع، عمربن حجاج را با دو هزار تو و شمربن ذی الجوشن را هم با دو هزار نفر به دفع ابراهیم
فرستاد و خودش هم با جماعت بسیاری بیرون شد و در کناسه ی کوفه مورد حمله ی ابراهیم قرار گرفت و کار به جایی رسید که
یارانش گریختند و خودش با جمعی در قصر دار الاماره متحصن شدند. ابرهیم سه روز قصر را محاصره نمود تا ایشان ناچار گشته و
امان خواستند. ابراهیم آن ها را امان داد و ایشان از دارالاماره بیرون شدند و عبدالله بن مطیع شبانه با جمعی به جانب بصره روانه
شد.

مختار وارد قصر دارالاماره شد و بزرگان قبایل خدمتش رسیدند و با او بر کتاب خدا و سنت رسول الله و مطالبه ی خون های اهل
بیت و جهاد با دشمنان و دفاع از ضعیفان و مبارزه با هر کسی که با آن ها بجنگد و مسالمت با هر کسی که با آن ها از در مسالمت
درآید بیعت کردند. از جمله کسانی که با او بیعت کردند می توان به منذربن حسان و فرزندش حسان اشاره کرد. وقتی این دو تن از
نزد مختار بیرون آمدند، جماعتی از شیعیان آن ها را دیدند و گفتند: اینان از سران جبارین و ستمگرانند و باید کشته شوند، لذا هر
دوی آن ها را به قتل رساندند. و وقتی مختار از کشته شدن آن ها با خبر گردید، ناراحت شد و تلاش کرد تا محبت اشراف را به خود
جلب کند، به همین خاطر با آن ها به حسن سیره رفتار می نمود. پس از آن که مردم با مختار بیعت نمودند و امر بر او مستقر گردید،
از بیت المال کوفه بازدید نموده، سپس دستور داد از اموال موجود به کسانی که هنگام محاصره ی قصر با او بودند به هر کدام
پانصد درهم بدهند. لذا به تعداد سه هزار و پانصد نفر از آنان مبلغ پانصد درهم و به بقیه ی افراد که تعدادشان شش هزار نفر بود – و
بعدا به او پیوسته بودند – به هر یک مبلغ دویست درهم دادند. مختار با عموم مردم با خوش رویی رفتار می کرد، لذا بزرگان کوفه را
همنشینان خود گردانید.

مختار با دستیابی بر کوفه، سرپرست شرطه ی شهر را مامور کشتن و خراب کردن خانه های کسانی کرد که در جنگ با امام حسین
علیه السلام شرکت کرده بودند. او نیز با کمک هزار

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.