پاورپوینت کامل قصه ما ۲۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قصه ما ۲۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قصه ما ۲۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قصه ما ۲۱ اسلاید در PowerPoint :

>

۳۳

ایستاده بودم کنار ستون خیمه، با بقچه ای و پیراهنی که بوی پدرم و مادرم و غربت همه قصه های غریب را می داد . انگار همین
الآن یکدفعه پیراهن خونین یوسف را برای یعقوب آورده بودند و بالای ماذنه نام جدم را . . . .

پیراهن بوی عطر مادرم را می داد . عطر گنگی که در تار و پود پیراهن مانده بود . بوی آغوش مادر، نوازش ها، راز و نیازها، نوری که
شب ها دور مادرم را می گرفت، وقتی که دست به دعا بر می داشت . . . .

×××

– چه نامی روی این دختر گذاشته اند؟ زینت پدر! مگر می شود که دختری زینت پدرش باشد؟ !

– مگر می شود که دختری مادر پدرش باشد؟ این ها از این خانواده اند!

حرف ها از آن بدگویان است و من و تو را از آنان باکی نیست . من تو را می فهمم، وقتی با دست های کوچکت خار و خاشاک را از
موهای جدم پاک می کردی . وقتی که با دست های کوچکت می کوشیدی مرهمی و سایبانی بر خستگی ها و آزار و اذیت ها باشی; از
رنج نادانی مردمی که نمی دانستند و نمی فهمیدند که سنگ ها و کلوخ هایشان را به سوی که پرتاب می کنند . من این رنج ها را
می شناسم; چرا که خود نیز طعم آن را چشیده ام .

پدر من نیز مورد آزار و اذیت دشمنان بود و مردم راجع به او نامهربان بودند; چنان که با تو و جدم نیز نامهربان بودند .

آن روز را به یاد داری مادر! آن روز سرخ را . . . آن روز که پدرم را به ریسمانی بسته و با خود می کشیدند و تو در حالی که گوشه
چادرت به زمین کشیده می شد، تازیانه خورده و زخم خورده در پی او می دویدی . آن روز که همه وسعت در را با دست های از هم
گشوده ات پوشانده بودی و نیزه ها و مشعل ها و تعداد زیاد دشمنان را نمی دیدی . . . .

چه سخت بود روزهای بعد مادر! چه سخت . روزهایی که با تن رنجور و تبدار، خانه دوستان و یاران دیروز را می کوبیدی و چه بسیار
بودند خانه هایی که به رویت در نمی گشودند و میزبانت نمی شدند . پس چه شد سفارش ها و نقل قول ها؟ چه شد کلمات و سخنان
جدم در مدح تو؟ یک ماه نگذشته، خاطرات یازده سال با هم بودن را فراموش کردند؟ لااقل رسم میهمان نوازی عرب که بود،
رسم میهمان نوازی چه شد؟ هیهات!

پیراهنی بود و زنی و ستون های مدینه که در خود می شکست و می لرزید و هیچ چیز جز فرمان صبر پدر طوفان آسمان و زمین را
خاموش نکرد . . . .

روزها و ماه ها و سال ها، جوانه های غم را از چهره پدر زدودم و ذره ذره شاهد شمعی بودم که در خود آب می شد و نه نای فریادش
بود و نه نورافشاندن و دم برآوردن، که شب پرستان فروغ او را خاموش می خواستند .

چه کسی با پدرم همدردی کرد، آن گاه که محبوب هجده ساله اش را به خاک سپرد . چه کسی بغض های فرو خورده و هق هق
کودکانی را دید که در دل شب، تنها همدم و مونس قصه های ناگفته شان را تاریکی شب یافته بودند . چه کسی اشک یتیمی را از
چشمان ناباور بهت زده ام می زدود، جز دستان مهربان پدر که خود دریای اشک بود .

بغض آن شب در حنجره ام فرو خفت و در حنجره پدر، برادرکانم و خواهرکم . از آن شب سیاه می بینم که در چشم های پدر، خواهر
و برادرانم خورشیدی روشن است . خورشیدی که مادر، مرکز آن است، و هرگز هرگز چشم نامحرمی خورشیدن پنهان ما را
نخواهد دید . او دیگر هرگز خطبه نخواهد خواند و به صدای بلند نخواهد گریست .

آخرین بار بود که همراهمان می آ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.