پاورپوینت کامل داستان کوتاه – دو مدعی ۱۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل داستان کوتاه – دو مدعی ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان کوتاه – دو مدعی ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان کوتاه – دو مدعی ۱۴ اسلاید در PowerPoint :

>

۵۵

فریادشان در کوچه های کوفه می پیچید و تا دورترین خانه ها می رفت. مردی که مشک آب بر دوش داشت و جوانی که دو گوسفند
را با خود می برد و مرد جوان و رشیدی که بر اسب سوار بود و یک زن و چند کودک با فریادهای آن دو، گرد آمدند و به نظاره
ایستادند.

زن فریاد می زد و می گفت: «به خدا راست می گویم; به خدای کعبه سوگند که این طفل من است.»

و آن دیگری نیز با صدایی بلندتر: «دروغ می گویی این طفل من است و پسر است و مال من، خودم او را به دنیا آورده ام…» .

هر دو زن، در یک خانه زندگی می کردند و هر یک در اتاقی از اتاق ها و هر دو نیز زائو بودند، اما هیچ یک رضا نمی داد و هر دو
مدعی بودند که طفل از آن اوست. زنی که چند کودک به همراه داشت و قصد عبور، خود را به آن ها رساند و گفت: «به نزد
امیرالمؤمنین بروید، او به داوری، حق را به حقدار می دهد…» .

هر دو خاموش ماندند و نگاهی غضب آلود به یکدیگر دادند و به جمع نیز نگاهی از سر حیرت افکندند. یکی از میان جمع گفت:
«راست می گوید، نزد امیرالمؤمنین بروید.»

نخست آن که جامه ی زردی به تن داشت نیز با سر اشاره کرد و رضا داد، آن گاه قنداقه ی طفل را در آغوش گرفت و سوی مسجد
راهی شدند.

در میان راه، جمعیتی افزون بر جمعیت پیشین به دنبال آن دو به راه افتادند تا به مسجد رسیدند.

قنداقه ی طفل را پیش امیرالمؤمنین بر فرش مسجد نهادند و آن که جامه ی زرد بر تن داشت، با شتاب و بی تاب گفت: «ای سرور
عرب، ای بزرگ عرب و امین جان و مال ما! این طفل از آن من است و خود به دنیا آورده ام، اما این زن مدعی است که طفل از آن
اوست…» .

دوم زن که جامه ی سبز بر تن داشت، معترض گفت: «به خدا سوگند که چنین نیست و این طفل از آن کسی جز من نیست…» .

بدون آن که هر یک به گفته ی دیگری توجهی کنند; با هم می گفتند و سر و صدایشان در هم می پیچید که حضرت با دست به هر دو
اشاره کرد و هر دو خاموش شدند.

لحظه ای حضرت در سکوت ایجاد شده، به فکر فرو رفت و به طفل نگریست و ناگاه رو به قنبر کرد.

– برخیز قنبر، برخیز و شمشیر مرا بیاور… .

طنین صدای حضرت، بر سکوت جمع شدگان هجوم آورد و هر دو مدعی را در حیرت و شگفتی فرو برد. <

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.