پاورپوینت کامل نشریات مدارس علمیه خواهران ۱۴ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نشریات مدارس علمیه خواهران ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نشریات مدارس علمیه خواهران ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل نشریات مدارس علمیه خواهران ۱۴ اسلاید در PowerPoint :

>

۵۱

نشریه ی مشکوه

ماهنامه ی فرهنگی، سیاسی، اجتماعی مشکوه که دومین سال فعالیت خود را آغاز کرده، حاصل زحمات خواهران حوزه ی علمیه ی
الزهرا (س) زنجان می باشد.

در این شماره از نشریه برآنیم تا شماره ی ۸ و ۹ این نشریه را که در فروردین و اردیبهشت سال عزت و افتخار حسینی منتشر
گردیده، معرفی نماییم.

از جمله ی عناوین این شماره می توان به مناجات، سخن سردبیر، غروب به یاد ماندنی (خاطرات جنوب)، آفتاب هدایت،
ناخت سازمان های بین المللی و… اشاره نمود.

از جمله نقاط قوت این نشریه، آغاز نشریه با مناجات صحیفه ی سجادیه، آوردن کلام متناسب با سال عزت حسینی از رهبر کبیر
انقلاب (ره) و مقام معظم رهبری (مدظله)، تنوع مطالب، استفاده از مقالات خواهران طلبه می باشد. تنها مساله ای که هم چنان
مبهم باقی ماند، نام سردبیر و طراح و همکاران نشریه می باشد.

اینک به برخی از مطالب برگزیده ی این نشریه توجه بفرمایید:

ماندن واماندگی است

سراغ مردانگی رفتن را – اگر می گیرید – از مردان خون و خطر بگیرید. گمشدگان خاک، اگر می فهمیدند تا خدا راهی نیست، این
همه سرگردانی نمی کشیدند… چشمی که پاک نیست، صدای پای خون را نمی شنود! !

استقلال کم داشتن نیست، نخواستن است

به خود آمدن; و از دیگران طلب نکردن. سیاست خودی، فرهنگ خودی، اقتصاد خودی… به کم خود ساختن، به قلیل بسنده کردن
و به دیگران رو نیانداختن! یعنی بازگشت به خویشتن، بازگشت به خدای خویشتن و به نجات و رستگاری و رهایی رسیدن… .

غروب به یاد ماندنی

در طلوع صبح خونین رنگ، چشم گشودیم و مهیای سفر… سفری عظیم، سفری از بیگانه به خود و از خود به خویشتن… بالاخره
لحظه ها سپری شد و زمان پرواز فرا رسید، اشک های وداع بالا گرفت. هر یک، عزیز خود را در آغوش کشیده بود و اشک ها تنها
حرف ها را می زدند… ساعت ۴۰: ۸ راهی شدیم. لبخند تلخ بر چهره ی همه نشسته بود. شاد بودند که زائر کربلای ایرانند و غمگین،
به یاد روزهای طوفانی ایران. شاید از همین جاده بود که جوانان وطن عازم کوی یار گشته بودند. این کوه ها، این سنگ ها، این
آسمان، شاهد چشمان بارانی شان بود و خدا گواه است که جز شهادت چیزی نمی خواستند…

بوی طلاییه می آید، تابلوهای میان راه همه از رازهای