پاورپوینت کامل زندگی نامه ی شما ۱۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل زندگی نامه ی شما ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زندگی نامه ی شما ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل زندگی نامه ی شما ۱۲ اسلاید در PowerPoint :

>

۴۴

من هم فکرهامو کردم!

زندگی راهی است پر پیچ و خم، بدون توقف و شتابان و ما انسان ها مسافر این راهیم.

با چشمان بارانی به راهی که پیموده ام می نگرم. خوشی ها و ناخوشی های آن را… . هنوز هم راه دراز است.

با خاطره ها و تجربه های گران بها چشم به گذشته دارم. به یاد روزهای سبز و رنگی دبیرستان. یاد آن شیطنت ها و خستگی
ناپذیری ها. نمی دانم چرا حوصله ام سر آمده بود. مدام به ساعتم نگاه می کردم و منتظر شنیدن زنگ کلاس بودم، خلاصه انتظار به
سر آمد. با طاهره از کلاس خارج شدیم جلوی تابلوی اعلانات، جمعیت دانش آموزی چند ده نفری جمع بودند.

به طاهره گفتم: «چیه باز چه خبره!»

خود را به جمعیت رساندیم. اطلاعیه ای بود در مورد پذیرش خواهران طلبه در حوزه ی علمیه ی مهدی شهر. طاهره نگاهی به من
کرد و گفت: «بیا بریم زهرا، این به درد ما نمی خوره!»

سری تکان دادم و گفتم: «آره بابا حوزه ی علمیه کجا و ما کجا!» اگه تعریف نباشه باید بگویم درسم نسبتا خوب بود و خودم را آماده
می کردم برای امتحانات نهایی سال چهارم.

نان های خورده ریز را درون کیسه ی مخصوص نان خشک ریختم و سفره را تمیز کرده و آن را در سطل کوچکی که حکم جای نان
را داشت گذاشتم. مقداری از تکالیفم را انجام دادم، همه اش تو فکر بودم. نمی دانم چه نیرویی از درون نهیبم می زد که پی گیرش
باشم: «اگه موضوع را به خانواده بگم چه عکس العملی نشون می دن!»

دلم به غلام رضا گرم بود که از من حمایت می کنه. غلامرضا مداحه. وقتی به روستا می یاد برای ما خواهرها از اهل بیت می گه. تا
می خواستم دل را به دریا بزنم و موضوع را به خانواده ام بگم، صدای پدر را شنیدم که گفت: «زهرا جان! اگه چای داری یک استکان
دیگه برام بریز!» منو به خود آورد.

استکان را از روی نعلبکی برداشتم و گفتم: «چشم بابا جان!» پدر در حالی که د

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.