پاورپوینت کامل نانوشته ها (۱) ۲۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نانوشته ها (۱) ۲۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نانوشته ها (۱) ۲۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نانوشته ها (۱) ۲۷ اسلاید در PowerPoint :
>
در هر دوره، وقایعی در خور توجه پیش می آید که اگر از زبان افراد موثق ثبت و ضبط نشود، معمولا به مرور این خاطرات به
فراموشی سپرده می شود و یا اینکه به صورت تحریف شده به دیگران انتقال می یابد. از این رو، لازم است در هر زمان، وقایع قابل
توجه به صورت دقیق و از زبان افراد قابل اطمینان نگاشته شود.
مؤلف محترم، با هدف فوق، مدتی وقت خود را صرف گردآوری این گونه خاطرات از زبان افراد موثق کرده و با دقت و وسواس آن
مطالب را نگاشته و در اختیار مجله قرار داده است. ضمن تشکر از ایشان، به مرور و به تناسب گنجایش مجله، بخشی از آن
خاطرات را به خوانندگان گرامی تقدیم می کنیم.
از آنجا که این خاطرات تا هنگام چاپ در نشریه یاس، در جای دیگر به چاپ نرسیده اند – دست کم ما از آن اطلاع نداریم – این
مجموعه را تحت عنوان «نانوشته ها» می آوریم.
مرحوم آیه الله سید علی اصغر لاری (۱۳۱۷-۱۳۷۴ ه .ق) فرزند آیت الله العظمی سید عبدالحسین لاری (۱۲۶۴-۱۳۴۲ه .ق) پس از
تکمیل درس خود در نجف اشرف و کسب اجازه اجتهاد از علمای آن دیار، راهی شهر لار شد و در آنجا، علاوه بر تالیف، تدریس،
مبارزه با ظلم، دخالت در امور سیاسی، به وضع معیشتی مردم اهتمام می ورزید. پس از جنگ جهانی دوم، قحطی و فقر زیادی بر
جامعه حاکم شد; او در این زمان، رسیدگی به امور نیازمندان را سرلوحه کارهای روزانه خود قرار داد. در آن ایام، با این که امکان
زندگی راحت برای ایشان فراهم بود، اما او سطح زندگی خود و خانواده را در حد پایین ترین قشر جامعه نگه داشته بود. معظم له با
تلاش های شبانه روزی و با کمک گرفتن از مردم خیر، موفق به تاسیس و ساخت بیمارستان، سد، کارخانه برق، دو درمانگاه، مدرسه،
پرورشگاه ایتام و…. شد.
آیت الله موسوی لاری، به جهت خدمات خالصانه، صفای نفس و بهره مندی از اخلاق نیک، نفوذ شگفت و کم نظیری در میان همه
اقشار داشت. حتی اشرار نیز به او احترام زیادی می گذاردند، بگونه ای که وقتی راهزنان، اموال مردم را به سرقت می بردند، گاهی
برای سرکرده آنان جهت بازگرداندن اموال نامه می نوشت، آنان نامه را بوسیده اموال مسروقه را باز می گرداندند. سرانجام آن عالم
جلیل القدر، در سال ۱۳۳۴ ه .ش، به ملکوت اعلی پیوست و در جهرم، در جوار پدر بزرگوارش، به خاک سپرده شد.
نظر به ناشناخته بودن حضرت آیت الله سید علی اصغر لاری، بویژه برای نسل امروز، محضر فرزند برومند ایشان، آیت الله سید
مجتبی موسوی لاری رسیدیم و از ایشان خواستیم خاطرات در خور توجه و آموزنده خود از پدر بزرگوارشان را در اختیار ما
بگذارند. با سپاس از ایشان، توجه خوانندگان گرامی را به این خاطرات، از زبان فرزندشان، جلب می کنیم.
توجه به فقرا
در ایام قحطی، پس از جنگ جهانی دوم، مردی در خانه ما را زد و گفت: همسرم وضع حمل کرده و چیزی برای روانداز بچه نداریم.
پدرم هر چه در خانه گشت، چیزی پیدا نکرد تا به او بدهد. آن موقع من زیر لحافی خوابیده بودم، وقتی نگاهش به لحاف افتاد،
متوجه شد که آن برای من بزرگ است. با چاقو نصف آن را برید و به آن شخص داد و گفت: امشب این را ببر تا فردا ببینم خدا چه
چیزی را فراهم خواهد کرد.
×××
در ایام کودکی، از پیرزنی که گاهی در کارهای خانه به ما کمک می کرد، حلوا خواستم. آن روزها حلوا از غذاهایی بود که کمتر در
دسترس بود. به دلیل فقر زیاد در جامعه، پدرم به ما اجازه نمی داد از این گونه غذاها مصرف کنیم. از این رو، آن خانم مرا به حمام
خانه برد و در آنجا برایم حلوا پخت تا پدرم متوجه نشود. وقتی حلوا آماده شد، پدر موضوع را فهمید و به حمام آمد و با عصبانیت
آن پیرزن را مؤاخذه کرد و گفت: مردم گرسنه اند و شما برای پسر من حلوا درست می کنی؟!
مرحوم والد در کنار خانه ما یتیم خانه ای دایر کرده بود. بدون این که از حلوا خورده باشم آن را از جلو من برداشت; به یتیم خانه
برد و به هر کدام از بچه ها یکی، دو قاشق از آن حلوا داد.
×××
مادرم نقل می کرد: النگویی از جنس شیشه داشتم، پدرت به من گفت: این النگو به چه دردت می خورد؟ بفروش تا پول آن را به
فقرا بدهیم. گفتم: این النگوی شیشه
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 