پاورپوینت کامل مَثَل، شیرین تر از عسل ۱۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مَثَل، شیرین تر از عسل ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مَثَل، شیرین تر از عسل ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مَثَل، شیرین تر از عسل ۱۳ اسلاید در PowerPoint :
>
۵۰
گدا به گدا، رحمت به خدا
می گویند شخصی از راهی می گذشت. دید دو
نفر گدا، سر یک کوچه جلوی دروازه خانه ای با
یکدیگر گفتگو دارند و نزدیک است بینشان
دعوا شود. آن شخص نزدیک شد و از یکی از
آن ها سؤال کرد: «چرا با یکدیگر مشاجره و بگو
مگو می کنید؟» یکی از گداها جواب داد: «چون
من اول می خواستم بروم در این خانه گدایی
کنم، این گدا جلوی مرا گرفته و می گوید: من
اول باید بروم. بگو مگوی ما برای همین
است». آن شخص تا این حرف را از دهن گدا
شنید سرش را به سوی آسمان بلند کرد و به دو
نفر گدا اشاره کرد و گفت: «گدا به گدا، رحمت به
خدا.» یعنی گدا راضی نیست گدای دیگر از
کیسه مردم روزی بخورد؛ پس رحمت به خدا
که به هر دوی آن ها رزق و روزی می رساند.
استخوان لای زخم گذاشتن
هر گاه کسی در کاری اشکال تراشی کند و
طفره برود، یا عمداً کار را مشکل کند، مَثَل فوق
درباره اش مصداق پیدا می کند.
روزی قصابی زمین خورد و پایش شکست.
پیش شکسته بندی رفت تا پایش را جا
بیندازد. شکسته بند که آدم بی انصافی بود موقع
بستن پای قصاب خرده استخوانی لای زخم
گذاشت و پایش را بست و گفت: «اگر
می خواهی پایت زود خوب شود باید هر روز
برای مداوا بیایی.» قصاب بی چاره هر روز
پیش شکسته بند می رفت و علاوه بر
حق العلاج، روزی یک ران گوسفند هم به خانه
شکسته بند می فرستاد. بدین منوال مدتی
گذشت اما پای قصاب خوب نشد که نشد.
از قضای روزگار مسافرتی برای شکسته بند
پیش آمد و پسرش که شکسته بندی را پیش او
یاد گرفته بود به جای پدر نشست. قصاب هم
به روال هر روز به خانه شکسته بند رفت. پسر
وقتی زخم را باز کرد، خرده استخوانی لای زخم
دید و بی خبر از حیله پدر، خرده استخوان را از
لای زخم برداشت و روی زخم را هم مرهم
گذاشت و قصاب را روانه کرد. به این ترتیب
پای قصاب خوب شد و دیگر به خانه
شکسته بند نرفت و گوشت هم نفرستاد.
شکسته بند از سفر آمد. سرشام دید از
گوشت های خوبی که قصاب برایشان
می فرستاد خبری نیست. علت را از زنش سؤال
کرد. زن گفت: «الان چند روز است که قصاب
گوشت نمی فرستد.» شکسته
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 