پاورپوینت کامل در کوچه باغ خاطره (مناسبت های بهمن ماه) ۴۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل در کوچه باغ خاطره (مناسبت های بهمن ماه) ۴۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در کوچه باغ خاطره (مناسبت های بهمن ماه) ۴۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل در کوچه باغ خاطره (مناسبت های بهمن ماه) ۴۵ اسلاید در PowerPoint :

>

۵۰

بازگشت حضرت امام خمینی(ره) به میهن

۱۲ بهمن

ای امام پابرهنگان! ای خمینی عزیز! سال ها بود که امتی، چشم به راه تو بود. سال ها
بود که نام تو، سرودِ سبزِ نیایش، شده بود. با آمدنت، بهار را که سال ها در قفس
پاییز مانده و زیر تازیانه بادهای پاییزی، گرفتار شده بود، رهایی بخشیدی. روزی که
تو آمدی، مردم ستم دیده این سامان، فرشی که تارش از چشم های منتظر و پودش از
قلب های عاشق بود، زیر پایت گستردند و بر ابهت پوشالی طاغوت، خنده زدند. آن روز که
تو آمدی، میهنْ یکپارچه لبخند و اشک شوق شده بود و «مهرآباد»، پیشاپیش، سرود
مهرورزی و آبادانی می خواند. ای قبله قبیله هابیل! ای شمع بزم پیروانِ اسماعیل! ای
خمینی کبیر! آمدی و نسیمی از بهشت زهرا(علیهاالسلام) وزیدن گرفت و نوید شکفتن را به
گوش همه لاله زارهای وطن رساند. خنده بهار که در گلوی زخمی ترانه ها مرده بود،
جاده ها که در مه فرو رفته بودند، و گلستان ها که کویرْ آن ها را در حصار خود در
آورده بود، همگی لبخند زدند و به استقبالت آمدند. شب بر دامان سپیده نور پاشید و
همه دل های بی قرار، از انتظار درآمدند و یکصدا قدومت را تبریک گفتند. ای شاه بیت
غزل آزادی! بر آشیانه وطن، خوش آمدی!

دهه مبارک فجر

۱۲ تا ۲۲ بهمن

پرواز، از چشم آسمان افتاده بود و قناری در گوشه ای، سر زیر پر، مخفی نموده بود و
فقط صدای بوفِ شب پرستِ بیداد بود که خواب چکاوک ها را پریشان می ساخت و بر
تاول های خشکیده و آفتاب خورده دیوارها، حکومت می کرد. فانوس ها در عطشِ جرعه ای از
نور، خاموش و بی صدا مانده بودند. دریا، غرق رخوت و سنگینی بود. درخشش خورشید
بیدارمان کرد. دست در دست هم نهادیم و بام حصیری طاغوت را با بارش فریادهامان
شکستیم و دیوار ستم را با تپش مشت های آهنینمان فرو ریختیم، و با توفندگی ابراهیمی،
به جنگ همه نمرودیانِ بر جای مانده از زباله های طاغوت رفتیم. درخشش آن ابراهیم
آفتاب بود که همه فانوس های خاموش، از نگاهش سیراب می شدند و همه سراب های تشنه به
دیدار زلال او می شتافتند. او که معجزه کلامش همه تاج های جواهرنشان زورمندی و
زرپرستی را زیر پا خرد می کرد. به جنگ کوچه های ظلمت گرفته شب رفتیم و سایه شوم آن
را از خیابان های مهتابی میهن عزیزمان، ایران همیشه سرافراز، ستردیم. چه زیبا بود
با هم بودنمان! چه با شکوه بود نغمه هماهنگ تکبیرمان در آن زمستان سیاه که
دل نشین ترین بهار را میهمان آشیانه های غم گرفته پرستوها کردیم. یاد آن روزهای خوب
خدایی و با هم بودن، همیشه گرم و زنده باد!

پیروزی انقلاب اسلامی

۲۲ بهمن

زمین، نفس کشید و از کابوس زمستانی، سر برداشت. صدای مردی بلندآوازه، خواب را در
چشمان محنت زده باغ شکست. تن دیوارها، از زخم و شعار پر شده بود. در اضطراب چشم
کوچه، دریاچه ای سرخ روییده بود که فاصله ها محو شدند، خون در رگ حادثه جوشیدن
گرفت. خوشه های خشم بر علف های هرزه استبداد، تنیده شد و آن را از بُن بیرون آورد.
مبدأ بهار تغییر کرد و تقویم های کهنه، دور انداخته شدند. از بغض کهنه ترانه، یاسمن
رویید و آفتاب درخشان پیروزی که سال ها دربند تازیانه های شب، گرفتار شده بود،
زنجیرهای طاغوت را پاره کرد و سر از افق روشن بهمن برداشت. فاصله ها فرو ریختند و
بن بست ها، بینا شدند و سرخی خون، قامت خمیده شمشیر را شکست و انقلاب در ۲۲ بهمن
ماه متولد شد. پرندگان رهیده از قفس حنجره ها، به آشیانه رسیدند. خیابان رنگ عشق
گرفت. آواز رهایی از در و دیوار طنین افکن شد و روح خدا با کلام خویش، معجزه کرد.
کوچه ها پر از بوی گلاب و اسپند شد. بوی خوش «عاشقی»، ملایک را به طواف ایران
کشانید. عرشیان، هلهله کنان، مژده طلوع حق و نابودی باطل آوردند. زلال سپیده، در
شریان افق، گردش یافت و شب برای همیشه فراری شد. خبر رسیدن نگار پیروزی،
کوچه باغ ها را گلباران کرد و ظفر، در میان گلستان وطن خانه کرد. آن روز همه گل ها
شکفتند، اقاقی ها سرود لبخند خواندند و آن را غزل غزل در نغمه شاد عندلیبان چمن
پیچیدند و بر اعجاز کلام روح الله هدیه کردند. آن اَبَرمرد بلورینْ نگاه که ارمغانش
همه سبز و کوله بارش همه نور بود. میلاد انقلاب نور مبارک!

صدور حکم ارتداد سلمان رشدی

۲۵ بهمن

می خواستند ایستادگی و پایبندی جهان اسلام را سنگ محک بزنند. می خواستند عمق
ریشه های این درخت تناور و پُربار را بسنجند. می خواستند توفندگی اقیانوس موج خیز
ما را با چشمان تنگشان اندازه بگیرند. قلمی شکسته، به دستِ یاوه سرایی بی خرد و
اسلام گریزی شیطانی، دادند و به مقدسات بهار و آفتاب، توهین نمودند. سیاهی قلم،
سفیدی صفحه را آزرد، با دستی سیاه که از آستین شیطان بیرون آمده بود. برق از آفتاب
همیشه بیدار انقلاب جهید و او را فرو نشاند. موجی از اعتراض و خشم به پا خاست که
هزاران مرتبه از آن چه می پنداشتند، سهمگین تر بود. لابه کردند، سودی نداشت، التماس
نمودند، افاقه ای نکرد و سال ها گذشت و ذره ای از بی کران طوفان خیز و اقیانوس
موج انگیز خشم مسلمانان، کاسته نشد و هنوز، همچنان چشم های مسلمانان به دنبال
انتقام از او بیدار است. نویسنده، دست نشانده ای بدبخت و مزدوری ناپاک بود که از
دامان با طراوت اسلام به تاریکی شیطان گریخته بود؛ اما پرتو بیدارگر خورشید زمانه،
مشت او را گشود و رسوایش نمود و تا ابد او را در حفره های تنگ ترس و دهشت، زندانی
ساخت. بر سرخی همه شقایق های وطن، سوگند که این زالوی مرداب نشین و قلم سیاهش را
جوانان پرورش یافته ابراهیم انقلاب، زیر گام های پولادین خود، نیست و نابود خواهند
کرد.

روز مباهله

۲۴ ذی حجه

آمده بودند تا با پندار، به نبرد با حقیقت روند. در پهنه صحرایی، آمدن او و
عزیزترین کسان آیین او را انتظار می کشیدند. انبوهی از گمراهان، در صحرا جمع شده
بودند و می خواستند ببینند که پیامبر آخرالزمان چه کسی را عزیزترین، در آیین خود
می داند و که را برای نبرد آیین ها، به همراه می آورد. نسیم وزیدن گرفت و راه
پیامبر(صلی الله علیه وآله) را باز می کرد. زمین زیر گام هایشان دف می زد و ملایک،
بر بالای سرشان طواف می کردند. چهار نفر، بیشتر به همراه نداشت؛ صاحب ذوالفقار و
بانوی هیمنه و وقار در پشت سرش و حسنین(علیهماالسلام) در آغوشش. رعب و وحشت از
عذاب، چشم ها را گشود و در دل ها، طوفان ترس برپا نمود. سیمای ملکوتی آنان، چنان
دهشتی در دل اسقف های نجران انداخت که قبل از شروع، به زانو در آمدند و با التماس
از پیامبر(صلی الله علیه وآله) خواستند که نفرین نکند و از عذاب الهی نجاتشان دهد.
این گونه، برگ زرین دیگری بر نام آوری و برتری اهل بیت(علیهم السلام) افزوده گشت.
این روز بزرگ و حماسه جاویدش را گرامی می داریم.

آغاز ماه محرم

۱ محرم

آفتاب محرم بر می دمد و کربلایِ دل را به هُرم سوزانش می گدازد. بانگ چاووش کاروا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.