پاورپوینت کامل دستار سبز ۱۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دستار سبز ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دستار سبز ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دستار سبز ۱۳ اسلاید در PowerPoint :
>
۲۸
شیخ،۱ سوار اسب شد. برای آخرین بار به آن محله زیبا نگاه کرد. دیگر باید از این
محله خداحافظی می کرد. شیخ خواست اسب را هِی کند که دستی، افسار اسب را گرفت. شیخ
نگاه کرد: پیرمردی غریبه بود با موها و ریش های سپیدرنگ و ژولیده و لباس های کهنه و
وصله دار. به شیخ سلام داد: شیخ کمکم کن. پول ندارم. بی چاره ام. شیخ یک بار دیگر
سر تا پای پیرمرد را نگاه کرد و گفت: پدرجان دیر رسیدی. من دیگر می خواهم از این جا
بروم. پیرمرد با نگاهی پر از التماس به شیخ چشم دوخت و با صدای لرزان و گرفته اش
گفت: خدا عوضت بدهد شیخ، به خدا بدهکارم. صدتومان بدهی دارم. آبرویم دارد می رود.
بدنام می شوم. به من گفته اند که تو می توانی کمکم کنی.
شیخ به پاورپوینت کامل دستار سبز ۱۳ اسلاید در PowerPointی که پیرمرد دور سرش بسته بود نگاه کرد. دلش به درد آمد: آخر سید
جان من که…
ـ خدا ان شاءالله روسفیدت کند شیخ. خدا عاقبتت را به خیر کند. اگر از این جا دست
خالی بروم بی چاره می شوم.
پیرمرد به گریه افتاد. دل شیخ لرزید و نگاهش خیس شد. به یک جای دور چشم دوخت و شروع
کرد به فکر کردن. کمی بعد به پیرمرد نگاه کرد: سید جان، برو پیش امین الدوله۲ بگو
کاشف الغطاء سفارش کرده که صد تومان به من بدهید.
پیرمرد خشکش زد: چه می گویی شیخ؟ امین الدوله اصلا مرا به کاخش راه نمی دهد. من که
جرأت نمی کنم پیش او بروم.
شیخ بدون توجه به حرف های او گفت: همین جا منتظر می مانم تا برگردی.
ـ آخر مگر شما او را نمی شناسی؟ او اگر پول بده بود من زودتر از این ها پیش او
می رفتم. او اصلاً مرا آدم حساب نمی کند. ممکن است کتکم بزند.
شیخ با لحن محکمی گفت: این قدر حرف نزن. برو و زود برگرد. جایی نمی روم تا بیایی.
برو ببینم.
پیرمرد دیگر چیزی نگفت و با بی میلی راه افتاد.
***
توی دلش حرف می زد: این شیخ چه حرف هایی می زند. خیال می کند کیست که این طور به
امین الدوله دستور می دهد. امین الدوله اصلاً به من و او اهمیتی نمی دهد. نکند بروم
آنجا یک فصل کتک هم بخورم. اصلاً بهتر است نروم. الکی خودم ر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 