پاورپوینت کامل به مناسبت سالروز شهادت امام رضا(علیه السلام) نیاز مرد خراسانی ۱۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل به مناسبت سالروز شهادت امام رضا(علیه السلام) نیاز مرد خراسانی ۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل به مناسبت سالروز شهادت امام رضا(علیه السلام) نیاز مرد خراسانی ۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل به مناسبت سالروز شهادت امام رضا(علیه السلام) نیاز مرد خراسانی ۱۵ اسلاید در PowerPoint :

>

۵۲

ابن حمزه به سلیمان گفت: «خوب فکر کن که یادت می آید؟»

سلیمان پاسخ داد: «یادم آمد، درست است. انگار همین چند روز پیش
بود.»

ابن حمزه ترکه اناری برداشت و درون جوی آب کشید.

ربیع که داشت راه آب را دور یکی از نخل ها باز می کرد دست از کار کشید
و نفس نفس زنان گفت: «خوب، به من هم بگویید ماجرا چیست؟» بعد
دوباره بیلش را زیر پا گرفت.

سلیمان دستار از روی سرش برداشت، مشتی آب بر موهای مجعدش
پاشید و تا خواست حرف بزند ابن حمزه پیش دستی کرد و به حرف آمد:
«روز دلپذیری بود! اتاق بیرونی خانه امام از انبوه مردم پر بود. هر کس به
نوبت سؤالی می پرسید. یکی از قرآن پرسش داشت، یکی از آخرت،
یکی از جن و ملک و یکی از حلال و حرام، امام شمرده و نیکو به مردم
پاسخ می داد و جانشان را پر از حلاوت می کرد. ناگاه…».

سلیمان وسط حرفش پرید و گفت: «مرد خراسانی وارد شد!»

سلیمان ایستاد. از جوی پر آب بیرون آمد. دستار خود را محکم کرد و ادامه
داد: «مردی بود متین و خوش سخن. سر و وضعی مرتب داشت و به
اربابان می مانست. از لباس هایش پیدا بود که از اهالی مدینه نیست.»

ربیع که دست از کار کشیده بود چشم تیز کرد و کنار نخل نشست. آواز چند
بلبل بیابانی با صحبت های آنان همراه شد.

ابن حمزه ادامه داد: «شاید هم با خدم و حشم بود. ما که نفهمیدیم. هر که
بود از بزرگان دیار خود بود.»

ربیع پرسید: «خوب چه می خواست؟»

سلیمان گفت: ناگهان پایین دست اتاق ایستاد و سلام کرد و گفت: «ای
فرزند رسول خدا! من مردی از دوستان تو و پدران و نیاکانت هستم و از
زیارت خانه خدا بازگشته ام. اکنون در راه سفر به دیارم خراسان خرجی
خود را از دست داده ام و هیچ پولی ندارم تا خود را به منزل خویش برسانم.
من در دیار خود صاحب مال و نعمت فراوانی هستم و مستحق هیچ
صدقه ای هم نیستم. اگر موافقت فرمایی و مرا به دیار خود فرستی آن چه
را که می دهی از طرف تو صدقه خواهم داد.» من، ابن حمزه، خثیمه و
دیگران به او خیره ماندیم. سکوت لب هایمان را به هم چسبانده بود.
امام به احترام او از جای برخاست و فرمود:«بنشین برادر! خدا تو را رحمت
کند!» سپس نشست و سخن کوتاه کرد و مردم متفرق شدند. امّا من و ابن
حمزه و خثیمه ماندیم. «مگر نه ابن حمزه؟»

ــ درست است. خانه از همه آدم ها خالی شد. ما سه نف

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.