پاورپوینت کامل صندلیها; داستان طنز ۳۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل صندلیها; داستان طنز ۳۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل صندلیها; داستان طنز ۳۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل صندلیها; داستان طنز ۳۶ اسلاید در PowerPoint :
>
۴۰
تماشاچیان نفسهای خود را در سینه حبس کرده و وداع تأثر
برانگیز زوج قهرمان فیلم را تماشا می کردند. در حالی که اشک قهرمان زن بر روی
گونه اش روان بود، و به طرف در بیرونی می رفت، زنم – هدی – در صندلی اش جا به
جا شد و فریاد کشید: «باور نکردنیه!»
صحنه عاطفی فیلم باعث حیرتش نشده بود، بلکه موضوع،
صندلی استیلی بود که قهرمان زن فیلم هنگام رفتن به طرف در بیرونی از کنارش
گذشت. از آنجایی که هدی به من آموخته بود که چگونه از دیدن صندلیهای استیل لذت
ببرم، حس کردم من نیز از این صندلی استیلی – که نقش و نگارهایی را با دقت روی
آن حک کرده بودند – لذّت می برم.
هدی تا سر حد جنون صندلی جمع می کند و وقتی خواهر
کوچک ترش بچه به دنیا آورد، هدی آرزو کرد ای کاش نام بچه اش را «صندلی»
می گذاشت! خانه ما پر است از صندلیهای قرون مختلف؛ سبک گوتیک و غیر آن.
هال ویلای ما انباشته از صندلی است. سالنها انباشته از
صندلی اند. سالن طبقه بالا پر از صندلی است. راهروها آکنده از صندلی اند. روی
پلکان داخل ساختمان هم صندلی است. با اینکه هدی کارشناس همه نوع صندلی است. اما
این صندلی – که قهرمان فیلم از کنارش عبور کرده بود – در چشم هدی کاملاً تازگی
داشت. در حالی که تماشاچیان اطراف ما غرق در بدبختی قهرمانان فیلم بودند، هدی
به من گفت معتقدم این صندلی متعلق به دوره «رنسانس» و به سبک فلورانسی نزدیک
است. مرد کم ذوقی که پشت سر ما نشسته بود، بلند شد و از ما خواست برای اینکه وی
بتواند حوادث فیلم را دنبال کند، سکوت کنیم. دیگران هم از او پیروی کردند و
نارضایتی خودشان را از حرف زدنمان اعلام نمودند؛ اما هدی به حرف زدنش ادامه داد
و گفت: «باید یک بار دیگر فیلم را ببینیم؛ البته به همراه کارشناس آثار باستانی
و دکور، جناب «برهان.» و هنگامی که فهمیدیم تماشاچیان اطراف ما کاملاً بی خبر
از صندلیهای استیل و لذت دیدن آن می باشند، تصمیم گرفتیم به خانه برگردیم.
از حق نگذرم زندگی در خانه ما لذت دیگری دارد که دوستان
ما آن را حس نمی کنند؛ به خاطر همین ما هم این دوستان را به خانه خود دعوت
نمی کنیم و ترجیح می دهیم دعوتها و میهمانیهای ما در هتل باشد. البته شوق
فراوان به صندلیهایی که سرمایه ما محسوب می شوند، ما را ناچار به این کار کرده
است. آخرین باری که دوستانمان را به خانه دعوت کردیم، – و چند سال پیش بود –
حوادث تأسف باری رخ داد؛ چون چیزی نمانده بود که یکی از دوستان، قهوه اش را روی
صندلی نرمی بریزد که در سالن بزرگ قرار داشت؛ آن صندلی یکی از شش صندلی ای بود
که متعلق به «کنراد» چهارم از خاندان «هوهنشتوفن» پادشاه آلمانی بود. در همان
شب، دوست فربه دیگر ما، روی صندلی کم نظیری نشست که از نوع صندلی «چارلز» دوم
بود. شنیدیم که صندلی هم ناله می کند، و هم می خندد. و به دنبال این حادثه تأسف
بار، آن را برای تعمیر نزد دکتر برهان بردیم. از همان موقع ترجیح دادیم از این
ثروتی که همسرم از طریق دکتر برهان به دست آورده، محافظت کنیم. دکتر برهان یکی
از بزرگ ترین کارشناسان اثاثیه تاریخی است و اطلاعات گسترده ای پیرامون عتیقه
دارد.
علاقه همسرم – هدی – به این ثروت تاریخی در حدی است که حتی
به من اجازه نمی دهد در خانه روی هیچ کدام از صندلیها یا مبلها بنشینم؛ حتی
خودم نیز به خودم چنین اجازه ای نمی دهم. و به او نیز این اجازه را دادم که اگر
به طور اشتباهی روی صندلی نشستم، این حق را داشته باشد که مرا تنبیه کند. تنها
صندلی مجاز برای نشستن بنده، یک صندلی پارچه ای در طبقه دوم خانه است، که نه
ارزش تاریخی دارد، و نه زیباست. در مدتی که خواهر زنم چند روزی مهمان ما بود،
بنا به خواست همسرم، صندلی ام را به او دادم و قبل از خواب و بعد از خواب، توی
منزل می ایستادم.
وقتی از سینما برگشتیم، هدی فوری با دکتر برهان تماس
گرفت و راجع به صندلی ای که در فیلم دیده بود با او صحبت کرد. خبر به گوش
«دولت» خانم رسید.
زمانی جنگ بین همسرم و دولت خانم درگرفت که هدی از او
خواست صندلی ای را که از دکتر برهان خریده، به وی بفروشد. موضوع اختلاف، صندلی
مربوط به قرن شانزدهم میلادی به نام «کاکیتوار» یا «صندلی سخن چینی» بود. چون
زنهای فرانسوی آن دوره، روی این نوع صندلی می نشستند و به سخن چینی دوستان غایب
خودشان می پرداختند؛ اما دولت خانم از فروش این صندلی به هر قیمتی سر باز زد.
همسرم به شدت عصبانی بود؛ چون دولت خانم روی این صندلی می نشست و درباره او سخن
چینی می کرد؛ چون خیال می کرد زنم از مسائل صندلیها، دکور و اشیاء عتیقه چیزی
سر در نمی آورد. او می گفت یک روز همسرم برای دیدن نمایش «صندلیها» نوشته «اوژن
یونسکو» به تئاتر رفت؛ چون فکر می کرد سالنی خواهد دید انباشته از صندلی؛ و
وقتی دید، فهمید این نمایشنامه چرند بود و او علاقه ای به «لویی کاتر» یا «لویی
سیز» نداشت. دولت خانم می گفت: «یک روز هدی با هنرمند فقید «یوسف وهبی» تماس
تلفنی گرفت تا از او راجع به نوع ساخت صندلی در تئاتر «صندلی اعتراف» سؤال
کند.» دولت خانم می گفت: «همسرم به من گفت برای دیدن صندلی الکتریکی اعدام،
حتما لازم است به امریکا برویم.»
زمانی روابط بین این دو تیره تر شد که در یکی از
مزایده های صندلیهای سبک «دیرکتواری»، – که پس از انقلاب فرانسه ظهور کرد – با
هم رقابت کردند و دولت خانم برنده شد. همسرم در حالی که با سوز و گداز
می گریست، مرا سرزنش کرد که اگر دو جریب از زمینم را فروخته بودم، او می توانست
با پولی که در اختیار می گرفت، بر دولت خانم پیروز شود؛ اما من نسبت به او بخل
ورزیدم و از هفت جریب باقیمانده، تنها یک
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 