پاورپوینت کامل ستاره در کویر; به مناسبت ۱۰ آذر سالروز شهادت شهید مدرس «ره» ۴۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ستاره در کویر; به مناسبت ۱۰ آذر سالروز شهادت شهید مدرس «ره» ۴۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ستاره در کویر; به مناسبت ۱۰ آذر سالروز شهادت شهید مدرس «ره» ۴۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ستاره در کویر; به مناسبت ۱۰ آذر سالروز شهادت شهید مدرس «ره» ۴۱ اسلاید در PowerPoint :

>

۴۰

مقدمات تبعید

شهید مدرس، با نیرنگ ناجوانمردانه رضا شاه از راه یافتن به
مجلس دوره هفتم محروم شده و فعالیتهای او محدود به درسو بحث در مدرسه سپهسالار
گردید. اما او که دین و سیاست را از هم جدا نمی دانست و سیاست را عین دیانت
می دانست، نمی توانست از حوادثی که بر مردم رنجدیده ایران روا داشته می شد،
بی تفاوت بگذرد. از این رو پس از درس، طلاب و حاضرین را از رویدادهای مملکتی
آگاه می نمود.

کارآگاهان و مأموران رضاشاه که در درس مدرس حضور داشتند
گفته های او را همراه با مبالغه گزارش می دادند. یکروز مدرس در باب «مزدحم» در
فقه تدریس می نموده و چنین گفته بود: «در ازدحام اگر کسی کشته شود خونش هدر است
و باید دیه او را حاکم شرع بدهد، مثلاً روزی که سردار سپه در سال ۱۳۰۳ ه ش به
مجلس آمد و زد و خورد بود اگر سردار سپه کشته می شد خونش هدر بوده است.»
مأمورین گزارش دادند که مدرس گفته است اگر شاه در اجتماعات کشته شود خونش هدر
است و کسی مسئول نیست.

رضاخان از اینکه مدرس مشغول درس و رسیدگی به امور مدرسه باشد خرسند بود ولی
تحمل دخالت آن شهید را در امور سیاسی نداشت و چون نمی توانست از طریق خدعه و
نیرنگ این مبارز خستگی ناپذیر و نستوه را به زانو در آورد به زور متوسل شده و
دستور بازداشت و تبعید آن فقیه فهیم را صادر کرد.

تبعید

سرتیپ محمد خان درگاهی (رییس شهربانی تهران) کینه مخصوصی با
مدرس داشت و در پی فرصتی می گشت تا زهر خود را بریزد. بدین منظور دوشنبه شب
مهرماه ۱۳۰۷ ه ش به اتفاق چند پاسبان مسلح از تاریکی شب استفاده کرده کوچه
میرزا محمود (محل سکونت مدرس) را زیر نظر گرفت. ماشینی را سر کوچه آماده کرد و
سراسر محل را مأمور گذاشت. عده ای پاسبان به درب خانه رفتند و درب را کوبیدند.
خدمتکار مدرس درب را باز کرد. به محض باز شدن درب، درگاهی و عده ای مأمور مسلح
به درون خانه ریختند و لحظاتی بعد صحن خانه پر از مأمور شد. آنها نخست سید
اسماعیل، پسر بزرگ مدرس را مضروب و در زیر زمین خانه محبوس می کنند. دکتر سید
عبدالباقی – فرزند دیگر مدرس – با مأموران گلاویز می شود که وی را دستگیر
می کنند و به شهربانی می برند. فاطمه بیگم دختر بزرگ مدرس هیجان زده به صحن
خانه می آید که پاسبانها او را به زور روانه یکی از اتاقها می کنند ولی چون
مقاومت می کند در اثر ضربه ای که به سرش وارد می شود بی هوش می گردد. دختر دیگر
آن مجاهد وارسته که فرزند کوچک خانواده بود بنای داد و فریاد و زاری می گذارد
که مأموران او را در اتاق زندانی می کنند.در این هنگام مدرس که از این اوضاع
بشدت خشمگین شده بود، فریاد می زند: «به کدام اجازه وارد خانه مردم می شوید؟
مملکت این قدر بی صاحب شده است؟».

درگاهی با چکمه لگدی بر سینه استخوانی مدرس می زند و خود را
روی پیرمرد انداخته و سید بزرگوار را کتک می زند و سپس حکم تبعید را به مدرس
می دهد و به مأموران اشاره می کند که سید را سر برهنه و بدون عبا دستگیر کنند.
آنها حتی نمی گذارند مدرس کفش به پا کند و این یکی از دردناکترین حوادث تاریخی
ایران می باشد.

درگاهی خیلی شتاب داشت تا آقا را شبانه از تهران خارج کند.
او از احساسات پاک و علایق مردم تهران نسبت به مدرس خبر داشت و می دانست که اگر
در این کار تأخیر کند و واقعه ای اینچنین به گوش مردم برسد تهران را قیام فرا
می گیرد و روزگار او و اربابش را تیره و تار می سازند. از این جهت شهید مدرس را
شبانه به دامغان می برند.

آن شب پرستان پس از اندک توقف در دامغان، بدون اینکه بگذارند مدرس لحظه ای
بیاساید به سوی شهر مشهد حرکت کردند، و از آنجا سید را تا تعیین مقصد اصلی به
یکی از آبادیهای اطراف بردند. سپس آن روحانی مبارز را از آنجا به منطقه «خواف»
در حوالی مرز ایران و افغانستان منتقل نمودند.

مردم شهر خواب غالبا سنی مذهب و پیرو کیش حنفی می باشند و
انتخاب این محل به عنوان تبعیدگاه مدرس از آن جهت بود که اهالی آنجا نسبت به
محبوس بودن یک مجتهد شیعه حساسیتی نداشتند. از طرفی، خواف در ناحیه ای دور
افتاده و با فاصله زیاد از مرکز بود و بنابراین مردم نمی توانستند با او ارتباط
نزدیک پیدا کنند.

محل اقامت مدرس قلعه ای بود که در وسط باغ خرابی قرار داشت،
در این مکان نامناسب اتاقی به او داده بودند. مدرس در باغچه قلعه که آب جاری
داشت سبزیکاری می کرد و مقداری از مواد خوراکی را از این باغچه به دست می آورد.
او با حداقل امکانات زندگی می کرد. خوراکش غالبا بادمجان بود که با آب بدون
روغن می پخت و همراه ماست و نان تناول می کرد.

ایام حبس

مدرس از سال ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۶ ه ش به مدت ۹ سال تمام در این
قلعه مخوف زندانی بود و تنها دکتر سید عبدالباقی مدرس – فرزند شهید مدرس – در
سال ۱۳۱۲ موفق شد به مدت سه روز پدر را ملاقات کند. شهید مدرس در مدت تبعید با
روحی شاداب و قیافه ای ملکوتی مشغول عبادت و مطالعه بود.

دژخیمان رضاخان هر روز که می گذشت از آن وجود بابرکت بیشتر
می هراسیدند و مراقبت از او را شدت می بخشیدند، به طوری که وقتی سید را برای
نظافت، اجازه حمام می دادند، حمام را قرق می کردند.

روزی ورقه کوچکی به خط مرحوم مدرس در شهر مشهد به دست آقا
شیخ احمد بهار مدیر روزنامه بهار می رسد که مدرس در آن نوشته بود: «زندگی من از
هر حیث دشوار است، حتی نان و لحاف ندارم».

شهادت

سید حسن مدرس پس از ۹ سال اسارت در خواف، به دنبال اجرای
نقشه شیطانی رضاشاه، روانه کاشمر شد. دشمن گویا از این غریب تبعیدی و پیکر
استخوانی بیش از پیش به وحشت افتاده بود و بدین منظور کمر به قتلش بست. اقتدار
نظام رییس شهربانی کاشمر از اجرای قتل مدرس خودداری می کند و می گوید: «من برای
آسایش و امنیت مردم استخدام شده ام، نه برای آدم کشی» او شبانه به سوی مشهد
حرکت می کند و به جای او محمود مستوفیان به ریاست شهربانی کاشمر منصوب می شود.

از طرفی میرزا کاظم جهانسوزی، افسر شهربانی قم به اتفاق دو مأمور برای دست زدن
به جنایتی بزرگ به کاشمر عزیمت می کند. دشمن ماه خدا و ایام روزه داری را برای
قتل فرزند مظلوم پیامبر (صلی الله علیه و آله) انتخاب می کند. حوالی غروب بیست
و هفتم رمضان ۱۳۵۶ ه ق مطابق با دهم آذر ۱۳۱۶ ه ش سه جانی خبیث به نامهای
جهانسوزی، خلج و مستوفیان به عنوان دیدن، به نزد مدرس می روند. مدرس در این
هنگام روزه بود و با دیدن آنها به خیال آنکه میهمان برایش رسیده، مشغول پذ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.