پاورپوینت کامل در گزند سوگ نگاهی به دردها و رنج های اسیران کربلا در شام(به انگیزه اربعین حسینی) ۵۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل در گزند سوگ نگاهی به دردها و رنج های اسیران کربلا در شام(به انگیزه اربعین حسینی) ۵۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در گزند سوگ نگاهی به دردها و رنج های اسیران کربلا در شام(به انگیزه اربعین حسینی) ۵۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل در گزند سوگ نگاهی به دردها و رنج های اسیران کربلا در شام(به انگیزه اربعین حسینی) ۵۳ اسلاید در PowerPoint :

>

۳۸

اشاره

از جمله دردناک ترین برهه های زندگانی اهل بیت عصمت و طهارت
(علیهم السلام) دوران اسارت آن بزرگواران در شهر شام بود. آنان در دوران
اسارت خود در شام سختی ها و مصایب فراوانی متحمل شدند که رنج آن
کمتر از رنج میدان نبرد کربلا نبود. هم چنان که آمده است پس از ماجرای
کربلا، شخصی از حضرت سجاد (علیه السلام) پرسید که دشوارترین
مصیبت شما در کجا رخ داد؟ حضرت سه بار فرمود: «الشام! الشام!
الشام!». این گفتار کوتاه به خوبی گویای عمق مصایب آنان در این

سرزمین است. این نوشته کوتاه در صدد بیان قطره ای از دریای بیکران
درد و رنج آنان است.

۱. ورود اسیران از شلوغ ترین دروازه به شام

بیشتر تاریخ نویسان بر این عقیده اند که اهل بیت (علیهم السلام) در روز اول
ماه صفر وارد شام شده اند، ولی شهید مطهری «ره» تاریخ ورود اسیران را
به دمشق، روز دوم ماه صفر می داند. یزید دستور می دهد که دروازه ها

را به روی اسیران بسته و سه روز شهر را آذین بندی کنند. کاروان

اسیران را از شلوغ ترین دروازه شهر، به نام دروازه ساعات وارد می کنند؛

در شهر، شادی عمومی اعلام شده و مردم لباس های نو پوشیده و صدای
مردم به هلهله و شادی بلند می شود. زنان دف می زنند و اسیران از میان
شلوغی ها، می گذرند.

۲. بی احترامی به سرهای بریده شهیدان کربلا

ساربانان برای سوزاندن دل اهل بیت (علیهم السلام)، سرها را پیشاپیش
محمل ها می برند. جلوتر از همه، سر علمدار کربلا جلوه گری می کند و بنا
بر بعضی نقل ها، سر مقدّس امام حسین (علیه السلام) را پشت سر محمل ها
وارد می کنند تا مردم به اشتباه بیفتند و احدی از دوست داران، آنان را
نشناسد و عیش مردم را بر هم نزند. هتاکی ها شروع می شود؛ پیر زنی به
سر بریده حضرت سنگ می زند و مردم که مست هوسرانی و ولنگاری
هستند، از او تقلید می کنند.

۳. گردانیدن اسیران در شهر

با این که از دروازه ساعات (محل ورود اسیران) تا کاخ یزید فاصله زیادی
نبود، ولی کاروان را هنگام طلوع آفتاب وارد کردند، اما هنگام رسیدن به
کاخ یزید، خورشید دیگر در حال غروب کردن بود.

یزید بالای کاخش می رود تا وضع کاروان و شادی مردمان را تماشا کند. در
این هنگام، کلاغی بانگ برداشت و یزید شعری به این مضمون خواند:

لَمَّا بَدَت تِلکَ الحُمُولُ وَ أشْرَقَت

تِلکَ الشُّموسُ عَلَی رَبی جَیْرُون

نَعَبَ الغُرَابُ أقُولُ لَهَا صَحْ اَوْ لا تَصَح

فَلَقَد قَضِیتُ مِنَ الغَرِیمِ دُیُونِی؛

«وقتی که نور سرها بر برج قصر جیرون بتافت، کلاغ بانگ برداشت. من
هم به آن می گویم: تو بانگ بر آری یا بر نیاری، من کار خودم را کردم و
طلبم را از شکست خوردگان گرفتم».

۵. ورود به مجلس یزید

پادشاهی می گسار، ورود اسیرانی آزاده را به انتظار نشسته است؛ پادشاهی
که هم پیاله اش، میمونی است که جرعه ای خود می نوشد و جرعه ای به او
می دهد؛ پادشاهی که هنگام مردن آن میمون، در شهر عزای عمومی
اعلام می کند و برای او مراسم غسل و کفن و دفن بر پا می دارد؛ پادشاهی
که کمتر هُشیار دیده می شود و بیت المال را به رامش گران و آوازه خوانان
اختصاص داده است.

اهل بیت (علیهم السلام) که با ریسمان به هم بسته شده بودند، وارد مجلس
یزید شدند. یزید لباس های نو پوشیده بود و شراب می نوشید. او سر بریده
حضرت را میان تشتی از طلا گذاشته بود و برای باز داشتن زینب
(علیهاالسلام) و امام سجاد (علیه السلام) از سخن گفتن، با چوب به چهره
تابناک امام حسین (علیه السلام) می زد.

امام رضا (علیه السلام) در این باره فرمود: «وقتی سر مقدّس حضرت حسین
بن علی (علیه السلام) را به شام آوردند، یزید دستور داد سفره غذا بگسترند.
ابتدا به همراه اطرافیان خود، مشغول خوردن غذا و نوشیدن شراب شد.
سپس دستور داد تا سر مقدّس امام را داخل تشتی از طلا بگذارند و
بیاورند. او سر امام را زیر تختی که بر آن نشسته بود قرار داد. وی هم
چنان شراب می نوشید. پس از مدتی دستور داد تا شطرنج بیاورند. آنگاه
مشغول بازی شطرنج شد و شروع به مسخره کردن امام حسین
(علیه السلام)، پدر و جدش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نمود و در همین
حین هرگاه از حریف خود در بازی می بُرد، جامی از شراب سر می کشید و
ته مانده آن را داخل تشت می ریخت. پس بر شیعیان ماست که از شراب و
شطرنج (قمار) دوری کنند و هرگاه شراب و شطرنج می بینند، [مصایب[
امام حسین (علیه السلام) را به یاد آرند و بر دشمنان او؛ یزید و آل زیاد لعنت
فرستند تا خداوند متعال، گناهان آنان را بیامرزد؛ حتی اگر به تعداد ستارگان
آسمان باشد.»

با این حال ساعتی نگذشته بود که سخنان کوبنده امام سجاد (علیه السلام)
و زینب کبری (علیهاالسلام) چنان رسوایی ای برای یزید و یزیدیان به بار
آورد که طعم پیروزی شان به تلخی گرایید. از این رو، یزید برای نشان
دادن هیبتِ بر باد رفته اش، اسیران بی دفاع را روانه خرابه شام ساخت.

۶. جای دادن اسیران در ویرانه شام

پس از آن که حضرت زینب (علیهاالسلام) با خطبه پر شکوه و بلند آوازه
خود در مجلس یزید از فاجعه روز عاشورا پرده برداشت، وجدان های غافل
و خواب آلوده، اندکی به خود آمدند و جوش و خروشی در مردم پدیدار
گشت. سخنان روشن گرانه زینب (علیهاالسلام) و امام سجاد (علیه السلام)،
اساس تفکر در حادثه کربلا را در ذهن ها بنا نهاد و حاضران مجلس، تا
اندازه ای حقیقت را دریافتند. یزید با دیدن اوضاع نابسامان دربارش،
آزادگان را از کاخ بیرون راند و در خرابه ای جای داد که سقفی نداشت و
دیوار آن ترک برداشته بود، به گونه ای که اهل بیت (علیهم السلام)
می ترسیدند دیوار بر سرشان خراب شود. روزها از شدت گرما و شب ها از
سوز سرما، در آن خرابه آرامش نداشتند و تشنگی و گرسنگی، آن ها را
تهدید می کرد.

اسیران عزادار، روزها به عزاداری و گریه بر مصیبت های خود می پرداختند
و این گونه، مردم را از فجایع کربلا آگاه می ساختند و از چهره کریه عاملان
آن فجایع هولناک، پرده بر می داشتند.

شیخ صدوق «ره» نوشته است: «یزید دستور داد اهل بیت امام حسین
(علیه السلام) را به همراه امام سجاد (علیه السلام) در خرابه ای زندانی کنند.
آن ها در آن جا نه از گرما در امان بودند و نه از سرما؛ به گونه ای که بر اثر
نامناسب بودن آن محل و گرما و سرمای هوا، صورت هایشان پوست
انداخته بود.»

در میان ناله و اندوهِ بانوان اسیر شده از زنجیر ستم، کودکان مظلومی به
چشم می خوردند. آنان در حالی که گرسنه بودند، هر روز عصر با لباس های
کهنه جلوی در خرابه صف می کشیدند و مردم شام را که دست
کودکان شان را گرفته بودند و با آذوقه به خانه های شان بر می گشتند،
غریبانه تماشا می کردند و آه حسرت می کشیدند. دامان عمه را می گرفتند و
می پرسیدند: «عمه! مگر ما خانه نداریم؟ پدران ما کجا هستند؟» حضرت
زینب (علیهاالسلام) نیز برای تسلای دل کوچک و غم دیده آنان می فرمود:
«چرا عزیزانم! خانه شما در مدینه است و پدران تان به سفر رفته اند.»

امام سجاد (علیه السلام) در مورد ویرانه شام می فرمود: «در مدت اسارتمان
در خرابه شام، چه رنج ها و مصیبت هایی که ندیدیم! روزی دیدم عمه ام
زینب (علیهاالسلام) دیگی را روی آتش گذاشته است. پرسیدم: عمه! در این
دیگ چیست؟ پاسخ داد: دیگ خالی است، ولی چون کودکان گرسنه اند،
برای این که آنان را ساکت کنم، وانمود کردم که می خواهم برای شان غذا
بپزم تا با این بهانه آنان را خواب کنم».

نقل شده است که کودکان گرسنه پیوسته پیش حضرت می آمدند و از
گرسنگی ناله می کردند تا آن جا که دل زنان شام به رحم می آمد و برای
آنان آب و غذا می آوردند.

۷. ترس و ناامنی اسیران

امام صادق (علیه السلام) از زبان امام سجاد (علیه السلام) نقل فرموده است:
«وقتی اهل بیت (علیهم السلام) را در ویرانه جای دادند، یکی از آنان با دیدن
وضع ناهنجار و دیوارهای ترک خورده گفت: این ها ما را در این خرابه جای
داده اند تا این دیوارها بر سرمان خراب شود و ما را بکشند. پاسبانان خرابه
به زبان رومی به هم می گفتند: این ها را ببینید که از خراب شدن دیوارها بر
سرشان می ترسند با آن که فردا آن ها را بیرون خواهند کشید و خواهند
کشت. علی بن الحسین (علیه السلام) فرمود: جز من، هیچ یک از اهل
خرابه زبان رومی نمی دا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.