پاورپوینت کامل پرداخت ادبی مناجات التائبین ۱۷ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پرداخت ادبی مناجات التائبین ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پرداخت ادبی مناجات التائبین ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل پرداخت ادبی مناجات التائبین ۱۷ اسلاید در PowerPoint :

>

۵۱

دل، گوش تیز کرده به نغمه های عاشقانه مردی که سجاده بر
برکه ای از نیلوفر پهن کرده و خُرده های دل شکسته اش را جمع می کند. «چشم»
ازدحام عبور قاصدک های اشک در جاده های بارانی دلش، و قلم بی صبرانه در مهمانی
انگشتان، می خواهد چکامه های عاشقی او را به بندِ نگارش کشد. به لب های مرد،
خیره می ماند. پنجره لبانش از پشت بارش بی امان اشک باز می شود. شمیم دلنواز
نوایش، اتاق را در بر می فشرد. نایش زخمی دیرینه از عاشورایی ترین لحظه ها
دارد؛ پیام آور سرخ ترین روز آفرینش بوده. در لرزش پرده های صدایش غمی بزرگ حس
می شود. او یادگار کربلاست که اینک سجاده بر برکه ای از نیلوفر پهن کرده و
خرده های دلش را جمع می کند و دل، گوش تیز کرده به نغمه های عاشقانه اش که
می گوید:

خدایا! کژی ها و کاستی ها، پیراهنی از ننگ و نیستی بر تنم
پوشانیده، و دوری از آغوش مهربان تو، مرا در لباسی از بیچارگی و سرگشتگی در
آورده است. سنگینی گناه، دلم را زیر گام های سیاهش له می کند و نفسم را در تپش
لحظه ها به شماره می اندازد. ای آرزوی دل عاشقم! ای امید دل شکسته ام! سراغ دلم
را بگیر و از سنگینی و سیاهی گناه رهایش کن! به خودت قسم، به بزرگی ات قسم، به
مهربانی ات قسم ای مهربان! جز تو دیگری را توان بر آن نیست و جز آغوش مهربان تو
جایی برای بند زدن دل شکسته ام نمی یابم. [می خواهی مرا خوارتر از این بینی؟
می خواهی بیشتر به نازت نیاز کنم؟ می خواهی بیشتر از این گرد و غبار گرفته
خواری ام ببینی؟] پس خوب نگاهم کن که چگونه صندوقچه نامه هایم را برایت باز
می کنم. نگاهم کن که چه بی مقدار بر خاک نشسته ام و سر به دیوار خانه ات
گذاشته ام. در به رویم باز کن که اگر نگشایی، در دیگری به رویم باز نمی شود.
اگر ردم کنی سراغ که را بگیرم؟ کدام در را بکوبم؟ کجا بروم؟ به که شکایت کنم؟
چه بگویم. چه بخواهم؟ آه آه… بدا به حال من، افسوس بر رسوایی ام، صد حیف بر
ناراستی ام و دریغ از این همه کاستی ام.

ای آمرزشگر بزرگ! ای مهرورز سترگ! ای که خرده های دل را تو
پیوند می زنی! فقط از تو می خواهم که از اشتباهاتم در گذری. فقط از تو می خواهم
که پرده از زشتی هایم در نیندازی و جگر تفتیده ام را از خُنکای مهربانی ات و
زلال بخشودگی ات سیراب کنی و آتش اش را خاموش کنی و سوز سینه ام را خنک کنی.
فقط از تو می خواهم که آتش دل را به نسیم رحمت سرد کنی و مرا با هاله ای پرده
پوشی و با گذشت ایمن سازی.

این تپش های قلب زار من است که به تو التماس می کند، مرا از
سوزش آفتاب کویر، زیر سایه بان ابرهای مهربانی ات، از رمیدگی و دل مردگی رهایی
بخش! و فقط از تو می خواهد ک