پاورپوینت کامل دانه های تسبیح دستانت ۴۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دانه های تسبیح دستانت ۴۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دانه های تسبیح دستانت ۴۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دانه های تسبیح دستانت ۴۵ اسلاید در PowerPoint :
>
۳۷
با او حرف زده ای، آرام شده ای. تمام حرف هایی را که باید
می گفتی، گفته ای و حالا روی سجاده نشسته ای. می خواهی اسم او را تکرار کنی؛
تکرار نامش دل را آرام می کند. می خواهی با دانه های تسبیح نام او را زمزمه
کنی؛ اما نیست. فرصت نیست تا بلند شوی، بگردی و تسبیح را بیاوری. شیرینی نامش
را دوست داری تا سر سجاده هستی، بچشی. اما نمی دانی با چه نام هایش را بشماری.
دست هایت را می بینی، بی استفاده مانده اند. به هر بند انگشت که نگاه می کنی،
یاد دانه های تسبیح می افتی. می توانی با آن ها شروع کنی.
اولین ذکر را می خوانی. بزرگی و قدرت و شکوه او به آن حد
است که تمام آرزوهایت را یک جا فقط از او بخواهی؛ الله اکبر… الله اکبر…
بزرگ و بلند مرتبه. خدایی که بزرگی اش بر عقل آدم چیره است.
انگشت ها آرام گرفته اند. سی و چهار بار، بزرگی او را برای خود گفته ای.
زیر لب سی و سه بار: الحمد الله… الحمد الله…
«ستایش مخصوص خداست»، تنها اوست که نامش قابل ستایش است.
شادی انگشت هایت را حس می کنی.
باز ذکر دیگری را می خوانی: سبحان الله… سبحان الله
این بار پاورپوینت کامل دانه های تسبیح دستانت ۴۵ اسلاید در PowerPoint آرام تر رد می شوند. «پاک و
منزّه است».
تکرار پاکی او وادارت می کند تا به کارهایت فکر کنی. بخواهی
که پاک را در همه اعمالت به کار ببری و روحت را تمیزتر از قبل کنی.
خوشحال هستی. دست هایت از تو خوشحال تر. آن ها دوست دارند
گاهی اوقات به جای دانه های رنگارنگ تسبیح باشند.
شکوه تهجد و تعبد در سیره عبادی حضرت امام خمینی «ره»
تعبد و ریز بینی امام
امام خمینی نمونه کاملی از انجام شعائر دینی بود، برای مثال
درباره آداب مسجد آمده است که چنانچه کسی به مسجدی وارد شود مستحب است دو رکعت
نماز به عنوان تحیت مسجد بخواند. امام هر وقت به مسجدی وارد می شد نماز تحیت آن
مسجد را به جا می آورد. مسجدی بود به نام گذر قلعه که آیت الله خوانساری در
آن جا نماز می خواند. امام به عنوان مأموم و نمازگزار در آن حاضر می شد و در
غیاب مرحوم خوانساری هم امامت مسجد مزبور را به عهده می گرفت. وقتی دقت می شد و
اطرافیان توجه می کردند، امام علاوه بر نافله ها نماز تحیت مسجد را هم
می خواند.
آیت الله محمد یزدی می گوید:
زمانی که حضرت امام در قم تشریف داشت، یکی از دوستان ایشان
از کربلا آمده بود و اظهار علاقه می کرد که به دیدارشان برود. اتفاقا روزی که
قرار شد برویم باران آمده بود و کوچه ها پر از گِل بود. خدمت امام با درشکه تا
سر کوچه رفتیم. سپس آن آقا برای آنکه راه آقا کوتاه شود راهنمایی کرد تا وارد
حیاط مسجد شویم و از کوچه سر درآوریم. بعد از پیچ و خم کوتاهی به منزل دوست
امام رسیدیم و دیدار دو آشنا صورت گرفت.
وقتی امام برگشت باز به در آن مسجد رسیدیم و خواستیم از
همان راه برویم تا مسیر کوتاه شود و امام اذیت نشود، اما ایشان فرمود: مسجد را
نباید مسیر عبور قرار داد. از کوچه برویم. گفتیم: آقا گِل است، ناراحت می شوید،
فرمود: مانعی ندارد، و راهشان را گرفتند و رفتند؛ ما هم به دنبال ایشان راه
افتادیم.
در واقع حضرت امام به شکوه معنوی و جلوه های باطنی مسجد و اماکن مذهبی و
جلسه های دینی و عبادی توجه داشت. حجت الاسلام و المسلمین مُهری می گوید:
روزی در نجف خدمت امام رسیدیم و از مسائلی که در ترکیه بود،
از ایشان پرسیدیم. فرمود: مسجدی در حوالی محل اقامت ما بود که روزهای جمعه به
آن مکان می رفتیم. لااقل پنج هزار نفر در این مسجد حاضر می شدند. به قدر پنج
کلمه صدای بلند کسی از این پنج هزار نفر نمی شنید و این زیاد مرا در حیرت
انداخته بود که چرا ما مثلاً این ابهت و جلالت را حفظ نکنیم. فکر کردم اگر یک
خارجی این مسجد را ببیند و بیاید در نجف، مسجد هندی را مشاهده کند، بعد هم
مساجد قم را نظاره گر باشد و نماز خواندن ما را، قطعا خواهد گفت نمازها این است
نه آن که ما داریم. ما جلالت و قدر نماز را حفظ نکردیم. اگر یکی از حاضران در
مسجد ترکیه مثلاً درست نایستاده بود و رفیقش می خواست به این حالی کند به اشاره
به او می گفت عقب بیاید و انگشتان خود را مقابل انگشتان دیگران قرار دهد و صف
را مستقیم جلوه دهند. به طوری که اگر نگاه می کردی، تمام سر انگشتان نمازگزاران
مقابل هم بود. حتی به زبان به یکدیگر نمی گفتند، درست قرار بگیرید. این قدر با
هم بیگانه بودند. امام فرمود: این موارد مرا متأثر می کرد و از دیدن چنین
برنامه هایی ناراحت می شدم.
اشک شبانه
خانم صدیقه مصطفوی (دختر امام) می گوید:
یادم می آید از دوران کودکی کم خواب بودم، چندین بار
نیمه شب بیدار می شدم و مکرر نماز شب آقا را می دیدم. از خود می پرسیدم: چرا
آقا در هنگام شب این قدر گریه می کند. خیلی از شب ها مهتاب بود و در پرتو
روشنایی آن اشک چشم آقا را مشاهده می کردم و این وضع برای من که طفلی بیش
نبودم، شگفت آور بود. در دورانی هم که در نجف بودیم و من بچه های کوچک داشتم و
شب ها بیدار می شدم، آقا در اتاق شان که رو به روی محل اقامت ما بود، در ایوان
کوچکی نماز می خواند و من احساس می کردم برای این که صدایشان را نشنوم، گریه
شب شان را با بلندگویی که مناجات پخش می کرد، تطبیق می داد. امّا من چون بیدار
بودم، صدای گریه آقا را می شنیدم.
حجه الاسلام و المسلمین حسن ثقفی گفته است:
هنگامی که امام برای اقامه نماز شب بر می خاست، مقید بود که
بی سروصدا باشد. یادم است در پاریس دو اتاق کوچک بود و من که آن جا می خوابیدم،
می دیدم امام خیلی آهسته و واقعا مثل یک سایه بر می خاست و بدون سروصدا وضو
می گرفت و نماز شب را بر پا می داشت. برخی از خویشاوندان که از پانزده سالگی با
امام بوده اند، گفته اند از دوران نوجوانی که با امام خمینی بودیم، آقا یک چراغ
موشی کوچک می گرفتند و می رفتند به یک قسمت دیگر که هیچ کس بیدار نشود و نماز
شب می خواند. همسر امام می گوید: تا حالا نشده که من از نماز شب ایشان بیدار
شوم. چون چراغ را مطلقا روشن نمی کردند، حتی چراغ دستشویی را روشن نمی گذاشتند
تا کسی بیدار نشود. هنگام وضوی نماز شب یک ابر زیر شیر آب می نهادند تا صدای
چکه و ریزش آب موجب بیدار شدن کسی نگردد.
اهتمام به نماز شب
آیت الله سید مصطفی خوانساری صحنه ای از عبادت امام را این
گونه نقل کرده است:
یک سال در قم برف زیادی آمده بود و سیل، نصف این شهر را
خراب کرده بود. در همان وضع و با آن شدت سرما و یخ بندان امام نیمه های شب از
مدرسه دارالشفاء به مدرسه فیضیه می آمد و به هر زحمتی بود، یخ حوض مدرسه را
می شکست و وضو می گرفت و زیر مدرس می رفت و در تاریکی مشغول تهجد می شد. حال چه
حس و حالی داشت، نمی توانم باز گویم. با یک سرور و شادی نماز شب را به جای
می آورد و هنگام اذان می آمد، مسجد بالاسر و پشت سر آیت الله حاج میرزا جواد
ملکی به نماز می ایستاد و بعد بر می گشت و مشغول مباحثاتش می شد.
حتی در شب پرواز سرنوشت ساز دوازدهم بهمن سال ۱۳۵۷ شمسی این
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 