پاورپوینت کامل ارزش حدیث در علوم ادبی ۷۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ارزش حدیث در علوم ادبی ۷۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ارزش حدیث در علوم ادبی ۷۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ارزش حدیث در علوم ادبی ۷۸ اسلاید در PowerPoint :
>
۸۲
از جمله اهداف «پیام حوزه » بیان دیدگاههای صاحب نظران پیرامون مسائل مختلف حوزوی است و مقاله حاضر آغازی در طرح
این دیدگاههاست .
امیدواریم حاصبنظران آن را با دیده دقت ملاحظه کرده و در جهت تکمیل، اصلاح یا نقد این مقاله و طرح دیگر مباحث در زمینه
مسائل مختلف حوزه بخصوص آموزشی آن ما را یاری فرمایند .
برای فراگیری زبان عربی و ادبیات آن سه روش وجود دارد:
الف) جمع بین بیان قاعده و شواهد آن;
ب) اکتفا به بیان قاعده و پرهیز از آوردن شواهد;
ج) آوردن متن فصیح عربی بدون بیان قاعده .
بسیاری از دانشگاههای دنیا روش سوم را ملاک عمل خود قرار داده اند، اما حوزه علمیه قم و نیز سایر حوزه های علوم دینی از
قدیم روش اول را پذیرفته اند و تنها کتابهایی را محور درس و بحث خود قرار می دهند که هم قاعده را بیان کند و هم شواهد آن را
کتابهای: جامع المقدمات، النهجه المرضیه، مغنی اللبیب، شرح النظام، شرح الشافیه، شرح الکافیه و . . . از همین نوعند . و
کتابهایی که به روش سوم نوشته شده بودند مثل: البیان و التبیین از جاحظ، امالی از سید مرتضی، ادب الکاتب، مقامات الحریری،
مقامات الهمدانی، المعلقات السبع و . . . از برنامه درسی حوزه ها خارج شدند . و کتابهایی نیز که اکنون در حوزه تدوین می شود
همه از همان روش اول پیروی می کنند .
استشهاد فراوان جمال الدین عبدالله بن یوسف معروف به ابن هشام (متوفی ۷۶۱) در کتاب مغنی اللبیب به اشعار عرب جاهلی و
مستهجن بودن معنای بعضی از آن اشعار از یک طرف و ذکر نکردن روایات در آن کتاب از طرف دیگر موجب شده که اکنون
کتابهایی نگارش یابند که آن اشعار را نداشته و به عوض آن احادیث زیادی مورد استشهاد قرار گرفته است .
این سبک نگارش از دو جهت قابل تحقیق و بررسی است، اولا آیا حذف و نادیده گرفتن آن اشعار در کتابهای ادبی با این استدلال
که ذهن شخص مبتدی را مشوش می کنند کار درستی است؟ و ثانیا استشهاد به حدیث تا چه حدی ممکن است؟ این مقاله به
مطلب دوم می پردازد .
اثبات و استدلال بر مطالب و مفردات لغوی و قواعد ادبی به وسیله قرآن و کلام عرب خالص جاهلی همواره مورد قبول همه
ادیبان بوده و کتابهای لغت و صرف و نحو و علوم بلاغت مملو از استشهاد به آیات و اشعار عرب جاهلی است و هیچکس در صحت
این عمل مؤلفان این کتابها تردیدی به خود راه نمی دهد و این اجماع و اتفاق را همه پذیرفته اند . اما اعتماد به حدیث در علوم ادبی
مورد تردید و اختلاف است .
اکثر علمای ادبیات استدلال به حدیث را جایز نمی دانند; یک تورق اجمالی در کتابهایشان نیز نشان می دهد که چگونه از استشهاد
به احادیث پرهیز داشته اند . پیش از ورود در ادله دو طرف ذکر این نکته لازم است که هیچکس در فصاحت پیامبر اکرم و ائمه
اطهار علیهم السلام و اینکه آنان فصیحترین عرب بوده اند کوچکترین تردیدی ندارد حتی آنان که منکر نبوت یا امامت ایشان
بوده اند هرگز در کمال فصاحت و بلاغت سخنان آنان شکی به خود راه نمی دادند و همان طور که سخنان سفرای الهی در فقه، اصول
فقه، فلسفه، کلام، تاریخ، تفسیر و . . . دلیلی قاطع است، در لغت و ادبیات نیز حجت است و هر ادیبی می داند که سخن پیامبر صلی
الله علیه وآله بهترین شاهد برای اثبات هر قاعده ادبی است و در بعضی روایات نیز مطرح شده است مثل:
. قالوا: یا رسول الله ما افصحک و ما راینا الذی هو افصح منک . فقال: و ما یمنعنی من ذلک و بلسانی نزل القرآن . (۱)
گفتند: ای رسول خدا چقدر فصیح هستی! ! ما فصیح تر از شما ندیده ایم، فرمود چرا چنین نباشم در حالی که قرآن بر زبان من
نازل شده است .
و در حدیث دیگری فرمود: «من فصیحترین عرب هستم » . (۲) و از امام صادق علیه السلام نقل شده که:
اعربوا کلامنا فانا قوم فصحاء . (۳)
یعنی کلام ما را آشکار کرده (و قوانین ادبی را در آن رعایت کنید)، زیرا ما مردمی فصیح هستیم .
اما همه بحث اینجاست که احادیثی که به دست ما رسیده چقدر می توانند عین الفاظ معصوم علیه السلام را برای ما نقل کنند .
باید توجه داشت که ادبیات تنها به الفاظ و کلمات می اندیشد با قطع نظر از معنای آنها، اما در مورد سایر علوم آنچه مهم است
معنی و مقصود و به اصطلاح فقه الحدیث است .
ادله آنان که استدلال ادبی به احادیث را جایز نمی دانند:
الف) جلال الدین سیوطی گوید:
و اما کلامه صلی الله علیه وآله فیستدل منه بما ثبت انه قاله علی اللفظ المروی، و ذلک نادر جدا انما یوجد فی الاحادیث القصار علی
قله ایضا، فان غالب الاحادیث مروی بالمعنی وقد تداولتها الاعاجم و المولدون قبل تدوینها فرووها بما ادت الیه عبارتهم فزادوا و
نقصوا و قدموا و اخروا و ابدلوا الفاظا بالفاظ و لهذا تری الحدیث الواحد فی القصه الواحده مرویا علی اوجه شتی بعبارات مختلفه . و
من ثم انکر علی ابن مالک اثباته القواعد النحویه بالالفاظ الوارده فی الحدیث . (۴)
اما حدیث پیامبر صلی الله علیه وآله; به آن قسم از احادیث ایشان می توان استدلال کرد که ثابت شود «لفظ روایت » عین آنچه
حضرت فرموده، می باشد; که آن نیز جدا کم است و فقط در میان کلمات قصار آن حضرت – با همه کمی اش – یافت می شود; زیرا،
اکثر احادیث نقل به معناست; به دلیل اینکه، قبل از تدوینشان بر زبان عجمها و عربهای غیر فصیح جاری بوده و آنها طبق بضاعت
ادبی خویش آنها را برای یکدیگر بازگو می کردند و لذا کم و زیاد و مقدم و مؤخر کردند و الفاظ حدیث را به کلمات دیگری تغییر
داده اند . از این روست که می بینیم حدیثی که در باره یک قضیه است، به عبارتهای گوناگون نقل شده و بدین سبب، عمل ابن مالک
– که قواعد نحو را به کمک احادیث اثبات کرده است – مورد انکار قرار گرفته است .
چون غالب روایات نقل به معنی شده اند نمی توان اعتماد داشت به اینکه آنها عین الفاظ معصومان علیهم السلام باشند . و سیوطی
در بحث وجوب حذف خبر مبتدا پس از لولای امتناعیه حدیث: «لولا قومک حدیثو عهد بکفر لاسست البیت علی قواعد ابراهیم » را
نقل کرده و سپس می گوید:
قلت: و الظاهر ان الحدیث حرفته الرواه بدلیل ان فی بعض روایاته لولا حدثان
قومک و هذا جار علی القاعده وقد بینت فی کتاب اصول النحو من کلام ابن الضائع و ابی حیان انه لایستدل بالحدیث علی ما خالف
القواعد النحویه لانه مروی بالمعنی لابلفظ الرسول و الاحادیث رواها العجم والمولدون لامن یحسن العربیه فادوها علی قدر
السنتهم . (۵)
ظاهرا راویان این حدیث را تحریف کرده اند; چون، در بعض نقلها «لولاحدثان قومک » – که مطابق با قواعد نحو است – آمده . در
کتاب، اصول النحو، با توجه به سخن ابن الضائع و ابوحیان، ثابت کرده ام به حدیثی که مخالف قواعد نحو است، نمی توان استدلال
کرد; چون، آنها نقل به معنایند، نه اینکه با لفظ پیامبر [به دست ما رسیده باشند ]. احادیث را عجمها و عربهای غیر فصیح، نقل
کرده اند نه کسیکه خوب عربی را می داند و نقل آنها به قدر توان ادبیشان بوده است .
بنابراین چون نوعا راویان احادیث نقل به معنی را جایز می دانستند و اختلاف احادیثی که از یک واقعه حکایت می کند نیز خود
شاهد برآن است که این احادیث عین الفاظ معصومان علیهم السلام نیست، دیگر اعتمادی باقی نمی ماند که این الفاظ، سخنان
حجتهای خدا باشند . از نظر دور نداریم که نقل به معنی شدن روایات ضرری به استدلالهای فقهی و کلامی نمی زند; زیرا مفسر و
فقیه و متکلم به معنای حدیث توجه دارد اما برای شخص ادیب تنها الفاظ و کلمات و ترتیب آنها مهم است نه معنای آن .
ب) وجود لحن و اشتباه در روایاتی که نقل شده اند . بسیاری از راویان احادیث با عربی فصیح به طور دقیق و مطابق با قواعد عربی
آشنا نبوده اند و لذا اشتباهات زیادی در کلام آنان پدید آمد . و خود این اشتباهات ادبی شاهدی است بر آنکه روایات، عین الفاظ
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و امامان معصوم علیهم السلام نیست .
ج) تدوین احادیث در جوامع روایی پس از فساد زبان عربی بوده است . زبان عربی در اوایل قرن دوم فصاحت و سلامت و عربی
خالص بودن خود را از دست داد در حالی که صحاح سته اهل سنت در قرن سوم نوشته شدند . محمد بن اسماعیل بخاری متوفی
۲۵۶ است و مسلم بن حجاج متوفی ۲۶۱ ، و ابوداود سجستانی ۲۷۵ ، و محمد بن یزید قزوینی معروف به ابن ماجه نیز ۲۷۵، و
ترمذی ۲۷۸، و احمد بن شعیب نسائی ۳۰۳ هستند . و در شیعه نیز ثقه الاسلام کلینی متوفی ۳۲۹ ، و شیخ صدوق متوفی ۳۸۱ ، و
شیخ طوسی ۴۶۰ می باشند .
ادله آنان که استدلال ادبی به احادیث را جایز می دانند:
الف) سند نقل روایات از اعتباری فوق العاده برخوردارند و هرگز سند نقل اشعار عرب جاهلی به پایه روایات نمی رسد . فیومی در
المصباح المنیر ماده «ثنی » در این بحث که کلمه «ثناء» تنها در حسن به کار می رود یا در شر نیز استعمال می شود، گوید:
و فی الصحیحین: مروا بجنازه فاثنوا علیها خیرا فقال علیه الصلاه والسلام: «وجبت » . ثم مروا باخری فاثنوا علیها شرا، فقال
علیه الصلاه والسلام: «وجبت » . و سئل عن قوله: «وجبت » فقال: «هذا اثنیتم علیه خیرا فوجبت له الجنه و هذا اثنیتم علیه شرا
فوجبت له النار» ، الحدیث . وقد نقل النوعان فی واقعتین تراخت احداهما عن الاخری من العدل الضابط عن العدل الضابط عن
العرب الفصحاء عن افصح العرب فکان اوثق من نقل اهل اللغه فانهم قد یکتفون بالنقل عن واحد ولایعرف حاله فانه قد یعرض له ما
یخرجه عن حیز الاعتدال من دهش و سکر و غیر ذلک فاذا عرف حاله لم یحتج بقوله . (۶)
در صحیح بخاری و مسلم است که: حضرت، با همراهان خود بر جنازه ای گذشتند، همراهان، برایش طلب خیر (و غفران) کردند .
حضرت علیه [وآله] الصلاه والسلام فرمودند: «واجب شد» . بعد از آن، بر جنازه دیگری گذشتند و آنها بد او را طلبیدند . حضرت
علیه [وآله] الصلاه والسلام . فرمودند: «واجب شد» . از حضرت در باره سخنش سؤال شد، فرمودند: «برای آن، طلب خیر کردید،
بهشت بر او واجب شد و بد این را خواستید، آتش بر او واجب شد» . . .
این دو معنی، در دو قضیه، با فاصله زمانی، از عدل ضابطی به نقل از عدل ضابط دیگری – که هر دو فصیح بودند – از فصیحترین
عرب، آورده شده است و لذا این نقل، از نقل اهل لغت که به یک ناقل و راوی – آن هم با عدم علم به احوالش – اکتفا می کنند،
اطمینان آورتر است; زیرا، گاهی برآن فرد، دهشت و مستی عارض می شد و اگر بدانیم در آن حال سخن رانده، به گفتارش استدلال
نمی شود .
پس چون فصاحت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله با هیچ شاعر عرب جاهلی قابل مقایسه نیست و سند روایات نیز مشتمل بر
راویانی است که همگی توثیق شده اند، برخلاف سند اشعار، بنابراین، روایات اعتباری فوق العاده دارند .
ب) طبق قضیه زنبوریه، عرب با صرافت طبع خود نمی تواند به غلط تکلم کند (۷) و این قضیه در زمانی رخ داده که زبان عربی
فاسد شده بوده است . پس حتی اگر چه روایات عین الفاظ معصوم نباشند ولی چون راوی آنها عرب بوده است قابل اعتماد
می باشند .
ج) شبهه نقل به معنی نیز قابل نقد و بررسی است زیرا: اولا اصل آن است که هر حدیثی به لفظ معصوم نقل شده باشد نه به معنی
.
ثانیا مطالعه تاریخ تدوین حدیث نشان می دهد که راویان دقت فراوانی به کار می بردند تا عین الفاظ معصومان علیهم السلام را
نقل کنند و روایاتی که راوی تردید خود را در الفاظ احادیث بیان می کند بسیار زیادند و این، شاهد دقت در نقل الفاظ است .
ثالثا اگر یک عرب فصیح لفظی را به لفظ دیگری تبدیل کند ضرری به قابل استدلال ادبی بودن حدیث نمی زند .
رابعا شبهه نقل به معنی قابل نقض به اشعار نیز است و آنقدر غلط و اختلافی که در روایات مشاهده می شود در اشعار نیز وجود
دارد و وجود اختلاف روایت در بعضی اشعار نیز دلیل بر نقل به معنی شدن آنهاست . (۸) با اینکه همان اشعار قابل استدلال می باشند
.
خامسا دقتی که در نقل متون روایات وجود داشته هرگز در نقل اشعار وجود نداشته است .
سادسا اگر وجود اختلاف در متن روایات را دلیل بر نقل به معنی قرار دهیم، این اختلاف بسیار اندک است و ضرری به سایر روایاتی
که اختلافی در نقل آنها نیست نمی زند، و چند حدیث خلاف قاعده سبب ترک تمام روایات
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 